این یادداشت بر اساس پادکست رادیو تراژدی درباره ی علی اکبر داور که وزیر به قول امروزیها قوه قضاییه ی رضاخان بود. روایت چنین است:
سال ۱۲۹۰ شمسی ژنو اون روزا گروه علوم سیاسی بخونه اما بینشون یه جوونی بود که سابقه کار اداری توی تشکیلات بعد از مشروطه رو داشت اون دادستان شهر تهران بود ژنو شده بود فارغ التحصیل دارالفنون بود و کمی هم زبون فرانسه کسی نمیتونست نمره قبولی بگیره طبع بعد یه سال اقامت تو کشور غریب تصمیم گرفت توی این آزمون شرکت کنه نمیتونست خوب بفهمه این اقتصاددان مکتب اتریش چی داره از شانس خوب یا بد بود که این پسر جوون آخرین نفری بود که اسمش رو برای آزمون خوندن و فقطم یه سوال از فلسفه ارزش باقی مونده بود
استاد به مرد جوان گفت فلسفه ارزش رو جواب میده استاد بهش گفت من ۱۷ ساله که دارم این درس رو تدریس میکنم اما تا حالا ندیدم کسی جرات برداشتن این سوال رو داشته باشه
جوان 45 دقیقه به فرانسه ی روان مساله رو توضیح داد و بعد آزمون تمام شد همه براش دست زدن استاد با اون دست داد و گفت شما لیاقتش رو دارید که توی دانشگاه اقتصاد درس بدید اون مرد کسی نبود جز علی اکبر داور برای اولین بار قانون مدنی نوشت کاپیتالاسیون میخوام قصه داور رو براتون روایت کنم.
سال ۱۲۶۴ شمسی همون سالی که بردهداری ور افتاد. پدر عکاسی همون سالی که دیش لارنس به دنیا اومد یه پسری هم تو تهران متولد شد که اسمش رو گذاشتن علی اکبر پدرش کربلایی علی خازنه خلوت دربار قاجار بود یکی از درباریهای درجه ۳ دربار محسوب میشد که یه قسمتی از جواهرات همسرای شاه در اختیارش بود همین منصبم کمک کرد تا اعضای خانواده پدرش آرزو داشت این پسر رو بفرسته به دارالفنون اونم برای تحصیل توی رشته پزشکی اون سالها یه مشکلی وجود داشت خانواده حرمسرا به دست شاه رسوند اون زمان مظفرالدین شاه شاه ایران بود و اون بعد از خوندن نامه این اجازه رو صادر کرد میذاشتن تا برای اصلاح مملکت با هم صلاح و مشورت کنند توی همین دوران بود که علی اکبر به واسطه ابن الشیخ مرید ملاسل به علی اکبر راهش را کاملا جدا کرد بگذریم این رشتهای نیست که به رشدش توی جامعه ایرانی کمک کنه فنون و اجازه خواست تغییر رشته بده اون میخواست بره رشته حقوق توی رشته حقوق ثبت نام کرد الکساندر آقایان که یه مدت طولانی دوست داور بود بعدها هم شد نماینده مجلس کتاب خیلی مهم درباره علی اکبر خان منتشر تو این ۸ سال فرمان مشروطه امضا شد محمدعلی شاه تاجگذاری کرد و دعوای مشروطهخواها با شاه هم بالا گرفت. اگه شماره حیدر بمبی رو شنیده باشید که به مشروطه اعتقاد داشتند اما میگفتند برای اداره امور ناچاریم از عوامل قبل مشروطه هم استفاده کنیم چون آدم آموزش دیده برای اداره کل کشور وجود نداره و ناچاریم از کسایی که قبلاً کار میکردند به هر حال به وجود اومد به نام حزب دموکرات که معتقد بود همه چیز باید از بنیان تغییر کنه هم ساز و کار اداره کشور هم مدیرا جذب حزب اول میشدند علی اکبر ۲۳ ساله جذب کدوم حزب شده البته بعدها به دردش خورد توی اون مقطع سنی ۲۳ ۲۴ چندان به کارش نیومد یعنی وقتی محمدعلی شاه از ایران تبعید شد اون زمان بود که تازه ستاره بخت آقای علی اکبر درخشید اون زمان وثوق الدول وزیر عدلیه شد قرارداد ۱۹۱۹ رو امضا کرد و خب بعداً یه خورده دیگه جلو بریم شاه تبعید بشه عضو شورایی بود که برای مصالحه بین مجلس و شاه پیش قدم شده بود و همینطور عضو شورایی بود که در زمان تبعید شاه برای یه مدتی اداره کل حکومت رو بر همین شورا هم بود که حکم اعدام شیخ فضل الله نوری را امضا کرد همین آقای مخصوص امور جزایی استخدام شد آخر سال ۱۲۸۹ هم شد رئیس اجرای احکام که ظاهراً سختترین کار توی وزارت عدلیه دلیل سختی کارم این بود که دادگاهها معمولاً علیه اشراف و خانهها حکم میدادند و این افراد تن نمیدادند وثوق الدوله از وزارت عدلیه رفته بود مشیرالدوله شده بود وزیر عدلیه مونده بود چیکار بکنه این آقای که ممکن بود رئیس الوزرا ناچار شه مشیرالدوله را عوض کنه همین بود که یه حکم تازه به آقای علی اکبرد نه نفوذ سیاسی داره نه خانوادهاش بین اشراف و اعیان و سیاسیون برد دارداسمش سر زبونا میافتاد تا رشد میکرد داریم درباره ۱۲۸۹ ۱۲۹۰صحبت میکنیم اون زمان توی تهران دو روزنامه مهم منتشر میشد که این دوتا بدون ترس و واهمه علیه دولت و کشورهای خارجی مطلب مینوشتند یکیش روزنامه ایران یکیشم شرق بود مقالات روزنامه شرق نسبت به ایران نو بیپرواتر و ت و همین هم شد که توی همون سال اول به خاطر حمله به کابینه تعطیلش کردم این روزنامه ۴ صفحهای بود و رئیس سید ضیا طباطبایی شرق همون روزنامهای بود که با هیچکس سر سازش نداشت و گزینه خوبی بود برای کار کردن برای همین هر وقت چیزی نوشت مطلبش رو بده به روزنامه شرق نوشتن مقاله توی روزنامه شهر کمک کرد که علی اکبر فهمید که بتونه توی دنیای جدید و ایران جدید اصلاً کسی بشه باید یه راه سفر پیدا بکنه و دو تا دختر داشت از ازدواج اولش من البته هرچی گشتم نتونستم بفهمم که همسر اول آقای علی اکبر