نورالدین یعنی سعید آقاخانی یک کرد بی تعصب به قومیت خویش است همانطور که نقی معمولی حتی منتقد مازندران هم هست و در مجموع هر دو بی تعصب به قومیت خویش طراحی شدهاند. نورالدین فرصت طلب نیست. دست روزگار پای او را به ماجراها باز میکند چون قلب بزرگی دارد و همه ی اهالی بهش مراجعه میکنند. نقی معمولی اسم پهلوان را یدک میکشد ولی پهلوانی از امروز ایران است که بیشتر از خود پهلوانی درگیر معیشت و شهرت پهلوانی است. یک آدم معمولی که فرصت طلبی و دورویی ها و خالی بندیهای کم رنگ یک فرد ایرانی را دارد و البته نور الدین بر خلاف این حرفها یک شخصیت استاندارد جهانی است. دروغ نمی گوید. فریب نمیدهد و اصول و چهارچوبهای مشخصی همانند یک انسان جهان وطن استاندارد دارد که زیر عبای لهجهی کردیاش پنهان شده است. نقی معمولی باید به قدرت متصل باشد، تا نفس بکشد. نقی معمولی باید خیلی خاکستری باشد تا معلوم شود در دنیای معاصر هیچ پهلوانی وجود خارجی ندارد. نقی معمولی فرصت طلب و در عین حال دلسوز است.
ادای هیچ کسی نیست جز انسان رانده شده و منزوی ایرانی که آینده اش در گروی پیش بردن معیشت و متصل شدن به منبع مضحک قدرت است. پادویی که استادکارش را دست میاندازد ولی مجبور است باهاش روزگار سپری کند. اما نورالدین اینطوری نیست. نورالدین اولین بار است یک کرد را نه در مقام مخالف و یا موافق جمهوری اسلامی، نشان میدهد. نور الدین ورای کرد بودنش، یک انسان کامل و غنی به نظر میرسد که دست روزگار پایش را به هر ناکجایی باز میکند و الا نور الدین هم یک انسان معمولی و البته غیر منفعل است. چیزی که جامعهی ایرانی ما در خود ندارد و یا به حاشیه رانده است. انسان فعال. نور الدین نسخه ی قابل باز گشت و بازگشایی مجدد از یک انسان ایرانی است.