واژهی ناموس در آغاز بیشتر معنای عام داشته، اینگونه مصطلح نبودهاست. معنای عام ناموس «راز» بودهاست. رازیکه افراد نمیخواسته آن راز بر همگان افشا و آشکار شود. در گلستان سعدی میخوانیم: «پردهی ناموس بندگان به گناهی فاحش ندرد و وظیفهی روزیخوران به خطای منکر نبرد.» یعنی خداوند برای گناه، راز بندهها (زن و مرد) را افشا نمیکند و برای گناه، روزی بندهها را قطع نمیکند.
ناموس در بیتی از شعر حافظ نیز راز معنا دارد: «کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن/ به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن» منظور از ناموس سامری این است که سحر و راز سامری را از بین ببر.
اما بعدها واژهی ناموس یکی از اصطلاحات فرهنگ مردسالارانه و پدرسالارانه میشود. بنابراین ناموس در معنای عام شامل کل قلمرو مردانه، بهخصوص شامل قلمرو یک پدر یا یک شوهر میشود. در معنای خاص ناموس شامل زنان متعلق به مردان و متعلق به یک پدر یا شوهر میشود. وقتی مردان میگویند نوامیس ملی ما درخطر است؛ منظور سرزمین و قلمرو بهعنوان همهی ارزشها (که زنان نیز شامل این ارزشهای مردان میشود) مطرح است.
ما کلمهٔ «بیناموس» را به عنوان دشنام و همینطور صفتی زشت و یک ضدارزش بسیار شنیدهایم؛ به چه کسی میگوییم ناموس؟
ناموس در فرهنگ سنتی به جنس مؤنث گفته میشود. دختر، خواهر، مادر، همسر و مانند این ناموس نامیده میشود؛ آیا ما به کسی که خواهر نداشته باشد و یا مادرش را از دست داده باشد و یا همسری نداشته باشد، بیناموس میگوییم؟ بیشک نه!
بیناموس مردی است که اینها را دارد اما نمیتواند بر آنها سلطه داشته باشد و نگاهبان آنها باشد و روابط و نشستوبرخاست آنها را در کنترل خود داشته باشد. از اینرو به هیچ زنی بیناموس گفته نمیشود چراکه زنان وظیفه ندارند بر برادران و شوهران و پسران خود چنین اعمال قدرتی بکنند.
ناموس در واقع یک شیء است. همانطور که انسانها از وسایل خود نگهداری میکنند و تلاش میکنند آنها را از دست دزدها – نامحرمان به اموال ما – دور نگه دارند، از «ناموس» خود هم باید نگاهبانی کنند که مبادا دست دزدها و نامحرمان به آنها برسد.
در این نگاه، زن به عنوان یک انسان، فاعلیت ندارد. خودش نمیتواند برای روابطش تصمیم بگیرد بلکه این مردان هستند که به صرف اینکه مرد هستند این وظیفه از جانب سنت یا قوانین قبیله و مانند این به آنها واگذار شده است.
در این نگاه، مرد بیناموس کسی است که زنان را به عنوان موجوداتی بالغ، عاقل، باشعور و مستقل در نظر میگیرد و اساساً همان حقوقی که برای یک مرد میشناسد برای زنان هم میشناسد و با اعمال قدرت نرسالارانه بر زنان مخالف است.
در واقع در پسِ پشت این ناموسپرستی و گفتمان ناموسمحور، شیوارگی زنان و عدم بلوغ و استقلال آنها خانه دارد.
منِ مرد همانگونه که از یخچال خود و کامپیوتر و تلویزیون خود مراقبت میکنم و برای نوسانات برقی در مسیر آن محافظی کنترلی میگذارم، برای زنان نیز به عنوان اشیا محافظانی در نظر میگیرم. این محافظان در واقع همان جنس نر هستند.
این ناموسناموسکردنها چیزی جز تخفیف و تحقیر زنان نیست و نکتهٔ زشتتر آن این است که کسانی این را به عنوان ارزشبخشی به زنان قلمداد میکنند.
ما زنان ناموس هیچ کسی نیستیم نه شوهران نه پدرانمان، ما افرادی مستقل هستیم که با تکیه بر اعتقادات و دانشمان روابط سالم خود را میسازیم. این که نخواهیم ناموس و دستآویز دخالت مردان باشیم دلیل بر گرایش ما به بی حیایی نیست بلکه میخواهیم همانند مردان بدون دخالت و نظر دیگران زندگی کنیم.