خان کی بوده اما یکی دو جا به هر حال به ازدواجش اشاره کردن و گفتن که علی اکبر خان توی اون دوران همسر و دو بچه داشته شاید یه دلیلش اینه که وقتی ۲۵۲۶ساله بود دنبال یه راهی بود تا بره خارج و درس بخونه زن و زندگی و خانواده هم داشت اینجوری هم نبود که مجرد باشه و مثلاً از این آرزوهای عجیب و غریب داشته باشه با وجود خونه و زندگی فکر میکرد هم نبود باید یه اسپانسر پیدا میکرد کسی رو پیدا میکرد که کمکش کنه بتونه از ایران بره بیرون افتاده که باشد برای سال ۱۲۹۰ یه تاجر اهل آذربایجان به اسم حاج ابراهیم آقا پناهی میخواست بچههاش رو برای تحصیل بفرسته اروپا برای همین شروع کرد به تحقیق کردن اما خیلی زود علی اکبرخان سراغش رفت خودش رو معرفی کرد از کاراش گفت برنامههاش گفت و قانع کرد آقای حاج ابراهیم آقا پناهی رو که میتونه از بچههاش مراقبت کنه آدم در زمان زندگی در فرنگ بر عهده همین آقای حاج ابراهیم آقا پناهی بود علی اکبر خان سال ۱۲۹۰برای سفرش به اروپا اسپانسر پیدا کرد بچهها ۴ ماه طول کشید و اونا خودشونو رسوندن به ژنو جایی که مدرسه حقوقش مشهور بود و تازه ایرانیا داشتن با این همه اون آدمی نبود که کوتاه بیاد و مثلاً افسرده بشه هیچ کاری نکنه و شکست بخوره دارم از کتاب آقایان علیه آقایان به جز توی مجله خواندنیها تو دهه ۴۰ هم چاپ شد ایرانی رفتش دانشگاه و توی آزمون تخصصی شرکت کرد و باید اون آزمون رو قبول میشد تا توی رشته حقوق در واقع بتونه ادامه تحصیل بده مربوط به همین مقطع زمان آقای علی اکبر خان موفق شد دانشجوی رسمی دانشگاه ژنو در رشته حقوق بشه تا دکترای حقوق بگیره اونم فامیل علی اکبر خانه عاقلی میگه که علی اکبر خان اون زمان یه سفر رفت پیش سید حسن تقیزاده که اون روزا توی آلمان زندگی میکرد و چون توی اروپا نام خانوادگی افتاده بود استفاده میشد و علی اکبر نام خانوادگی نداشت از آقای تقیزاده خواست براش یه نام خانوادگی انتخاب کنه اما توی خاطراتش میگه که علی اکبر توی دانشگاه از دانشجوها خواست تا براش فامیل انتخاب کنه یه خوردم اینجا درباره تحصیلات آقای علی اکبر صحبت کنم تا برسم به مقطع دکترای حقوق مدام تغییر منش اول شیفته ژان ژاک روسو بود اما کم کم تبدیل شد به کسی که روشهای مقتدرانه توی اداره کشور را میپسنده مهم داره مجلس سنا شد پادکست ما نیست خیلی بزرگتر از این حرفاست که بشه و تودهها توی اقتصاد باور نداشت و مسائل اقتصادی رو برتر از مسائل سیاسی لوورابولیو بود از این آقا به عنوان یکی از جانشینهای جان استوارت میل نام میبرند دانشگاه اطلاعاتی درباره آقای مین هو پیدا نکردم ولی حتماً کسایی که اهل اقتصاد هستند اینا کسایی بودن که آقای داور بهشون اشاره کرده یا الکساندر آقایان بهش اشاره کرده همه استاد اول به بیسمارک علاقهمند شد بیشترم به خاطر اراده پولادین و عملگرا بودنش یه خورده کشور رو قویتر از قبل کرده بود البته حالا این رو هم بگم بهتون که عاشق ناپلئون و امیرکبیر هم بود درباره امیرکبیر بعداً توضیح میدم که چه جنبهای براش مهم بود فکر نکنید که مثلاً موضوع در ادامه براتون توضیح میدم توی اون ۱۱ سالی که داور توی ژنو زندگی میکرد اوضاع جهان کاملاً دگرگون شد اول اینکه خب جنگ جهانی اول شروع اومدن سر کار عثمانی از بین رفت و کل اون منطقه و کشور تجزیه شد تبدیل به چند کشور شد و همه این اتفاق قبل تاجگذاری احمد شاه هر کاری که میخواست انجام میداد ولی تاجگذاری ۱۱ سال بعد از اینکه آقای داور از ایران خارج شده دعوا بین مجلس و نایب السلطنه بالا گرفته بود اونم سر چی سر انتخاب وزرا بشه اما مجلس اعتقاد داشت که الان وقتشه که وثوق الدوله بشه کرسی نشست اما وقتی اوسوق الدوله قرارداد ۱۹۱۹ را امضا کرد و برای شاه به خارج فرستاد همه چی تغییر کرد اعتراضات توی ایران شروع شد و وثوق الدوله شروع کرد به بگیر و ببند مخالفهای دولت و حکومت اما ماجرا به این راحتیها تموم نشد این تازه اول قصه بود وقتی بلشویی کاسه تمام معاهدهها و حق امتیازهای دوره تزاری رو باطل کرد همه این ادعاها مربوط به دو تا قرارداد بود قرارداد قرارداد قسطنطنیه که انگلیسها طبق اون اجازه پیدا کرده بودند ایران رو به منطقه تحت نفوذشون اضافه کنند همین اصرار کرد ارتش ایران را تقویت کند قراردادو براتون بگم متوجه اوضاع میشید مستوفی الممالک فروغی یحیی دولت آبادی پیرنیا و البته مدرس داور که اون زمان داشت توی ژنو درس میخوند در اعتراض به این قرارداد یه مجمعی تشکیل داد تا درباره اوضاع ایران قبل انقلابم افتاد اون زمانم یه سری از دانشجو ابوالحسن حکیمی اسدالله ملکزاده پسر ملک المتکلمین محمود افشاری یزدی بعدها شد مدیر مجله آینده و نظام الدین امام خویی اعضای اون مجمعی ایران حرف میزدم بعدها همین گروه تصمیم گرفت یه مجلهای به فرانسوی منتشر کند خود داورم دست به کار شد اگه خواستید این مقاله رو بخونید کتاب اول اصلاح اقتصادی رو بخونید نشر شیرازه منتشر کرده مجموعه مقالات داور انجام داد یعنی اون روزنامهای که به زبان فرانسه منتشر میکرد و این رسالهای