سال ۹۶ هم مثل بقیه سال ها اومد و رفت و کلی ازش خاطره های خوب و بد برامون به یادگار موند. یکسال بزرگتر شدیم و یکسال تجربه هامون بیشتر شد. واسه خود من که سال جالب و عجیبی بود. خیلی از ابعاد جدید زندگی رو توی این سال کشف کردم و مشکلات زیادی رو تجربه کردم توی سال گذشته. تقریبا اون چیز هایی که توی سال ۹۵ یاد گرفته بودم رو سال گذشته تمرین کردم و برام جا افتاده شدن. به بعضی چیز ها هم دیدم بازتر شد توی زندگی که در ادامه بهشون می پردازم.
راستش قراره سال ۹۷ سرم خیلی شلوغ باشه، هم از لحاظ دانشگاه که قراره کارشناسیم تموم بشه و راحت بشم از دانشگاه رفتنی که هیچ معنی ای برام نداره و هم قراره که یک سری کار های ریسک دار انجام بدم اواخر امسال. کارایی مثل مهاجرت و پیاده سازی یک استارت آپ اونهم در خارج از کشور! البته خوب این ها اهدافم هستن و دارم برای رسیدن بهشون تلاش می کنم ولی خوب کسی چه میدونه که می تونم بهشون برسم یا نه. من که دارم تلاشمو می کنم!
در کل من آدمی ام که زیاد فکر می کنم و راجع به فلسفه زندگی و اینکه میخوام توی آینده ی نزدیک و دور چه جور زندگی ای داشته باشم درگیر هست ذهنم. برای مثال من الان برای یک تیم خوب و پر انرژی تو اصفهان کار می کنم (به صورت ریموت) که از بچه هایی که باهاشون کار می کنم (از رهبر تیم مون که اونهم ریموت کار می کنه از اتریش گرفته تا بچه های باحال تیم) راضی و خشنود ام ولی خوب مثل همه ی برنامه نویسای شهرستانی دیگه مشکل درآمد دارم. من ماهی نزدیک به ۲ میلیون میگیرم که با دلار امروز میشه چیزی حدود ۳۶۰ دلار که واقعا پول خیلی کمی هست برای کسی که برنامه نویسی هست در سطح من. نمی گم زیاد سطح کارم بالاست و فلان و بهمان! ولی خوب ۴-۵ سال تا الان برای اینکار وقت گذاشتم و از تفریح و جوونیم زدم و کار کردم یادگرفتم تا این سطح برسم. انصافا حق یه برنامه نویس ReactJs/NodeJs حداقل ۴ برابر چیزیه که من دارم میگیرم. البته نمیشه گفت تقصیر مدیر یا شرکت هست چون خوب اونها هم تو اقتصاد بیمار ایران دارن فعالیت می کنن و خوب بالاخره باید متناسب با درآمد ها و هدفگذاری هاشون حقوق بدن. هفته ی قبل با امیر رفته بودم شیراز و خوب به خاطر اینکه ماشین نبرده بودیم مجبور شدیم چند روزی با اسنپ اینور و اونور بریم، توی این سفر های درون شهری که با راننده های اسنپ حرف می زدم (که اکثرشون هم لیسانس و فوق لیسانس بودن) می گفتن روزی ۱۲۰ الی ۱۵۰ کاسبی می کنن از اسنپ، این یعنی ماهی سه و نیم الی چهار و نیم میلیون تومان! خوب اینو که وقتی آدم می بینه دلسرد میشه و میگه کاش به جای برنامه نویس شدن راننده می شدم! برنامه نویسی کار سختیه و آدم بیشتر از ۱۰-۱۵ سال نمیتونه این کارو ادامه بده، یکی از سخت ترین کار هاست و نیازه همیشه از لحاظ علمی و فنی بروز باشی و ذهنت باز باشه برای درگیر شدن با الگوریتم های مختلف و حل کردن باگ ها و ارور های طاقت فرسا. واسه همین توی کشور هایی مثل آمریکا حقوق های بالایی دارن و از ماهی ۷ هزار دلار تا ۲۰ هزار دلار متفاوته ولی خوب این مساله توی ایران هنوز درک نشده و حقوقمون کمتر از حقوق یک شوفره!
منظورم از حرف های بالا این بود که به نظرم نمیشه با اتکا به حقوق برنامه نویسی توی ایران به فکر مهاجرت و استارتاپ زدن توی خارج بود از این رو همیشه ذهنم درگیر پیدا کردن کار دوم در کنار کار اصلیمه که بتونم مخارج رفتنمو جور کنم. احتمالا امسال مجبور باشم از دانشگاه و تفریحاتم بزنم و کار های دیگه ای (مثل گرفتن کار پروژه ای و…) در کنار کار اصلیم انجام بدم تا بتونم خرج اهدافم رو در بیارم. ولی در کل معتقدم توی ایران که باشی (دقت کنید که بیشتر منظور من از این حرف برای ایران هست نه خارج از کشور) اگه از اول بنیه ی مالی قوی ای داشته باشی می تونی زندگی راحتی داشته باشی ولی نه اگه بخوای با کار کردن به یه جایی برسی خیلی سخت و تقریبا غیر ممکن هست و یکی از دلایل اصلیم برای رفتن از ایران هم همینه. (کار آفرینی هم آنچنان بازده نداره توی ایران به نظر من به خاطر وجود قدرت های شبه دولتی توی حوزه ی کاری ما و وجود بازار بسیار کوچک تر IT در مقایسه با مارکت بین المللی)
در کل به نظرم سال ۹۷ برای من بیشتر جنبه ی اقتصادی و چالشی داره و باید سعی کنم از پس تک تک این چالش ها بر بیام، غول های بزرگی مثل سرمایه مورد نیازم برای رفتن، تموم کردن دانشگاه و گذاشتن وثیقه و احتمالا آزاد کردن مدرک و مهاجرت و کارای سختی که چند ماه اول در خارج از کشور خواهم داشت. ببینیم چی میشه
منبع اصلی این مطلب وبلاگم هست که اونجا می تونید پست های دیگه ام رو هم بخونید!