خوب شروع کنیم از تجربه برخورد شخص بنده از برخورد با جریانات سیل آسای نتورکینگ. اول باید بگم که همینجا موضع ام رو مشخص کنم من شخصا نه موافق این پدیده هستم و نه مخالفش صرفا دارم مشاهده و برداشتم رو ذکر میکنم و لاغیر.
یکی دو ماهی قبل از عید سال ۱۳۹۸ به ناگاه با تماس ناشناسی مواجه شدم بعد از جواب دادن گوشی تلفن دیدم که به به دوست عزیز دوران شیرین کودکی آقای م. که از وقتی ۵ سال پیش به طهران عزیمت کردند ازشون خبری در دست نیست اونطرف خط هست. بالاخره منم کلی ذوق و شوق کردم که بله رفیق همراه قدیم بالاخره سراغی از ما گرفت.
آقای م. که از وقتی ۵ سال پیش به طهران عزیمت کردند ازشون خبری در دست نیست اونطرف خط هست.
در طی تماس اول بعد از حال و احوال پرسی های معمول از طرف م. جان به اصفهان گردی دعوت شدم خب گذشت و دوستمون رو چند روز بعد باز هم دیدم که در اومد و گفت که بله نتورکی شده و قصد داره مارم به این راه هدایت بکنه. شروع به استدلال کرد (پرزنت) که چقدر خوبه و جای پیشرفت داره سخن از انقلاب صنعتی و کشاورزی راند به چرند بودن بیمه(!!) و در قبالش مشابه بیمه بودن این صنعت (؟؟!!!) اشاره کرد.
خب ازونجایی که یکم علی القاعده اعتماد کردن به این موضوعات و رفیق سابق که مطمئنا ازم دور شده و شناختن سخته مخصوصا اینکه تاکید داشت باید اول یه چیزی از شرکتشون بخریم من شروع کردم به پرسیدن سوال راجب صحت و منبع مطالبش.
نکته ای که اینجا و چند جای دیگه توجه من رو به خودش جلب کرد، حس صحت صد در صدی هست که توی افراد این حرفه بوجود میاره. منظورم چیه؟ اینه که که به صورت عجیبی روی تفکراتشون و اون چیزی که بهشون گفته شده تعصب دارند طوری که کوچکترین پرسش رو هم تاب نمیارند چه برسه به انتقاد.
طوری که کوچکترین پرسش رو هم تاب نمیارند چه برسه به انتقاد.
مسئله بعدی که اینجا مطرح میشه اینه که خوب حالا منابعشون چقدر صحت دارند؟ چنتایی از منابعشون رو گرفتم و نگاهی بهشون انداختم اولین موضوع توی یه نگاه سرسری توجه من رو جلب کرد غلط های فاحش زبانی و علمی این کتاب ها بود که بعضا به تجدید چاپ چندین و چند باره البته توی مقیاس نهایت ۵۰۰ جلد هست. حالا اگه از نویسنده و مترجم گمنام این اصطلاحا کتاب ها بگذریم همه میدونیم که ارزش یک کار رو میزان اهمیت به ارائه اش از طرف صاحبش تعیین می کنه که همین عدم رعایت جزئیات باعث میشه منبع اگر هم اعتباری داشته باشه ارزشش رو از دست بده.
خلاصه که من با کمال احترام پیشنهاد دوستمون رو رد کردم چرا که علاوه بر عدم ارائه دلیل های مستدل برای حرف هاش تاب پذیرش رو هم نداشت و خلاصه نتونست من رو قانع کنه.
گذشت زمان آقای م. رفتند که فعلا به ما محل نگذارند ولی خب نیمه پر لیوان رو ببینیم شاید مسیر موفقیت و رسیدن به پورشه با دوست موندن جور در نمیاد.
تشکر از اونایی که تحمل کردند و تا اینجا خوندند اگه عمری باشه در نوشته های بعدی بیشتر این پدیده و دلیل گرایش افراد جامعه به نتورک مارکتینگ رو بیشتر بررسی میکنم.