که منتشر کرد یه کار دیگه هم آقای داور کرد یه روزنامه به زبان فارسی منتشر کرد که برای یه عده از ایران البته فقط روی کاغذ هیچ عضوی نداشت حتی اون مجمعی که دور هم جمع شده بودند آدمهایی که درباره ایرانم حرف میزدند عضو این حزب نشدند آدمی بود که آروم و قرار نداشت اون زمان آدمی نبودش که بشینه سر جاش فقط درس بخونه و مثلاً فکر کنه که برمیگرده ایران خبردار شد روز سوم اسفند در سال ۱۲۹۹ سید ضیا طباطبایی همراه آقای رضا سوادکوهی کودتا کردند و تهران رو گرفتند مدیر روزنامه رعد ولی خب دوستی داور با سید ضیا خیلی قدیمیتر از این حرفا بود درسته مدت کوتاهی بود ولی دوستی عمیقی شده بود توی اون زمان البته در قرارداد ۱۹۱۹ نقش داشت میگن موقع مذاکره در تهران که کاملاً هم مخفیانه بود یکی از کسایی که دعوت شد ازش توی مذاکرات حاضر باشه سید ضیا طباطبایی از عین الدوله گرفته تا فرمان فرما ممتاز الدوله مستشارالدوله قوام و حتی مدرس داور اون زمان به این فکر افتاد نوشتن اون مقاله درباره رابطه ایران و انگلیس چیزی که خیالش رو راحت کرد یه خبری بود که به گوشش خورد اینکه سید ضیا قرارداد ۱۹۱۹ رو لغو کرده انگلیس یه فرایندی بوده مربوط به یک دوره گذشته اینجاست که میشه درباره مدرک تحصیلی آقای داورم بحث کرد باقر عاقلی میگن داور فرصت نکرد از رسالش دفاع کنه سال ۱۳۰۰ وارد ایران شد از زمان مشروطه تا امروز همینجوری بوده شما برای فرداتم نمیتونی برنامهریزی کنی جز رضاخانم بقیه اعضای هیئت دولت یا زندان رفته بودند یا تبعید شده بودند یا یه بلایی سرشون اومده بود وقتی داور وارد تهران شد اون آرزوهای دور و درازش کاملاً رنگ باخته بود ناامید بشه حالا میدید که نسل جوون بیتابه برای تغییر توی کشور و وقتشه که یه اتفاقی بیفته همین شد که داور شروع کرد به ملاقات با افراد مشهور و سیاسیون کم کم متوجه یه نکته شد متوجه شد که قشون تازه تاسیس ایران فرماندهی داره رضاخان داور همدیگرو میبینند توی همون جلسه اول از هم خوششون میاد و با همدیگه قرار همکاری میذارن اینکه این همکاری تو چه سطحی بوده جزئیاتش معلوم چه جوری کار میکردن و دوستیشون رو چه جوری ادامه دادن حالا دوستیه که پایان خوش نداره البته درباره این خب بعداً صحبت میکنیم ولی حالا برای اینکه بدونید معارف یه پیشنهادی بهش داد گفتش که با حقوق ۱۵۰ تومن بشه رئیس تعلیمات عمومی اما خیلی زود رئیس اداره معارف شد که در واقع سومین مقام وزارت معارف به نظر خودش رو نشون بده دیگه حالا فرهنگ تحصیل کرده بود حقوق خونده بود مقاله نوشته بود مشهور بود رفت و آمد داشت با چهرههای برجسته با این همه قانع نبود فکر میکرد باید از این مهمتر باشه و نقش مهمتری توی سیاست داشته باشه نمایندگی مجلس تاسیس روزنامه یا مجله تاسیس حزب و البته داشتن پول هر چهار تاش هنوز به این راحتیا که نمیشه تو ایران پول درآورد با کار دولتی و حقوق ۱۵۰ تومان ۲۰۰ تومن نمیشه به ثروت یکباره برسه مثل خیلیهای دیگه فکر کرد اگه یه ازدواج موفق داشته باشه با یه دختر پولدار به تمام آرزوهاش میرسه شروع کرد به جستجو کردن و یه گزینه مطلوب پیدا کرد انتخابش دختر میرزا حسن خان خانم منورالدوله ۱۰سال از علی اکبر خان بزرگتر بود یعنی ۴۸ سالش بود ولی داور موفق شد که دل این خانم رو ببره عاشقش بکنه و با زبون چرب و نرمش به راحتی بگم مخش رو بزنه و قانع اون زمان مجلس چهارم قرار بود بعد از ۵ سال و ۷ ماه و ۸ روز دوباره راه بیفته ماجرای جنگ جهانی اول و اشغال ایران باعث شده بود که یه دوره طولانی تعطیل بشه افرادی وارد پارلمان شده بودند داور از ورامین نامزد مجلس شورای ملی شد اینجاست کمک کنند به اینکه داور بشه نماینده مجلس این اتفاقم افتاد داور نماینده دور چهارم مجلس شورای ملی شد و وارد مجلس شد زمان چیه و داریم درباره چه مقطعی صحبت میکنیم ملاقات کرد توی دفترچه اسمشونو نوشت ویژگیها و خصوصیاتشون رو یادداشت کرد هرکی به چی علاقه داره چه جوری رفتار میکنه و اینها این دفتر لایههای دولت رو توشون کار بکنه از مزایای افراد استفاده کنه که با دو نفر آشنا شد اولی سردار معظم بود که دو سه سال بعد اسمش رو عوض کرد و شد تیمورتاش و دومین نصرت الدوله بود که خیلی زود معروف شد به نصرت الدوله فیروز این سه نفر یعنی آقایشدن به مثلث طلایی سیاست ایران با همکاری سال ۱۳۰۱ آقای داور از وزارت معارف درخواست مجوز انتشار روزنامه یومیه کرد همون سالم موفق شد امتیاز روزنامه مرد آزاد رو بگیره اسم مرد آزاد اسم اقتباسی از کجا آمده بود میگن اون زمان عاشق کرمانسو نخست وزیر فرانسه بود یه روزنامهای داشت به نام مرد زنجیر شده و اما بعد که نخست وزیر شد اسم روزنامهشو عوض کرد و گذاشت مرد آزاد داورم همین مرد آزاد رو برداشت و برای روزنامه خودش انتخاب کرد روزنامه مرد آزاد یه شعار مشخص داشت نامههای ارزون اون زمان بود نوشت که این روزنامه بدون تقاضای کتبی برای کسی ارسال نمیشه این کار داورم خلاف مد روز بود اون زمان مدیران مطبوعات وقتی روزنامهها و مجلات قاعده خارج شد گفت هر