1:011 روایتگر داستان دختری جوان است که در هیاهوی جهان دودیِ سیاهرنگش به دنبال نور انتهای جاده میگردد. مقصدی که توسط مهدی فنایی «سرزمین نور» نوشته میشود و بازیکن آن را سرزمین موعود میخواند. جهانی که گاهی یادآور هرج و مرج دنیای خودمان است و تعلیق غریبِ آن، گاه و بیگاه احساس میشود. برای رسیدن به این روشنایی که فنایی آن را سرزمین آزادی (و نه خوشبختی) مینامد، بازیکنان باید از دل تاریکی و بزرگترین مانع این راه، خریدهای درون برنامهای، عبور کنند تا به سکوها و میادین مبارزه با گروهی از شیاطین برسند. جایی که شخصیت اصلی چندان به فرمان بازیکن اهمیتی نمیدهد و به طور معمول، بهترین استراتژی در هنگام مبارزه کوبیدن مکرر انگشتان به صفحه و ثبت اثر انگشتتان بر جای جای موبایلتان است. جهانسازی مهدی فنایی اگر چه بازیکن را وارد کمد چوبی میکند، اما هرگز شما را به نارنیا نمیرساند. این دنیا پر شده از مکانیزمهایی که در خلاف مسیر اکوسیستم بازی قدم بر میدارند. مانند ساعتی که هر چرخدندهِ آن به سوی نادرستی میچرخد تا جایی که ساعت به طور کامل متلاشی میشود و عقربهها بر روی یک عدد خاص درجا میزنند. بازی چالشهای پلتفرمری دارد که حضورشان در جهان بازی منطق کافی را ندارد. برای کسی که آمده تا دستنوشتههای اطراف تصویر را بخواند و از روایت تاریک بازی لذت ببرد، چالشهای پلتفرمینگ (پلتفرمینگ؟) چیزی جز یک دردسر ناخواسته نیستند. و فقط بازیکن را مجاب میکنند که کمرش را صاف کند، کمی دقت را بالا ببرد، تاخیر در وقوع حرکات را محاسبه کند، شر مبارزه را کم کرده و در نهایت با مشتی عرق سرد، به حالت قبلی خود بازگردد و قصه را جلو ببرد. قصهای که میشد آن را با پازلها و مبارزات هوشمندانهتری پر کرد. در ازای ریخت و پاش چندین مکانیزم کماهمیت، مثل انتخاب دیالوگها، بازی پر شده از سکانسها و کاتسینهای کوتاه و بلند. کاتسینهایی که میخواهند جهان بازی و شخصیت روشان را توصیف کنند و بازیکن را آهسته آهسته، به لحظههای تاریک آینده ببرند. اگر چه پس از مدتی کوتاه، جهان بازی بیشتر از آن که تاریک بهنظر برسد، بیرنگ یا نیازمند رنگآمیزی دیده میشود. 1:011 میتوانست در قدم اول، انیمیشنی سرگرم کننده باشد که اگر چه با سرعت بسیار بالایی روایت میشود، اما دست کم تماشایی و قابل احترام ارزیابی شود. کاتسینهایی که حالا به گیمپلی و مکانیزمهای کسل کنندهای بیمار شدهاند و در لا به لای هرج و مرج قطعات پازل، سرگرمی دیگر جایی در این اکوسیستم ندارد.
1:011 تجربهای نامطلوب است که از لحاظ بصری بر روی پلتفرم مقصد خود میدرخشد. مهدی فنایی تصاویر و لحظههای اکشن مختلفی را در بازی کارگردانی کرده است که هر یک از آنها توسط جلوههای ویژهای ترسیم شدهاند. اگر چه درست همانند دستاورد قبلی فنایی، هیچیک از شخصیتهای بازی صداگذاری نشدهاند تا در نهایت، داستان به طور کامل در فضایی کمیکبوکی و در خدمت تصویر روایت شود. با این حال در 1:011 لحظههایی وجود دارد که شخصیتهای بازی ابهت لازم برای ایجاد تنش لازم را ندارند. بهعلاوه، فاصله میان اتفاقات بازی بسیار کوتاه است و درست در چند سانتیمتری رخداد قبلی، ناگهان میهمان ناخوانده دیگری سد راه شما میشود. تا جایی که بازیکن احساس میکند فاصله میان چهار فصل تنها چند سانتیمتر و چند لحظه کوتاه است.
گیمپلی توسط محدودیتهای بیشماری محاصره میشود و هربار اینطور به نظر میرسد که پلتفرم موبایل هرگز چهارچوب مناسبی برای تجربه 1:011 نبوده است. چرا که پریدن، ضربه زدن، راه رفتن و روایت تمامن سینماتیک بازی اصلا آنطور که باید بازیکنان را درگیر نمیکند. یا بسیار سادهاند یا بیش از اندازه کماهمیت. برای مثال در مبارزات بازی شما کافیست که ناحیه تعیین شده را دائما فشار دهید تا روشان شروع به ضربه زدن کند. با این کار در جای خود ایستاده و اجازه دهید که موجودات بازی خودشان توسط خودشان کشته شوند. چرا که اغلب آنها هوش مصنوعی کافی برای به چالش کشیدن بازیکنان را ندارند. نکته دلسرد کننده دیگری هم وجود دارد. اغلب این مبارزات که ظاهرا مهمترین بخشهای بازی را تشکیل دادهاند و تعداد بالایی هم دارند، هیچگونه پاداشی جز یک کاتسین کوتاه به بازیکن نمیدهد. به دنبال آن، تصمیماتی که بازیکنان در بازی میگیرند، اغلب بیمعنی هستند. اگر چه بعضی از این تصمیمات روند بازی را تغییر داده و گاها منجر به مرگ شخصیت اصلی میشوند (یا باعث میشوند بازیکن خودکشی کند تا دوباره به کاتسین بازگردد)، اما ظاهرا مسیر اصلی از پیش تعیین شده است. بازیکن فقط باید تصمیمات درستی را که اغلب هم واضح هستند انتخاب کند. فراموش نکنید که همچنان، بزرگترین دشمن شما برای گشتن در جهان مهدی فنایی، خریدهای درون برنامهای است. چرا که اگر بازیکنان تنها ده مرتبه بمیرند (که بر حسب تجربه شخصی عدد بزرگی نیست)، مجبور به پرداخت پول واقعی برای ادامه دادن خواهند بود. در غیر این صورت، بازیکنان باید بازی را از ابتدا شروع کرده، کاتسینهای تکراری را مرور، مبارزات را تحمل و از موانع گاها نامرعی و مرگآور بازی عبور کنند. 1:011 دلسرد کننده و از لحاظ محتوای سرگرمی، پوچ است. تجربهای که شاید یک شکست قاطع ارزیابی شود، اما مسیر آینده را برای رسیدن به دستاوردهای غنیتر هموار و هموارتر میکند. دستاوردی که تمام تلاشش را میکند تا محتوای سرگرمی را با مکانیزمهای بسیاری پر کند. اما در نهایت هیچیک از آنها به درستی کار نمیکند. مهدی فنایی تمام اندوختههایش را در کیسههای سوراخ ریخته است.