اگر سن، جنس، تحصیلات و شغل را جزو شاخصهای مهم هویتی بدانیم، آنطور که شواهد نشان میدهد، هرم سنی جمعیت مهاجران ایرانی خارج از کشور در سال 2017 سالمند شده است و از سال 2015 به بعد، سهم زنان مهاجر نسبت به مردان مهاجر به طور قابلتوجهی افزایش یافته است.
به بیانی دیگر مهاجرت در ایران در حال زنانهشدن است. همچنین اگر تحصیل را عنصری مهم در هویت بدانیم، 72 درصد ایرانیان در خارج از کشور دارای تحصیلات بالایی هستند و 61 درصد از مهاجران ایرانی دارای مشاغل تخصصیاند و در مقابل 5.27 درصد در فروشندگی فعالاند و 11 درصد کارگر و یک درصد کارگر ساده هستند.
کارشناسان و صاحبنظران تاکید دارند تلقی از مساله مهاجرت تغییر کرده و نباید مساله مهاجرت را یکسره منفی دانست؛ گروهی از اندیشمندان همچنان مهاجران ایرانی را جزو سرمایه ملی به حساب میآورند و معتقدند نباید این دسته از شهروندان ایرانی را کاملا از دسترفته تصور کنیم.
آنچنان که کارشناسان برآورد کردهاند، در سال 2000 به ازای هر 140 مرد 100 زن وجود داشت، در واقع نسبت مردان یک و نیم برابر زنان بود، این نسبت در سال 2010 به 132 مرد در مقابل 100 زن رسید؛ این نسبت در سال 2015 به 112 مرد در مقابل 100 زن کاهش یافت. از سال 2015 تا 2017 ترکیب جنسیتی مهاجران به نفع زنان تغییر کرد، باید گفت، نسبت زنان به ازای مردان در سالهای 2015 تا 2017 تغییر یافته و ترکیب جنسیتی مهاجران ایرانی 88 مرد در مقابل 100 زن شد. بنابراین از سال 2015 به بعد سهم زنان مهاجر نسبت به مردان بهطور قابل توجهی افزایش یافته است و میتوان از آن بهعنوان زنانه شدن مهاجرت خارجی یاد کرد.
کارشناسان میگویند این مسئله بسیار هشداردهنده است و باید علت های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن بررسی شود.
به گفته محمود مشفق، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی افزایش سطح تحصیلات و به تبع آن میل به تحرک اجتماعی در بین زنان منجر به تحرکات مکانی و مهاجرتی بیشتر آنها شده است. سهم جمعیت زنان مهاجر در هر دو نوع مهاجرت داخلی و بینالمللی افزایش چشمگیری دارد.
در حالیکه بسیاری از زنان همراه اعضای خانوادههایشان مهاجرت میکنند، زنانی هم هستند که به تنهایی و مستقل مهاجرت میکنند. این پدیده نگرانیهای عمدهای را در زمینه سیاستهای اساسی در زمینه انطباق پذیری مهاجران زن در محیط شهری و امنیت و حقوق زنان در فرآیندهای مهاجرتی ایجاد کرده است.
در گذشته، مردان تأمینکننده درآمد و معاش خانواده بودند و در بیرون از منزل کار میکردند و زنان فقط در منزل کار میکردند و وظیفه فرزندآوری و نگهداری از خانه را برعهده داشتند، اما امروزه زنان دیگر خود را به این وظایف سنتی محدود نمیدانند و همین تغییرات در نگرش و دگرگونی در باورهای نسل جوان و در رابطه با تعاریفشان از نقش زن در جامعه، افزایش توقعات و آرزوها و تمایلات اقتصادی و اجتماعی باعث شده است، زنان و دختران برای دسترسی به موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی بالاتر، بیشتر تلاش کنند.
علاوه بر تلاش برای تحرک اجتماعی، یکی از هدفهای عمده زنان دست یابی به موقعیت بهتر و تحرک مکانی است؛ امکانی که به هر حال در کشور ما برای زنان وجود ندارد. مگر اینکه به شکل دستوری صورت بگیرد. در واقع بسیاری از کارشناسان اجتماعی فرهنگی، انواع انتصابهای زنانه در بدنه دولت را در سالهای اخیر، انتصابهای دستوری و انتخابی میدانند و معتقدند دادن سمتهای مدیرتی خاص و البته در ردههای پایین و بهخصوص در شهرها و استانهای محروم و نه در کلانشهرها، بیشتر نوعی نمایش است تا وقوع در تغییر نگرش نسبت به جایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان.
مشفق معتقد است مهاجرت در مقطع تحصیلات دانشگاهی و عالی در ایران بهطور روزافزونی در حال افزایش است و مطالعات نشان میدهد بین تحرک اجتماعی ـ که یکی از پارامترهای مهم آن ارتقای سطح تحصیلات است ـ و تحرک مکانی و مهاجرت همبستگی وجود دارد؛ به همین دلیل همچنان در آینده سهم زنان در جابهجاییهای داخلی و خارجی افزایش خواهد یافت. باید در نظر داشت، مهاجرت زنان پدیدهای است که بهطورمستقیم رفتارهای جمعیتی زنان از جمله سن ازدواج، سن باروری، تعداد فرزندان و... را تحتالشعاع قرار میدهد.
در مهاجرتهای مستقل زنان، وضعیت و موقعیت اقتصادی و اجتماعی زنان در جامعه مبدأ و فرض زنان از موقعیتهای خود در جامعه مقصد در تصمیمگیری آنها در امر مهاجرت نقش عمدهای را ایفا میکند: «تحرک مکانی و اجتماعی دو استراتژی شناخته شده برای دسترسی به امتیازات اجتماعی بین مردان و زنان است.
دسترسی یک پدیده جنسیتی است. نوع، میزان و حدود انواع دسترسی با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع بین زنان و مردان متفاوت است. تحولات اقتصادی - اجتماعی و نوسازی، زمینههای دسترسی به امتیازات اقتصادی - اجتماعی را برای زنان به شدت افزایش داده است. امروز زنان بهدنبال دسترسی به تحصیل، اطلاعات، پول، امکانات، مهارت، موقعیت اجتماعی، مشارکت اجتماعی و... هستند. یکی از اهرمهای زمینهساز برای دسترسیهای بیشتر به این امتیازات تحرک مکانی و مهاجرت است.
تحوالت شرایط اقتصادی - اجتماعی درکشور، افزایش چشمگیر زنان در تحصیلات عالی و تمایل زنان به مشارکتهای اقتصادی و اجتماعی زمینه تحرکات جغرافیایی را برای آنها بیشتر فراهم کرده است.»
پدیده مهاجرت زنان، با روند افزایشی که دارد، نگرانیهایی را موجب شده است. در واقع اینطورنیست که زنان با تحصیلات بالا و یا با موقعیتهای مالی مناسب، تصمیم به مهاجرت میگیرند و در کشور مقصد به جایگاه دلخواه خود دست مییابند. مهاجرت در هر نوع تحصیلی یا شغلی یا بهعنوان گریز از محدودیتهای اجتماعی، برای زنان حاشیههای خاصی به همراه دارد.
زنانی که مهاجرت میکنند، معمولا رویاهایی در سر دارند و نقشههایی برای رسیدن به ایدهآلهایشان و حتما این تصور در پس ذهنشان نهفته است که در کشور مقصد، امکانات بهتر و شرایط مناسبتری برای تحصیل یا کار خواهند داشت. اما آنچنان که سیفی اشاره میکند: «درهمه جای دنیا هنوز سنتهای مردسالارانه و نهادهایی کـه زن را در پایینترین رتبه نیروی کار قرار میدهند، وجود دارند. اگرزنان به همین دلیل تصمیم به مهاجرت میگیرند باید متوجه باشند که مهاجران زن در معرض سطح شدید و انـواع مختلـف از تعصـب، تبعـیض، استثمار و خشونت قرار دارند و تعداد قابل توجهی از مهاجرین زن از بدرفتاری، بیعدالتی و فقر نسبی و از ازخودبیگانگی رنج میبرند.»
مهـاجرت میتواند تا حدی مفید باشد، اما محدودیت های زیادی هم ایجاد می کند، مانند هنجارهای اجتماعی و قوانین محدود یا انواع تبعیض نژادی وجنسیتی. بسـیاری از کنوانسیونها، اعلامیهها و قوانین بینالمللی در راسـتای حفاظـت از حقـوق مهـاجران زن ایجاد شده است و کشورها اقداماتی برای بهبود منافع مهاجران و کاهش آسـیبپـذیری و خطرات برای آنها انجام دادهاند. اما هنوز زنان مهاجر، بـا خطرات زیادی مواجه هستند وبرابری فرصتها در خیلی از کشورهای مقصد، درست مانند کشور مبدا مورد قبول قـرار نگرفته است.»
بنابراین به نظر میرسد دولت میتواند و باید با تصویب برخی قوانین مرتبط با حقوق زنان در زمینه خانواده، کار و نیز برقراری برابریهای عملی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و الحاق به معاهدات و کنوانسیونهـای حمایت از حقوق زنان در داخل کشور، از زنانه شـدن مهـاجرت و لاجرم از آسیب دیدن زنان جلوگیری کند. زنان این روزها سهم قابل تـوجهی کـه در مهـاجرتهـا دارند و دولت در این مورد نباید خود را به غفلت بزند؛ دولتها موظفند با ترویج حمایت ازحقـوق زنـان، دسترسی زنان به تحصیلات، به امکانات مناسب دربـازار کـار و داشتن برابری در مسائل خانوادگی از زنان و کرامت او آن چنان که شایسته است حمایـت کننـد.