کی که میخواد تقاضای کتبی بده علی اکبر داور همون سال ۱۳۰۱ حزبی تاسیس کرد به نام حزب رادیکال که ۱۵۰ جوان احمد متین دفتری علی اصغر حکمت عیسی خان صدیق فضل الله مشاور عبدالله بهرامی الکساندر آقایان و چند نفر دیگه ۳۰۱ از روزنامه مرد آزاد ۱۳۴ شمارهاش تو کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس وجود داره در حالی که ۱۶۲شماره منتشر شده یار صالح الکساندر آقایان با اسمهای مستعار مینوشتن اون تو معلوم نیست هویتشون چیه اولین شماره روزنامه هم همزمان با انتخاب مستوفی الممالک برای ریاست وزرایی منتشر شد داور با شخص اون توی انجام کارها کنده نمیتونه تغییر اساسی ایجاد بکنه این مشکل مربوط به تمام دولتهای بعد مشروطه بود تغییر و تحول ضعیف بودند و نمایندهها میتونستند نفسشونو ببرن خیلی زود به زودم تغییر میکردن دیگه نظم کارها توی ایران کاملاً از بین رفته بود و خیلیها از مردم عادی تا نمایندههام دیگه انتظار کار عمده نوشته میشد اما انگار قدرت اجرایی برای اداره کشور وجود نداشت تو همین دوران منتشر میشه و به اعتقاد و همشون مایل بودم وارد کار سیاسی بشن اما جلوی راهشون یه سد محکم میدیدند از نسل قدیم آقای انتظام میگه که داور میخواست با ادرار در چاه زمزم شهرت کسب کنه روزنامه مرد آزاد متوجه میشید که آقای داور با شخص مستوفی الممالک هیچ مشکلی نداره ولی به هر حال دولت اون رو مدام میزنه اونقدر انتقاد میکنه آقای داور با اینکه خودش نماینده مجلسه که داور یه خورده باهاش مهربونتره دلیلشم این بود که میترسید آقای داور فکر میکرد اگه مشیرالدوله هم دولت رو رها بکنه ایران دچار آشوب میشه اما آقای داور خیلی زیرپوستی و کم کم همه داشتن ازش میترسیدن داور توی یه شماره روزنامه بفهمونه که باید ساکت بشن یه بار دیگه نوشته بود ایرانی به میل آدم نخواهد شد سعادت را بر ایران تحمیل باید کرد مرسوم و اینها اعتقادی نداشت چه جنبهاش براش مهم بود به امیرکبیری که به قول خود آقای داور سرب آب کرده به حلق مست غدار کش میریخت تکلیف روش چیز خیلی مهم مدام اشاره میکرد آقای داور اصلاح اقتصادی ایرانی رو قوی کرد چون هرچی مدرسه آموزش بده محیط خارج خراب میکنه اصلاً تیتر یکی از مطالبش این بود این معارف را خراب کنید اگه یادتون باشه گفتم یک سال قبل داور معتقد بود ریشه تمدن از ما بهترون راه آهن میگفت روح ایرانی رو مدرسه و مطبوعات عوض نمیکنه بلکه راه آهن چرخ و کارخانه لازمه تا همه چی تغییر کنه رو به غربیها برسونه به دنبال نام بروید آزادی خودش غرب رو علت ترقی غرب باید این اوضاع پرکبت امروز ما را عوض کند در توجیه ماجرا هم خیلی توضیح باید شروع کرد تبرکاً چند قطره اشکی هم برای بیچاره معارف میریزند به عقیده ما این حرفها را باید برای موقعی گذاشت که فراغت بیشتر از امروز باشد مقدم گرسنه است و مملکت ۶۰۰۰ ساله گدانشین سعی در اصلاح سیاسی و اداری و ادبی وسمه بر ابروی کور است پوششی بیفایده تمام آینده داور توی این حرفا خلاصه شده و در بازار امروز دنیا این قبیل معاملات محال است یا باید ایرانی فراهمشیره همه در مخاطره باشند یا مثل امروز با خارج معاملاتی بکند و ورشکستگی اش را به چشم ببیند و فقط به فحش و ناله و نفرین وقت بگذراند و منتظر سلام سبک پدرانش را دور بیندازد و مثل آدم به انقلاب صنعتی ایمان بیاورد تا متمول شود و در ضمن دارای حکومت صحیح تمدن فعلی غرب نتیجه ضرر ندارد معنی این اصطلاح را هم بگوییم تا اشتباهی تولید نشود انقلاب صنعتی تبدیل آلات قدیمی تولید ثروت است به آلات جدید الاخترع به فارسی حرف بزنیم تبدیل کارگاه به کارخانه چطوری فکر میکرد حالا که ۱۰۰ سال از اون زمان گذشته میشه فهمید چطور مشکل رو تشخیص داده بود چطور درک کرده بود که مدرن شدن بدون توجه به ابزار و اسباب و مقدمهاش ممکن نیست و در عین حال میشه بخونم بعد بریم سراغ بحث بعدی ۱۹ تیر ۱۳۰۲ نوشته در دنیای فعلی با فلسفه کنفوسیوس و اشعار ادبای ۲۰۰۰ سال قبل به کسی نان نمیدهد از حکمای ملل شاد کرد و به دلایل منطقی نشان داد شرط انسانیتی نیست اما بله اما در کار هست دماغ این ملت نوظهور به هیچ کدام از براهین ما اعتنا نمیکند خیر نمیکند میدهد و بس در این صورت تکلیف چیست باید گلوله خورد و شعر خواند باید زور شنید و حج کرد داور معتقد بود باید ایران را قوی کرد اونم با دخالت دولت هم با انگلیسها اما میگفت برای مقابله با اونها باید کار کرد کارخانه آورد راه آهن کشید و بعد از ثمراتش بهره برد و ایران رو قوی کرد مرد آزاد تا سال ۱۳۰۳ منتشر شد و بعد خود داور اون رو بست آخرین مطلبی مرد آزاد با رئیس الوزرای رضاخان انگار به اهدافش رسیده بود گفتم نانوشتهای بین رضاخان و آقای داور شکل گرفته بود از قدیم این مورد قرض بالا آوردن یه دلیل واقعیه اما حقیقت ماجرا اینه که ماموریت آقای داور تموم شده بود با ریاست وزرای آقای رضا خان پهلوی برای اینکه بدونید همکاری داور با رضاخان فقط محدود به نوشتن و حمایت مکتوب ازش نبوده یه توضیحاتی میدم درباره مجلس که متوجه بشیم داور با عدهای از دوستان خود هسته مستقلی برای کمک و مساعدت به رضاخان سردار سپه وزیر جنگ تشکیل داد حالا داشت خودش رو توی عرصه عمومی نشون میداد.