میدونین چند وقته ذهنم درگیر این مفهومه: «قدرشناسی»! شاید برای هر کس با این کلمه یچیزی تداعی شه یا بردن اسم این باعث بشه ی رشته از افکار شکل بگیرن یا به یچیز خاصی فکر کنه، ولی برای من اولین چیزی که این کلمه تداعی میکنه از دست دادن هست. یعنی چی ؟ یعنی اولین چیزی که به ذهنم خطور میکنه اینه که تا یچیزی رو از دست ندی قدرشو نمیدونی (میدونم برای خیلی ها جمله خیلی آشناییه).
مثلا سلامتی، در حالت عادی ما فکر نمیکنیم سلامتیمون چقدر مهمه و چقدر برامون خوبه اما حتی ی سرماخوردگی باعث میشه دایم بهش فکر کنیم. اخرین مثال برای من وقتی پیش اومد که صفحه مانیتور گوشیم از گوشی جدا شد و هر کاری میخاستم باهاش بکنم اذیت بودم و نگران از اینکه نکنه هر لحظه قطع شه. بردم درستش کردم و وقتی درست شد دیدم وای چقدر من زندگی راحتی داشتم با ی موبایل سالم و وقتی همین یک ایراد کوچیک داخلش باشه چقدر اذیت میشم. (خیلی دغدغم سطح پایینه ؟)
حالا اینو تعمیم بدین به روابط زناشویی، دوستی و غیره بنظر من خیلی راحت اگر از دید قدرشناسی به داستان نگاه کنیم مسایل راحت تر حل میشن. مثلا چی ؟ مثلا من با خانومم اگر یک مشکلی پیدا کنم مدتی باهام قهر باشه یا حتی بدتر از دستم عصبانی باشه قدر لحظات خوبی که باهم داشتیم میاد تو ذهنم به این فکر میکنم که چه چیزای خوبی باهم داشتیم و چند برابر تلاش میکنم تا برگردیم به اون نقطه زیبا به اون سلامتی به اون بی نقصی ای که بعدش نقص پیش اومده. شاید خیلی بنظر وهم انگیز یا ساده و بچگانه بیاد اما برای من جواب داده و واقعا قدر اطرافیانمو یاد گرفتم بدونم. به چیزها به دید قدرشناسی که نگاه میکنم همشون قشنگ ترن. همشون قابل اصلاحن و تلاش براشون معنی داره. بیاین قدرشناس تر باشیم ....