ذات کتاب خوندن یک کار فعاله. یعنی باعث پرورش ذهن و به اصطلاح تیز شدن فکر و بیرون اومدن از انفعال میشه ولی ضررهای زیادی هم داره که این روزها باعث شده بهانه ای به دست جمعیت بسیار بسیار زیاد کتاب نخوان ها بیفته.
کتاب خوندن زمانبره! وقتی که شما تصمیم میگیرید یه کتاب خوب رو بخونید، ساعتها رو فقط صرف مطالعه میکنید. حالا شاید بگید که آره، ولی زمان خوبی برای یادگیری و رشد شخصییه. ولی اینو در نظر بگیرید که در این مدت ممکنه از چیزای دیگهای که باید انجام بدید غافل بشید! برای کسایی که زندگی پرمشغلهای دارن، این میتونه یه مشکل جدی باشه.
همینجا بگم گاهی وقتها مخصوصا برای رمان و داستان خوندن این موضوع خیلی مهمه. بهترین روش برای صرفه جویی در وقت اینه که فایل صوتی یا کتاب صوتی اون کتاب رو تهیه کنید و با دور تند گوش بدید. البته همیشه جوابگو نیست. گاهی ممکنه تمرکز نداشته باشیم و مجبور باشیم هم فایل صوتی رو گوش بدیم و هم کتاب رو با چوق الف تعیقب کنیم.
خیلیهامون عادت داریم قبل از خواب کتاب بخونیم. اما تحقیقات نشون داده که این کار میتونه خوابمون رو مختل کنه. نور صفحه کتاب یا حتی نور چراغی که استفاده میکنیم موجب آسیب به کیفیت خواب میشه. در نتیجه صبحها احساس خستگی و بیحالی میکنیم. پس اگر میخواید خواب خوبی داشته باشید، شاید بهتر باشه آخر شب کتاب رو کنار بذارید!
برای همین هیچ وقت از یه اتاق تمام تاریک برای کتاب خوندن استفاده نکنید یا اگه از کیندل استفاده میکنید که بک لایت داره حتما یه نور جانبی هم روشن بذارید تا باعث سکته ی چشمی نشه.
واقعیت اینه که مشکل اصلی با کتاب خوندن و کتاب خونها از اینجا میاد. کتاب خوندن ما رو به دنیای دیگهای میبره و این خیلی خوبه. اما گاهی اوقات این «سفر» ما رو از واقعیت دور میکنه. ممکنه انقدر در داستانها غرق بشیم که فراموش کنیم زندگی خودمون چقدر جالبه! بعضی اوقات افرادی هستند که به جای تعامل با اطرافیانشون، ترجیح میدن فقط کتاب بخونند که این خودش یه نوع انزوا به شمار میاد. به همین مناسبت باید حواسمون باشه.
بدون هیچ توجیهی ارتباطمون با دنیای بیرون رو قطع نکنیم و تبدیل به یه آدم اسکیزوفرنیک نشیم:)
کتابهایی که خوندیم میتونن روی شخصیت و رفتار ما تأثیر بذارند. ممکنه فکر کنیم شخصیتها توی کتابها واقعاً همونجوری هستن که نوشتهشده. این موضوع میتونه باعث بشه که انتظارات غیرواقعی از خودمون و دیگران داشته باشیم. مثلاً اگر دائم کتابای عاشقانه بخونید، ممکنه از روابط واقعی و خالیبودنشون ناامید بشید، چون در واقعیت همهچیز مثل داستانها نیست. یا مثلا ممکنه مثل قهرمان یک قصه بخواید یه ماجرایی رو تجربه کنید. باید مدتی درنگ کنید و در دنیای واقعی ارزیابی کنید که واقعا میشه مثل ژوکر به جنگ تاریکی برید ؟
تمام کتابها منابع معتبری نیستند! شاید به یک کتاب خاص اعتماد کنید و فکر کنید که همهچیز درست نوشته شده. اما واقعیت اینه که ممکنه اطلاعات نادرست یا گمراهکنندهای رو ارائه بده. این مشکل به ویژه تو کتابهای علمی و تاریخی بیشتر احساس میشه. پس سعی کنید بررسی و تحقیق بیشتری انجام بدید تا دیدگاه درستتری نسبت به مواضيع داشته باشید.