استعفا کرد و مشیرالدوله اومد سر کار این زمانی که داریم تعریف میکنیم کار دوره چهارم از شروع کار مجلس نگذشته بود که سردار سپه دستور بازداشت قوام را صادر میکند جرم قوام چی بود خود سردار سپه گفته بود که میخواسته من رو از بین ببره همین کار سردار سپه یا آقای رضاخان بود که مشیرال کار بمونه اون قبول نکرد خیلی جدی گفت با حضور سردار سپه کسی نمیتونه ریاست دولت رو بر عهده بگیره درگیر کارهای خودش بود اینم بد نیست بدونید که از حزب رادیکال ۵ نفر وارد مجلس شدند و خب حالا داور دوست داشت از همیشه قدرتمندتر بوده اتفاقات زیادی توی این دوران میافته یعنی در مجلس پنجم به خصوص تو سال اول دوم خیلی اتفاق میافته یکی از اتفاقهای مهم خودشم بشه رئیس جمهور قهر کرده و اصلاً از تهران رفت یه مدتی که من با این وضعیت نمیتونم کار کنم شاید فکر کنید توی این دوران داور طرفدار طرح جمهوری بود چون به هر حال رضاخان پشت این طرح بود داورم یه جوری مثلاً پشت آقای رضاخان بوده ولی نه این بار آقای داور کنار مدرس ایستاد و با طرح جمهوری مخالفت کرد مربوط به یه دوره دیگه است وقتی سردار سپه بدون اطلاع مجلس و باقی کابینه حتی بدون اطلاع شاه برای سرکوب شیخ سردار سپه مخالفت کرد توی مجلس نطق کرد علیه رئیس الوزرا همین آقای داور بود و این اقدامات هم در ادامه تحرکات انگلیسیهاست بعد هم گفت اگه سردار سپه اجازه بده داور رو توی تهران اعدام کنه تا فتنه خاموش اما وقتی برگشت تهران به مناسبت ورود شهر و آذین بندی کرده بودند مردم جشن گرفته بودند و خوشحال بودند همینها داور را متوجه کرد که زیاده روی جبران کنه میگن چند روز متمم قانون مشروطه رو زیر و رو کرد و در نهایت به یه ایده رسید اینکه فرماندهی کل قوا به سردار سپه واگذار بشه داور اول از همه ایده بقیهاش با شما این طرح به مجلس اومد و خب تصویبم شد طبق این طرح ریاست عالیه کل قوا به رضاخان سردار سپه داده میشد اونم با اختیارات تامه بیشتر سردار سپه شد البته وقتی من اینا رو دارم تعریف میکنم فکر نکنید همه کارها برای رضایت رضاخان بود مجلس اون زمان قانونهای زیادی تصویب کرده که خیلی قانونهای مهمی که سر و سامون میداد توی همین دوران تصویب شد یا حذف تمام القاب مربوط به همین دوره است اضافه شدن نام خانوادگی مربوط به همین دوره است و مهمتر از همه اسم ماهها رو از عربی و ترکی به فارسی برگردوندند و قرار شد ۶ ماه اول ۳۱ روزه باشه ۶ ماه دوم ۳۰ روزه جز ماه آخر که حالا یه ماهش کبیسه است داور مدام ازش دم میزد تو مقاله به هر حال آقای رضاخان رئیس الوزراست در عین حال وزیر جنگم هست یه دفعه یه بلوایی توی تهران راه افتاد اول مهر ۱۳۰۳ نون توی تهران کمیاب شد مردم شروع به اعتراض کردند ۴ روز تو خیابون دستور سردار سپه وارد معرکه شد عده زیادی رو کشتن عده زیادی رو دستگیر کردند و بین دستگیر شدهها اطرافیان ولیعهد احمد شاه هم بودند سردار سپم از این موقعیت استفاده کرد همه جا میگفت بلوای نون کار دربار بوده کم کم این خبر پخش شد و تلگرافهای زیادی دست مجلس سردار سپه شما رو دوست داره ولی نمیتونه با احمد شاه کار کنه ضمن اینکه تو این دوره بحرانی شاه اصلاً توی ایران نیست خبر نداره چه اتفاقی افتاده هیچ دستوری نمیده هیچ پیگیری نمیکنه لازم قبول کرد و گفتش که مقدماتش رو بچینید این خیلی ایده خوبی بهتره شاه کنارهگیری کنه اجازه بده که کارهای مملکت پیش بره این وسط یه اتفاقی هم افتاد که حیرت انگیزه داور شروع کرد به مطالعه قانون اساسی کشورهای مترقی و یک ماده واحده تازه نوشت عملیات شروع شد داور رفت توی زیرزمین خونه سردار سپه مستقر شد و قرار شد نمایندهها رو تک تک بیارن اونجا خونه رضاخان با امضای ۸۰ نماینده اصلاحاتی که کرده ممکن است خلق میشد و حکومت قاجار را به پایان میرسید و در دوره انتقال سردار سپه رئیس حکومت میشد افراد مختلفی شروع کردن به مخالفت با این طرح از جمله مدرس و مصدق مخالف این تصمیم بودند همه اینها رو موافقای رضاخان تاروندن یه جورایی و اجازه ندادن که حرفشون به کرسی دلایل زیادی توضیح بده که این یه جور دیکتاتوریه و این بعد از مشروطه اصلاً خطرناکه مشروطه شد که این اتفاقات نیفته ولی داور جواب مصدق رو داد قوانین ممالک متمدن و به طوری که مشروطیت ایران هم تصویب میکند غیر مسئول و فقط شاهند نه شاه و رئیس الوزرا و رئیس قوا و وزیر جنگ خودش در خودش یک تناقضی داشت تمام تلاش اون موقع خود رضاخان این بود که بگه شاه مانع از کارهاشه و یه آدم کارآمدیه که شاه بهش اجازه در درون خودش داشت چون تازه این آدم کشف شده بود حالا برای شاه بودن میگفتن که چرا آدمی که میتونه کارها رو سر و سامون بده کنار بره یه مقام تشریفاتی رو قبول کنه داور شاید ماده واحد اون روز تصویب شد و رضا پهلوی موقتاً حاکم ایران شد عصر اون روز داور رفتش خونه رضاخان برای ابراز ارادت تیمورتاش از قبل با رضا خان حرف زده بود که ریاست مجلس رو به داور فروغی که توی رایزنی با انگلیسها موفق شده بود و اونها رو راضی کرده بود به پادشاهی رضاخان بشه رئیس الوزرا و تدین هم بشه رئیس مجلس موسسان اولین بارم بود که داشت مجلس موسسان تشکیل میشد داورم دید چارهای نداره جز قبول این کار اون از همون لحظه کارش رو شروع کرد آیین نامهای رو نوشت برد توی مجلس تصویب کرد و اعضاش رو هم که هیچ مخالفی توش نباشه جالبه بدونید که آیت الله کاشانی عضو این مجلس بود مجلس موسسانی بود که رضاخان رو به عنوان شاه انتخاب کردند ۱۵ آذر اولین جلسه مجلس در فرزندان ذکورش ادامه پیدا کنه این شروع دوران تازهای از زندگی داور و البته ایران بود.
