پویا پرهیزکاری- مدیر محصول و کاتالیزگر رشد
پویا پرهیزکاری- مدیر محصول و کاتالیزگر رشد
خواندن ۴ دقیقه·۴ ساعت پیش

تفکر فرآیندی در لیدرشیپ | Process-Thinking

تفاوت outcomeهای آدما نتیجه تفاوت در فرآیند/سیستم هاییه که طی میکنند.

میخوای 10 میلیارد در بیاری؟ انتخابت کدومه؟

  • یه بیلیت شانس بخری و ببریش. یا اینکه به این فکر کنی که چطور میتونی بهش برسی و یه بیزینس بزنی و با درد و خونریزی و اشتباه و به مرور دنبالش کنی؟
  • بیشتر روی outcome وسواس داری یا فرآیند رسیدن بهش؟ دوس داری پولدار باشی یا اینکه بدونی چطور پولدار میشی؟
تفکر فرآیندی
تفکر فرآیندی


اوه نه! نمیخوام در مورد کلمه مخوف فرآیند به شکل رایج صحبت کنم که هممون ازش عقب میکشیم. تجربه هممون از فرآیند مشخصه؛ دست و پاگیر، از بالا، بیشتر مانع تا کمک کننده.

دلیلشم اینه بیشتر فرآیندهایی که ساخته/پیاده/تحمیل میشن بدن و در خدمت مدیریت (oversight, accountability, governance) دیزاین شدن.

A bad system/process will beat a good person every time.

طبیعیم هس که یه پروسه بد مانع موفقیته.

فرآیند/سیستم اینجاس که کسایی که ازش استفاده میکنن رو ساپورت کنه.


توی دیکشنری تعریف فرآیند اینه:

a series of actions or steps taken in order to achieve a particular end.

پایان خاص هم همون outcome هس که مانترا و فوکس خیلی از ماهاست.

از طرفی ست گودین میگه:

Focus on process, not solely on outcomes. If the process is right, the outcome will inevitably follow.

پراسس یعنی همه‌ی چطورها:

  • چطور یه پروداکت استراتژی رو میسازی و اکزکیوت میکنی؟ (صرف نظر از اینکه استراتژی چیه)
  • چطور فرآیند دیسکاوریت انجام میشه، اینسایتات چطوری در میاد، شیر میشه و به کار گرفته میشه؟ (صرف نظر از اینکه اینسایتات چیه)
  • و ...

من گاها میشینم بقل بچه‌ها توی دیتیل پراسس/سیستم میرم (major stepهات چیه، تکنیکات چیه، outputات باید چه شکلی باشه، چه سوالایی باید جواب داده بشه، alternative pathهات چین، opportunityهای دیگه‌ای هم تو مسیر هست؟ کی pivot کنیم روی مسیرمون؟ Serendipityای وجود داره؟).

اولش بنظر میکرومنیج میاد، اما هدفم شکل دادن process thinking و تفکر فرآیندی درسته. چرا که دستیابی consistent به outcome مثبت و درست فقط با تمرین و اینکه بفهمی چکار میکنی بدست میاد. و این جاییه که تفکر فرآیندی وارد میشه و بهت confidence میده. خیلی مهمه توجه کن! اعتماد بنفست از اینجا میاد.

بخوام عمیق بشم اعتمادبنفس همیشه از انجام کار با کیفیت میاد.

همونطور که دمینگ میگه:

“If you can’t describe what you’re doing as a process, you don’t know what you’re doing.”

حالا چیزیو که گفتم رد میکنم؛

اول صحبتمون گفتیم که "تفاوت outcomeهای آدما نتیجه تفاوت در فرآیند/سیستم هاییه که طی میکنند."

اگر تفاوت outcomeهای آدما نتیجه تفاوت در فرآیندهاییه که طی میکنند، آیا درسته که ما با فرآیندسازی مانع تفاوت آدما و درنتیجه جهش تفاوت outcomeها بشیم؟

یه باگی که فرآیند داره اینه که جلوی خلاقیت رو میگیره و همرو شبیه هم میکنه!

راه‌حل:

آیا نمیشه به هرآدم کمک کنی فرآیند مربوط به خودشو بسازه که همرو شبیه هم نکرد و اون آدمم بفهمه چکار میکنه؟

آیا با اینکار شما هنوز هم دارید فرآیند میسازید؟ یا صرفا تفکر فرآیندی دارید؟


اما با این راه حل چه باگ یا consequenceای بوجود میاد؟

آیا کانفلیکت بین تنوع فرآیندها و کانفلیکت بین outcomeهای فرآیندی تنش بین تیمی رو بالا نمیبره؟ چرا بالا میبره! ولی آیا کانفلیکت ایدوئولوژیکال یا فرآیندی برای تیم بده؟ از نظر من خیر، بزرگترین نقطه قوت تیم‌ها همین varietyهاست.


درنهایت من به شما قول میدم اگه پراسس نداشته باشید و بهش باور نداشته باشید و ندونید چکار میکنید و ازش لذت نبرید؛ حتی اگه ریزالت خوبی هم بدست بیارید براتون لذت بخش نیست. چه رشدهایی که یک شبه توی بیزنس برام اتفاق افتاده و برام هیچ لذتی نداشته، حتی انگار اون process رو از من دزدیده باشه؟ چرا؟

  • چون نمیدونم چه اتفاقی افتاده، learn and improve نداره و دیگ نمیتونم تکرارش کنم.
  • فرآیند بیشتر از outcome جذابه، چون با طی یه فرایند وقتی به یه goal میرسی همیشه میتونی قله بعدیو که باید فتح کنی ببینی، در واقع با فرآیند final destination وجود نداره. جایی متوقف نمیشی که ا چی شد؟

The Journey Is The Destination.

تفکر فرآیندی سه تا کار هم انجام میده

  • کسی که هستی رو تغییر میده.
  • بهت کمک میکنه ریزالتی که میخوای رو replicate کنی.
  • کمک میکنه توی مسیر فرصت های دیگرو پیدا کنی و اگه منطقی باشن دنبال کنی.

یکی از علت‌هایی هم که با سیستم‌های outcome oriented و goal setting مشکل دارم همینه که

  • برنده و بازنده هردو outcome مشابه دارن؛ ولی process مشابه ندارن.
  • رسیدن به outcome فقط یه تغییر/پیروزی لحظه‌ایه. تو با process میتونی دائما بهتر بشی.
  • هدف گذاشتن با پیشرفت بلند مدت عمدتا در تضاده.
  • هدف گذاشتن شادی و لذت مسیر رو ازت میگیره.

درنهایت بحث اینه که ما بعنوان لید شرکتمون تلاشمون اینه بیزینس و آدماشو جلو ببریم یا اینکه صرفا دلیور کنیم، آتیش خاموش کنیم یا اهداف رو بزنیم. نظر شما چیه؟

تفکر فرآیندیمدیریت کسب و کارمدل فکری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید