مانند خیلی از آثار فاخر آن دوره و همه ادوار، یک اثر چه رمان و چه فیلم اینقدر باید بازتاب یابد و اینقدر مخاطب باید با اثر مواجه شود تا مثل آدامس شیرینی و در مورد آثار تلخ روشنفکرهای چپ، تلخیاش برود و صرفا یک امر مضحک باقی بماند. ما با روستایی طرف هستیم که اصلا معلوم نیست کجاست. حتی به عمد میگویند کرمان -کاشان ولی طرف یعنی بازیگر همیشه صمد آقا، بازهم به لهجه دستکاری شده خراسانی دارد حرف میزند. داستان اسرار گنج دره جنی همانطور که از اسمش میتوان حدس زد. به هیچ وجه راجع به جن به معنی موجودات خیالی که از کنجهای تاریک خانههای قدیمی بیرون میآیند عمل نمیکند. جن این دره، در نگاه اول از خود انسانهای طمعکار در لایه های مختلف برای به دست آوردن تمامیت گنج حکایت میکند. فیلم طبق زمینه تاریخیاش با استفاده از نقد معماری به اصلاحات اراضی شاه نه به آن حد دقیق نقد تند دارد. معماری ای که با یک سیم خاردار رنگ شده سعی میکند هویت روستایی قهرمان تازه به دوران رسیده فیلم را از بقیه ی روستا جدا کند. نقد ابراهیم گلستان مانند خیلی از آثار ادبی آن موقع مثل رمان همسایه های احمد محمود بسیار مستقیم و با شلیک به متن و ادبیات چپها هم در داستان، بسیار گل درشت است. اثر مانند همتایان خود در خانه به دوش و یا فضای گروتسک ساخته شده در داستانهای بهرام صادقی، به تمام چپهای تازه به دوران رسیده که در ناکجا آباد شیری بی یال و دم و اشکم را خال کوبی میکنند، دهن کجی میکند. مرد تازه به دوران رسیده با بازی پرویز صیاد به معمار خانه اش که دارد سخرانی میکند اشاره میکند و باز هم تکرار کاراکتر صمد آقا: سواد داره ولی خره. من میدونم. گلستان مانند خیلی از هم نسلان خودش ترجیح میدهد به عنوان نویسنده تجویز و توصیه های اخلاقی اش را بنماید تا اینکه پا در وادی اندیشه بگذارد. از دید روشنفکر آن موقع اندیشه یعنی چپ ایدئولوگ که به قطع و یقین جلوی چشم هنرمندی که موظف به خلق اثر هنری و مواجه بلافاصله با اثر خویش است، چیزی گزاف و مستعجل است. مستعجلی که خیلی قبلتر از تمام شدن قصه میدانیم بادبان کشتیاش بر افراشته نخواهد ماند.
آنطور که شواهد تاریخی نشان میدهد گلستان با این فیلم و بعد رمان یک اکت سیاسی بر علیه اصلاحات اراضی شاهنشاهی انجام داده است. حتی بنایی که معمار برای این زوج خوش بخت و به جای ساختمان قدیمی شان بنا نموده است. به وضوح شکل آلت تناسلی مردانه است که در بیانه ای که معمار میخواند به آینده حواله یافته است. جسارت گلستان در دیالوگی از فیلم آشکار است که برای -ترقی بچه شان را باید بفرستند سوییس- جایی که پهلوی دوم بعد از ترقی آمده است. در سکانسی که قرار است تمام افراد طماع قصه مثل تمام قصه های گنج در یک جا با هم دفن بشنود رادیو مثل بحث کافه ای در داستانهای احمد محمود، روشن است و دارد داستان هدهدی را می گوید که به نصیحت مادرش گوش نکرد و تاجش دچار مشکل شده بود. در پایان تمام لایه های طماع نسبت به اصلاحات شاهنشاه که هیچگاه ازش حرفی نمیشنویم، زیر خاک دفن میشوند وساده ترین پایان بندی پروژه دانشجویی ولی جسورانه ابراهیم گلستان پایان مییابد. احمد رضا احمدی در اقدامی خنده دار و در نقد این فیلم گفته است که گلستان -انقلاب اسلامی ایران – را از همه زودتر پیش بینی نموده است. بنابر این صمد آقا بازهم به شاه رودست بزرگی زده است. فیلم (رمان) به کل سیاسی است و از قِبل اکت سیاسی در مقابل انقلاب سفید شاه و مردم، فقط ارزش تاریخی دارد.
پ.ن.1: ابراهیم گلستان در جایی از فیلم به ریشخند یک شاعر به نام ابوالحسن ورزی می پردازد که اصولا ارزش امروزی ندارد و باید از آن صرف نظر نمود.