وقتی فروغی رئیس الوزرا شد از داور دعوت کرد که به دولت بره پست پیشنهادی به داورم وزارت فواید عامه و تجارت این وزارتخونه وظایف مختلفی داشت از راه سازی تا کشاورزی و تجارت و اینجور چیزا بعداً تبدیل به دو وزارتخونه شد ولی تو اون زمان همه این کارها رو خودش انجام میداد داور هم شروع کرد به آرزوهاش اولین لایحهای که به مجلس برد استخدام یک کارشناس امریکایی برای تعیین خط اصلی راه آهن و نقشه کشی بود دومین قانون اما داور خیلی زود فهمید که این وزارتخونه زیادی گل و گشاده باید یه فکری به حالش میکرد شروع کرد به فکر کردن و تحقیق کردن که چه جوری و توی همون موقعی که در تبریز بود فروغی اینجا استعفا داد در تهران سه روز بعد از استعفای فروغی بود که آقای تبریز فهمید که دیگه هیچ کاره است دولت عوض شده و قراره یه دولت دیگه سر کار بیاد اونقدر بهش برخورد که برگشت تهران اونجا بود که به شاه گفت با این روش دولت تازه هم دووم نمیاره رضا حرف تو درست بود اون هیچ کاری بهش نداره میگن قسم خورد که هیچ کاری بهش نداره ولی اگر حرف شاه درست از آب دراومد باید هر کاری شاه میگه انجام بده داور پیشبینی میکرد کابینه دوم پهلوی هم سقوط کرد اما. اوج قصه ما مربوط به کابینه سوم ۵ مدرس توی تهران ترور شد البته مدرس جون سالم به در برد اما دعوا بین داور و بعضی اشخاص مهم مملکت رو عیان کرد داور از اون روز شروع کرد به انتقاد و گفت دوره این کارا گذشته و نباید مخالف را از بین برد اون زمان محمد دربار و هم از طرف نمایندهها یه جواب فرستاد به مجلس پیغام داد که ضارب یا ضاربین مدرس مصونیت دارند اختیار ویژه بهش بده حاضر و این خانم وقتی مدرس رو زخمی دیده بود غش کرده بود تنها یه حرف از مدرس شنیده بود و به یاد میآورد بالاخره دوستان شوهرتون این بلا رو سر من آورد داور برای اینکه به خانوادهاش بگه که بیگناهم و به همه ایرانیها بگه که بیگناهه تمام تلاشش اما درگاهی حرف مدرس و محل ترور رو بهونه کرده بود و افتاده بود دنبال داور کار به جایی رسید که داور از درگاهی به رضا شاه شکایت کرد و رضا شاه هم بلای جونشو بگذریم حالا از اینا بریم سراغ کابینه سوم وقتی مستوفی الممالک دوباره بعد از پذیرش این سمت بود که خبری توی روزنامهها منتشر شد وزیر عدلیه عدلیه را منحل کرد میگن داور بعد از صدور این حکم قایم شد چون نمیدونست شاه با کارش موافقه یا نه این آقایان کل ساختار را عوض کن همین هم یه روحیه داد به داور که برگرده و کارو ادامه بده چرا داور عدلیه رو منحل کرد معمولا صادر میشد و وقتی افرادم برای تجدید نظر به روحانیون مراجعه میکردند نظرات متفاوتی مجلس انحلال تصویب قوانین استخدام جدید و بودجه تازه برای همین سراغ قضات سابق عدلیه رفت که حسن شهرت داشتند و بعد سراغ وزارتخانههای دیگر نمایندههای مجلس مستوفیهای سابق وزارت مالیه فارغ التحصیلهای مدرسه حقوق روحانیون و مدرسین حوزه علمیه که حاضر بودند تو این مجموعه کار کنند ادامه دهند داور دوباره اون لایحه رو تمدید کرد تا بتونه کار رو تموم بکنه برای اولین بار شکل میگرفتم محکمه تجارت امنای محاکم صلح محدود تشکیلات ولایات سازمان ثبت اسناد و املاک کشور دفاتر ازدواج دفاتر اسناد رسمی و البته مدرسه عالی حقوق و کلاس قضایی این ساخت اولین بار بود تشکیل میشدند مثلاً تا اون زمان هیچ جا سند رسمی برای املاک وجود نداشت همه چی ریش سفیدی حل میشد آدما با همدیگه قرارداد باید برن در دفتر اسناد ثبت بکنند اندازه و متراژ و نمیدونم صاحب و همه چیش مشخص باشه در وزارت عدلیه که کارش اصلاً رسیدگی به شکایت مردم از نیروهای دولتی بود اینا بخش عمدهشون تغییر ساختار بود بعضیاشونم نیاز به قوانین داشت تابعیت قانون وکالت دادگستری قانون تجارت قانون مرور زمان قانون حکمیت قانون مرتکبین قاچاق قانون جزا و البته قانون منع برده فروشی ما تا قبل از اون قانون مجازات عمومی نداشتیم قانون وکالت دادگستری نداشتیم قانون جزا به طور کلی به هر حال روحانیون مخالف این قوانین بودند خیلیا فکر میکردن که این قوانین با شر مشکل داره داور مدام تذکر میداد که این قوانین همه اینا رو من گفتم چطور باید باشه قضات و وکلا لباس متحدالشکل تعیین کرد عدهای مثل احمد متین دفتری رو فرستاد اروپا داور چه کارهای مهمی انجام داد لغو قانون کاپیتولاسیون توی ایران بود.
بیشتر روحانیون پذیرفتند چون معتقد بودند که با شرع شما ما نمیتونیم کار بکنیم اساساً همه چیز رو به نفع مسلمین میگیره بنابراین همکاری کردن با اونا غیر ممکنه توافقنامهها با اونا به نتیجه میرسید و معمولاً نظر کنسولها یا کنسولگریها رو میپذیرد مجلس برد به اسم قانون حکمیت طبق این قانون هرگاه یه طرف دعوا بود از محکمه میخواست تا دعوا یا ادعا رو از طریق حکمیت حل و فصل کنه طرف دیگه ناچار بودین درخواست رو قبول کنه فرق دادگاه با حکم موجود حکم میداد اما داور مستقل از قانون و بر اساس انصاف نظر میداد بنابراین کشورهای دیگه که وزارت عدلیه از طریق سفارتخانهها به کشورهای مختلف اعلام کرد تا سال آینده قضاوت قنسولها باطل میشه و کشورها موظفند عهدنامههای جدید ببندند و تابع قانون حکمیت بشن قانون حکمیت باعث شد کاپیتولا کمک کرده به استقلال ایران تو پروندهها رههایی میدادند که شاه میخواست اون ریها تغییر بکنه قاضی حرف شاه رو گوش ندم داورم تحت فشار قرار گرفته بود برای حل این موضوع چیکار کرد تصمیم گرفت اصل ۸۲ قانون اساسی مشروطه رو که ضامن استقلال قاضی بود تغییر بده واقعاً اشتباه بزرگی اگه دولت با حکم قاضی مخالفت میکرد قاضی یا ناچار بود نظر دولت را بپذیره و حکمش رو تغییر بده یا مقاومتش باعث میشد که محل خدمت کاری کرد که دستگاه قضا تابع حکم حکومت بشه و دیگه نتونه مستقل باشه و استقلال خودش رو حفظ بکنه بتونه علیه هر شخصی ادعا بکنه بتونه علیه هر شخصی سال ۱۳۰۹ فروغی وزیر خارجه شد و تقیزاده وزیر مالیه کشور اون موقع نیاز به درآمد ارزی داشت و شاه از تیمورتاش خواست برای اینکه قرارداد شاه که از ماجرا مطلع شد اصل قرارداد دارسی رو خواست اونو انداخت تو آتیش و گفت که قرارداد دارسی باید لغو بشه مربوط نیست چون بین دولت ایران و یه شرکت خصوصی بسته شده و لازم نیست که دولت انگلستان وارد ماجرا بشه اما دعوا به هر حال بالا گرفته بود قرار شد هیئتی از ایران بره به جامعه ملل تا مشکل را حل کنه از ایران علی اکبر داور انتخاب شد تا همراه وزیر خارجه انگلستان خارجه انگلستان داور برنده ماجرا بشه حکم جامعه ملل گفتش که مذاکرات نفت بین ایران و شرکت نفت جنوب باید تو تهران شروع بشه و اگه بعد یه سال نتیجه گرفته نشد اون وقت وقتشه ایران و البته داور بود داور از اینکه این پرونده مهم رو به سرانجامی رسونده به هر حال به یه نقطهای رسونده به نفع ایران شده خیلی خوشحال بود با خوشحالی یه زمانی میگفت امضای تو امضای منه افتاده بود زندان به جرم اختلاس و فساد این رو باید کنار یه واقعه دیگه گذاشت دو نفر دیگه که نقش مهمی در انقراض قاجارها و شکلگیری حکومت پهلوی داشتند خیلی زود از سر کار رفته بودند کنار برکنار شده بودند زندان افتاده و داور فکر کرد حالا وقتیه که شاید بتونه خودشو نجات بده به دو تا چیز فکر کرد گفت منتظر بود که یه تماس تلفنی باهاش گرفته بشه یا دعوت بشه به کاخ مرمر برای اینکه دولت رو تشکیل بده یا اینکه بهش زنگ بزنن و بگن که کار تموم شده و دیگه شما در دولت نیستید اصرار رضاخان برای اینکه داور مناسب وزارت مالیه است میگفت اون کسیه که قرارداد بندهای تازه برای ۶۰ سال تمدید کرد ولی خب اصل ماجرا و اینکه آبروی ایران در جهان حفظ شده کاری بود که داور انجام داده بود و رضا شاه هم از این بدش نیومده بود و فکر میکرد که باید ازش استقبال کنه همین هم شد که به داور وزیر مالیه شد.
