پژوهشگر و فعال رسانه
ییلدینگ پرِشر: از هدی رستمی تا رعنا رحیمپور

فشار برای خم کردن و شکستن افراد، گروهها، شرکتهای خصوصی و سازمانهای مردمنهاد ایران یکی از اهداف شبهرسانههایی است که در خدمت پروژهها و کمپینهای ایرانستیز قرار دارند. این کمپینها میکوشند همواره وضعیت اضطراری و فوقالعاده در ایران برقرار باشد و بتوانند از طریق آن پروژهی تخریب جامعه و فرهنگ ملی ایران را به پیش ببرند.
ییلدینگ پرشر (yielding pressure) فشار تا سرحد خم کردن، شکستن و تسلیم کردن است. کمپینی که برای این هدف سامان مییابد در ابعاد کلی به دنبال تخریب امید و اعتماد و همدلی ملی است. در این کمپین کوشش میشود تا چهرهها و گروههایی که نتایج اقداماتشان در تقابل با فوقالعادهسازی وضعیت عمومی کشور قرار میگیرد به عنوان یک مانع شناسایی شوند و هدف فشارهای تسلیمکننده قرار گیرند.
این فشارها به طور عمده در فضای مجازی صورت میگیرد و در آن استروترفینگ نقش برجستهای دارد. کلیدواژهی جدیدی که به تازگی از سوی تبهکاران پشت این کمپینها به کار گرفته شده اصطلاح خونشویی است. رخدادهای آبان نود و هشت در ضمیر جمعی و نقاط احساسی ایرانیان به عنوان سرکوب و کشتار اقشار محرومی که به وضعیت فردی و اجتماعی و اقتصادی خود اعتراض داشتند ثبت شده است. آن تبهکاران این حس عاطفی جمعی را دستمایهی پروژهی فشار خود قرار میدهند و آن را به گلولهای برای شلیک به اعتبار و وجههی افراد و گروههای هدف تبدیل میکنند.
هدی رستمی، فردی که پروژههایی در جهت گسترش و رونق صنعت توریسم در ایران داشت نمونهی افرادی است که به تازگی از سوی این تبهکاران و از طریق کمپینهای ییلدینگ پرشر از پا درآمده است. هدف این کمپین بسیار روشن است: یکم: ایران باید منزوی شود اما توریسم تصویر عادی و جذابی از ایران به جهان نشان میدهد و جهانیان را به دیدن ایران ترغیب میکند؛ از ایران باید تصویری سیاه و تلخ همگون با نظامی که بر آن حکومت میکند در رسانهها منعکس شود. دوم: ایران باید در فقر و فاقه غرق شود و محرومان جان به لب رسیده مجبور به شورش شوند، اما توریسم هم کارآفرین است هم ثروتساز و هم با ارائهی آن تصویر زیبا همدلی و سرمایهگذاری خارجی را به خود جلب میکند. پس به طور پیشفرض هر فرد و گروهی که راهگشای این گشایشها باشد هدف کمپین تبهکاران قرار میگیرد. هدی رستمی زیر سنگینترین حملات توپخانهای ایرانستیزان، از سایبربولی و خشونتهای کلامی گسترده در فضای مجازی تا انتشار اطلاعات شخصی و خانوادگی و تهدید به خشونت فیزیکی علیه خود و خانوادهاش ناچار به تسلیم شد. او نه قانونی را شکسته بود، نه عرف و اخلاق را زیر پا گذاشته بود، نه رانت ویژهای داشت و نه در تیم حکومت! عضویت داشت. او به مدنیترین شکل ممکن کار کرد و در برابر تاریکترین و فجیعترین رفتارها شکست.
رعنا رحیمپور وضعیتی به مراتب سنگینتر و تلختر از هدی رستمی تجربه کرد. او اهل رسانه است و با ماهیت چنین فشارهایی آشناست. او بارها تجربهی چنین چالشهایی را داشته و میداند این امواج مجازی چه اهدافی دارند. اما او نیز در نهایت به ناچار خم شد. چرا که این بار نه فقط کمپینهای مجازی که یک شبهرسانهی تبهکار با دستیاری رباتها، قربانیها، و گروگانها او را زیر فشار گرفتند. هدی رستمی اگر یک مشاور رسانهای داشت میتوانست او را مجاب کند که مجبور نیست پاسخ دهد، میتوان در دوران هیاهو سکوت کرد و اندکی بر لبهی تیغها آرام گرفت، اما سکوت رعنا تنها به گستردهشدن فشارها میانجامید و امکان داشت اعتبارش را از او بگیرد. پس او نیز خم شد.
آنچه در این میان قابل توجه است بیدفاعی و استیصالی است که امثال هدی و رعنا تجربه میکنند. نه فقط صدایی در حمایت آنها بلند نمیشود - یا به سرعت در نطفه خفه میشود- بلکه برخی که «میدانند نباید سنگ بزنند» نیز با این موج سیاه همراه میشوند تا از لایک و فالوئری بهرهمند شوند یا از تیررس احتمالی تبهکاران دور بمانند. آنها نمیدانند که «چِککنندههای فضای مجازی» به زودی به سراغشان میآیند و با کوچکترین بهانه حیثیتشان را لکهدار میکنند.
راهحل تا اطلاع ثانوی سکوت و اقدام است. سکوت در برابر امواج فشارها و انجام کار خود در بیصدا و بیحاشیهترین حالت ممکن؛ همزمان حفاظت حداکثری از امنیت جانی و روانی خود و عزیزان و خانواده. اطلاع ثانوی وقتی است که بالاخره این کمپینها افشا شوند و همگان در جریان نام و رویکرد آن تبهکاران قرار گیرند، به خود آیند و کمپینهای موثری در برابر این فشارها و اعادهی حیثیت از قربانیان انجام دهند. تا آن روز چارهجز سکوت و روشنگری نیست.
مطلبی دیگر از این نویسنده
خطاب به ورزش سه: آیکون شکلکها را بردار!
مطلبی دیگر در همین موضوع
خشونت علیه زنان
بر اساس علایق شما
فهرست بدهکاریهای احتمالی یک بشر!