به عنوان مثال هرودوت همون زمان که به پدر تاریخ معروفه یکی از بزرگترین دروغگوهای تاریخی هستش از جمله مواردی که به جنگهای ایران و یونان مربوط میشه رو خیلی دستکاری کرده و مثالهای بسیار زیاد دیگه ای که به وفور میشه پیدا کرد.
بعضی از کتابها میتونن به شدت استرسزا باشند. این مشکلات به ویژه در کتابهای ترسناک یا هیجانی بیشتر بروز پیدا میکنه.
اگر فردی واقعاً تحت تأثیر داستان قرار بگیره، ممکنه بعد از خوندن کتاب احساس نگرانی یا استرس خاصی بکنه. این حالت میتونه باعث بشه که فرد به طور مداوم تحت فشار روحی باشه.
7. خطرات نشستن طولانیمدت
کتاب خوندن به معنای نشستن طولانیمدت به روی صندلیه! این وضعیت میتونه باعث مشکلات جسمی مثل کمردرد و دیگر مشکلات اسکلتی عضلانی بشه. برای دوری از این مشکلات باید هر چند وقت یکبار بلند بشید، حرکت کنید و کمی به بدنتون استراحت بدید.
بعضیها فکر میکنند که با خواندن یک کتاب معرکه، به یکدفعه الهام میگیرند و زندگیشون تغییر میکنه. ولی حقیقت اینه که الهام به یکباره نمیاد و نیاز به تلاش و کار داره. بنابراین ممکنه از خواندن کتاب انتظار فراوانی داشته باشید که در نهایت برآورده نشود و این عامل میتواند باعث ناامیدی و افسردگی در شما شود.
کتابها قیمتهای مختلفی دارن، از کتابهای دست دوم تا کتابهای جدید و گرونقیمت. اگر کسی خیلی به کتاب خوندن علاقهمند باشه ممکنه در مدت زمان کوتاهی هزینههای زیادی رو صرف خرید کتاب کنه. این مسأله ممکنه بر روی بودجه شخصی فرد تأثیر منفی بذاره.
مخصوصا برای آدمهایی که بیشتر و بیشتر کتاب جمع میکنند و کتاب نخونده زیاد دارند یا اگه میرن کتابفروشی باید حتما یکی دو تا کتاب بخرن این موضوع زیاد پیش میاد
بعضی وقتها ممکنه یک کتاب رو شروع کنیم و بعد از چند صفحه ببینیم که اصلاً به دلمون نمینشینه، اما به خاطر «معذوریت» یا عادتی که داریم، تصمیم به تموم کردنش بگیریم. این میتونه برای ما زمان را بگیره، زمانی که میتوانستیم به چیزی مفیدتر و جالبتر بپردازیم.
هیچ وقت توی رو دروایستی با کسی یا چیزی کتاب نخونید. اینکه صرفا یکی کتاب معرفی کرده هزارتا دلیل داره که یکیش واقعا به کیفیت کتاب مربوطه. پس تعارف نکنید و برای کنار گذاشتن یک کتاب حتما دلایل منصفانه بیارید.
حرف آخر
حالا که با تأثیرات منفی کتاب خوندن آشنا شدیم، باید بگیم که این کار هم مثل هر چیز دیگهای جنبههای مثبت و منفی خودشو داره. شاید تهش تصمیم بگیرید که با تدبیری درست و هوشمندانه، به کتابخونیتون ادامه بدید و سعی کنید از ضررهاش دوری کنید. کتاب خوندن میتونه بر زندگی ما تأثیر مثبت بذاره، اما به شرطی که به اندازه و با آگاهی انجامش بدیم. پس بیاید کتاب بخونیم، اما با هوش و آرامش!
کتاب خون بودن میتونه به همون اندازه که به آدم بعد و شخصیت و پختگی و تجربه ی ذهنی میده، مخرب و جهت دهنده تربیت کنه. میتونه به راحتی از یک آدم توهم اینکه آدم بهتریه بسازه. باید مواظب باشیم.