وقتی داور وزارت مالیه سعی کرد که با حضور قضات خوشنام و اینها سر و سامون اما خبرهای بدم مدام داشت به گوشش میرسید یک هفته بعد از اینکه وزارت را قبول کرد خبر مرگ تیمورتاش رو شنید و فهمید که خانواده وقتی خبر بازداشت سردار اسد بختیاری رو شنید انگار آب یخ روش ریختند همه اونهایی که تو ماجرای انقراض قاجاریه ماجرا بربیاد هنوز اما مثل همه آدما که یه موضع دفاعی میگیرن میگفت من کاری نکردم که بخوان یقه سرسختانه کار میکرد اولین قانونی رو که تو دوران وزارت دارایی تصویب کرد قانون تشکیل دیوان محاسبات بود تا مخارج دولت مدام بررسی بشه خیلی سریع چون بین داور و رضا شاه یک رابطهای وجود داشت تو یکی از ملاقاتها رضا شاه ازش خواسته بود همه ساله خیلی موافق نبود که مالیات بیشتر گرفته بشه قیمت دلار و وضع فعلی همینجا بود که افکار قدیمی سراغ داوران اون به همون حرف قدیمی خودش اعتماد کرد و فکر کرد که دولت باید به طور کامل تو اقتصاد دخالت کند به همین دلیل بود که تصمیم گرفت انحصار دولتی رو بیشتر کنه چه اتفاقی افتاد شروع کرد به تاسیس شرکتهای سهامی درآمد شرکت سهامی گله داری شرکت قند و شکر شرکت کبریت سازی شرکت آبیاری شرکت پنبه شرکت بیمه شرکت پشم و پوست و دهها شرکت دیگه تاسیس کنار اینا رفت سراغ تجارت خارجی شوروی تا فروش پنبه پشم پوست برنج کنف از شوروی قند و شکر قماش آهن آلات سیمان و ماشین کشاورزی مشکل کدوم دستگاهی مسئول پیگیری باید یه سری چیزا رو صادر کنه این چیزا رو وارد بکنه همون موقع یه فکر دیگه هم به سرش زد اینکه سر نفت شمال ایران و شمال شرق ایران به جای اینکه با روزها مذاکره کنه یا با انگلیسها مذاکره کنه با امریکاییها مذاکره کنه یه قانونی این یکی از اون مواردیه که بعداً هم کار دستش داد شاید اطلاع داشته باشید که قرارداد با امریکاییها به نتیجه نرسید چندین ماه شاید نزدیک یکی دو سال درباره این موضوع بحث شد قرارداد یه ایده دیگه هم داشت آقای داور تو این زمان صادرات تریاک خیلی هم بهش علاقه کننده باید از گردونه خارج بشه ایران جایگزینش بشه ایران شماره مجله کتاب تراژدی استفاده نمیدونم معامله و اینجور چیزا طرفه میتونه بلای جونش بشه خوب میدونست پرونده تو این اوضاع متین دفتری گفته شاه بدون اینکه اجازه وضع مالیات جدید بده مرتباً ۲۵ میلیون تومان کم کم تعهدات مالی سنگینی برای شرکتها پیش اومد و هیچکس هم نمیتونست اونو حل بکنه همین بود که باعث شد داور از دکتر شاه اقتصاددان آلمانی بخواد به ایران بیاد و موضوع رو بررسی کنه دکتر با آدمها و اینها و یه نظر موسسات دولتی باید ظاهرا راه حلی نبود جز اینکه این شرکتها رو هی بیشتر یه شبنامه به دستش رسید و توی اون به حکومت فحاشی شده بود آخرشم نوشته بودن که داور گزینه مناسبیه برای دولت و حکومت داور خودش میاد پیش عبدالملک شبنامه رو میبینه و رنگ از روش میپره و داور بدل میشه به یه خطر بزرگ برای رضا شاه اینجاست که ما رو میرسونه به یه قصه تراژیک.
ساعت ۱۰ صبح ۲۰ بهمن ۱۳۱۵ تلفنچی کاخ مرمر به محمود جم شاه میخواد تا نیم ساعت دیگه شما امیر خسروی رئیس بانک ملی تجارت پنبه با شوروی از اون سوال میکنه خسروی کلمه سوراناژ رو به کار میبره من تورو آدم کردم فرستادمت فرهنگ و اینا حالا کلمه خارجی وسط حرفات میپرونی عصبانیتش چند برابر میشه دوباره شروع میکنه به فحش دادن داور که میرسه سعی میکنه که استفاده داور میگه که شاید تمام این ماجراها توطئه از شما چرا این حرفا رو قبول کردید ولی شاه عصبانی میشه و میگه که من خورد و نابودت میکنم آقای آقایان ابتهاج تعریف کرده که بعدها رئیس سازمان برنامه داور و رضا شاه اتفاق افتاد.
شاه داور رو به عنوان رئیس جمهور صدا میکنه بهش میگه چطوری رئیس جمهور در ذهنش شکل گرفته در اطرافیانش عوض شده بودند و داور فکر میکرد این بار توطئه علیهش عملی برمیگرده به وزارت دفترش دستور میده که فهرست انتصابات اضافات و پاداشها رو براش بیاریم بدون اینکه اونا رو بخونه امضا میکنه دستور میده به همه پاداش بدن و برای شرکت توی جلسهای درباره امتیاز نفت شما وقتی تموم میشه محمود جم سعی میکنه که دلجویی کنه از داور و بگه که خب شاه رو میشناسیم اول میره اتاق بچه کیفیتش رو بسنجیم کم کم اثر تریاک و الکل اثر میکنه و داور بیهوش میشه اول صبح که همسرش جنازه داور رو توی اتاق پیدا میکنه آقای علی اکبر داور یه روز سر و سامون داده بود خوب میدونست قدرتمندا به کنار جسد داور دو تا نامه بود گفتم یکی خطاب به شاه و یکی خطاب به همسر آقای داور قبل و مامورا مثل همیشه اول یه سری اسناد را برمیدارند و بعد نامه سرچشمه که یه پیام میاد آیه شهرری برده میشه و همان روز خاک میشه از جلسه هیئت دولت در حضور رضا شاه برگزار میشه و شاه باز هم عصبانی خودکشی داور رو تقبیح میکنه گفته بود که شاه بهش فرصت نداده تا برنامه اقتصادیش رو کامل پیاده کنه و حالا هم اونقدر خسته ناراحت و فرسوده است که ترجیح میده همه چی رو رها کنه خود شرایط رو برای رشدش فراهم کرده بود شاه بخواد منو غافلگیر کنه خودم کار رو تموم میکنم برای همینم از آقایان سم خواسته بود و آقایان هم برای اینکه بتونه آرومش بکنه یه مقداری سم بهش داده زندگی پیچیدهای داشت کلی کار خوب کرد که ثمراتش تا حالا مونده و کلی کار بد که اثرات اتحاد مردی بود وطن پرست درستکار مودب متواضع متین شجاع پرکار و خوش خط باقر عاقلی درباره دخالت داشت آدمی بود که به کارمان داشت و به حسن شهرت و وجهاش اهمیت