این پست در 5 دقیقه نوشته شده است
1:09 til 1:14
درگیرهای مغزم کم کم دارد مسلحانه میشود
روزانه یک پارت دوساعته ادبیات فارسی12 دارم میخونم تا امادگی بیشتر کسب کنم برای امتحانات
اشعار کتاب فارسی 12 بدجور ادمو تو فکر میبره
هرفصل خودش یه ورق زندگیه با هرکدوم احساسات مختلفی تو قلب ادم جریحه دار میشه ولی اکثرش بوی درد میده
بذار دقیق تر بگم دردسازنده شببارونی حس قدرت وصف ناپذیر در عین چشمانی نمناک و غمالود
سورنا یه ورسی داره میگه: این تک درختم میره برگاش نگم از جرئت چی بگم جاش
میخوام یه کالکشن از شاعرانی که همچین مضمون اشعارشون همچین معانی میده پیدا کنم پست کنم
till redemption بدرود