سقف شیشهای (به انگلیسی: glass ceiling) استعارهای است از موانع نامرئی بر سر راه پیشرفت زنان و اقلیتها که معمولاً وجود این موانع را مردان و گروههای در اکثریت انکار میکنند.
در سال های 1986 و1987 برای اولین بار اصطلاح سقف شیشه ای در مجله وال استریت ژورنال و توسط موریس و همکارانش به کار گرفته شد. این اصطلاح درباره ارتقاء زنان در محیط های کاری و سازمانی به کار گرفته می شود.
به این معنا که مجموعه ای از موانع و چالش بر سر راه زنان و در محیط های کاری شان وجود دارد که اجازه پیشرفت به آنان نمی دهد. سقف شیشه ای شامل چیزهایی است که دیده نمی شوند: عرف ها و هنجارها و نه قوانین.
در ایران قوانین ممکن است در بسیاری مواقع مانعی برای زنان ایجاد نکرده باشند، اما سقف شیشه ای که همان محدودیت های موجود اما غیرقابل رویت است، موانع پیش رو را ایجاد می کند. زیر سقف شیشه ای، زنان زیر نظارت بیشتری از همه نظر نسبت به دیگران قرار دارند.
بر اساس تعریف کمیسیون فدرال از سقف شیشه ای در سال 1995، این پدیده تنها خاص زنان نبوده بلکه شامل اقلیتها ( قومی و مذهبی) نیز میشود: « موانعی نامرئی و غیرقابل عبور که از دستیابی اقلیتها و زنان به رده های بالای سازمانی جلوگیری می کند، صرف نظر از قابلیتها و موفقیت های آنها». سقف شیشه ای « نگرشها و تعصب های منفی است کــه مانع از آن می شود زنان و گروه های اقلیت ورای یک سطح خاص در سلسله مراتب سازمانی بروند.
سقف شیشه ای نوعی نابرابری است که البته با تبعیض جنسی، نژادی یا مذهبی متفاوت است. وقتی از تبعیض جنسی در مورد زنان صحبت می شود؛ یعنی در تمامی سطوح سازمانی درصد حضور زنان یکسان است، اما سقف شیشه ای برای مواقعی استفاده می شود که درصد حضور زنان در سطوح مختلف متفاوت است؛ به عبارت دیگر در سطوح پایین سازمانی حضور زنان زیاد بوده، بتدریج با نزدیک شدن به سطوح بالاتر سازمانی تعداد زنان کاهش پیدا می کند. در این صورت این نوع نابرابری محدود و متفاوت است و به این علت هم نیازمند متمایز شدن است. گاهی نیز برای اشاره به شکاف عمیق دستمزد در سطوح بالای توزیع درآمدها به کار رفته است. به این معنا که کارکنان زن درگروه های بالای درآمدی، در مقایسه با همردیفان مرد خود دریافتی کمتری دارند.
سقف شیشه ای بیان می کند که زنان و اقلیت ها در دستیابی به سطوح بالای سلسله مراتب شکست می خورند. آنها به پست های عالی در سازمان نزدیک می شوند، اما بندرت آن را به چنگ می آورند.
این سرخوردگی باعث می شود که تصور کنند یک سقف شیشه ای وجود دارد، یعنی موانعی تبعیض آمیز، در راه تلاش خود برای دستیابی به سطوح عالی مدیریتی در سازمانها، مشاهده می کنند.
موانع پیشرفت زنان در سازمان ها امروزه یک دلیل نسبتا ساده دارند. اکثر سازمان ها به واسطه مردان و بر اساس تجارب مردانه ساخته شده اند. اگرچه زنان در نسل گذشته وارد نیروی کار شده اند و به طور کلی توافق شده اند که ارزش عظیمی را افزوده اند، تعاریف سازمانی از شایستگی و رهبری هنوز بر صفاتی است که کلیشه ای با مردان مرتبط است: سخت گیر، تهاجمی، قاطع.
گرچه این اصطلاح در آمریکا بیشتر دربارهٔ زنان به کار میرود، اما گهگاه در مورد مردان اقلیتهای نژادی/قومی هم به کار رفته است. زنان اقلیتهای قومی/نژادی معمولاً با ضخیمترین سقفهای شیشهای مواجهند، چون عضو دو گروهی هستند که به صورت تاریخی در حاشیه قرار داشتهاند: ۱) زنان؛ ۲) رنگینپوستان.
آمار ها نشان میدهد این سقف شیشه ای در همه جای دنیا وجود دارد و ما زنان هستیم که باید با شجاعت و قدرت با این تبعیض ها مبارزه کنیم.