ویرگول
ورودثبت نام
پویا عرب
پویا عرب
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

زندگی من در دوران گسترش ویروس کرونا

مختصری از زندگی من در حدود یک ماه گذشته!

خب بیشتر این مدت را ما در محلات به سر برده‌ایم.

یک خانه قدیمی در اینجا داریم، با دیوارهای کاه‌گلی و دیوارهای کلفت و در و پنجره‌های چوبی. خانه قدیمی است و با اندکی تعمیرات جزئی، دستی به بافت سنتی‌اش نزده ایم. دیوارهای خانه آنقدر ضخیم است که اگر کسی در خانه نباشد سکوت مطلق خانه را فرا می‌گیرد.

یک توله سگ یتیم را مدتی است به سرپرستی گرفته ایم و بعد از حمام کردنش و دادن قرص انگل به حیاط خانه آورده ایم و مهرش حسابی به دل همه‌مان نشسته. بر سر اسمش توافقی نیست پیشنهاد من نارگیل است (به خاطر رنگ سفید و قهوه‌ایش) و پیشنهاد برادرم کوهیار، نازگل است. اول که آورده بودیمش دست شَلی داشت و لاغر و نحیف و ترسیده بود، اما حالا بعد از خوردن شیر و ماست و گوشت و استخون حسابی تپل و مپل و سرحال شده و از خمودی در آمده. شب ها که می‌خوابیم درست چسبیده به در میگیرد می‌خوابد. هر وقت در حیاط خانه می‌نشینم، او هم آرام کنارم ساکت می‌نشیند و قند در دلم آب می‌کند!

بعضی روزها هم به مزرعه میروم و آنجا ساعت‌ها را می‌گذرانم. انقدر طولانی محلات بوده‌ایم که به خوبی تغییرات درختان از شکوفه کردن درخت‌ها تا برگ در آوردنشان و سبز شدن زمین را می‌توانم در ذهنم مرور کنم با جزئیات قابل قبولی.

از سر و کله زدن با مرغ و خروسا و جوجه‌ها تا خر و اردک در مزرعه همه اسباب سرگرمی است. خوردنی هم که فراوان! از نیمروی تخم مرغ‌های تازه و شبدر تازه با سرکه تا چاقاله بادوم‌های درخت بادوم زودرس و اسفناج تازه. بعضی شب‌ها هم می‌نشینم کنار آتش و مدت طولانی به شعله‌های آتش خیره شوم و تنها دغدغه‌ام این می‌شود که نکند شعله‌اش کم بشود و هیزم مجدد بخواهد.

هوای محلات نسبتا این چند وقت سرد است و مدام هم مه و باران! شهر با این هوا دلبری می‌کند! این هوا دوی عصرگاهی را تبدیل به یک معجزه می‌کند. هنگام دویدن آب زیر پایم شلپ شلپ می‌کند و دویدن در کوچه باغ‌ها بوی خاک نم‌دار و علف خیس را به دماغم می‌زند. یک مسیر دوی جذاب پیدا کرده‌ام که منتهی به مزرعه می‌شود که باعث می‌شود دوی عصرگاهی به شب نشینی در کنار آتش با چای آتیشی در مزرعه منتهی شود.

یک شب هم زغال‌های آتش را در یک استامبولی ریختیم و زیر یک تخت چوبی در مزرعه گذاشتیم و دور و تخت را پوشاندیم و پتو انداختیم و با برادرم کوهیار در هوای سرد مزرعه زیر آسمون مهتابی با سیستم گرمایش از کفی که راه انداخته بودیم، خوابیدیم.

یک جغدی هم در اطراف مزرعه لانه کرده که تا نیمه‌های شب به طور مداوم هو هو می‌کند. من به کوهیار گفته‌ام که این دنبال جفت است که مرتب هو هو می‌کند. هر شب که صدای هو هویش طنین انداز می‌شود، کوهیار می‌گوید که این بیچاره جفتش را پیدا نکرده هنوز! منم تاییدی می‌کنم و از تلاش و پشت‌کار هر شبش برای یافتن جفت برای کوهیار می‌گویم! حالا واقعا مطمئن نیستم دلیل صدای هوهوی جغد این باشد!

پویا عرب

فروردین 1399

کرونامزرعهمحلاتزندگیپویا عرب
پویا عرب، دانشجوی اقتصاد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید