ویرگول
ورودثبت نام
سپهر
سپهر
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

انگل یا همزیستی؟!

خطر اسپویل فیلم Parasite

پاراسایت فیلم فوق العاده‌ی کره‌ای که با صحنه‌های نمادین به زیبایی فاصله‌ی طبقاتی را نشان می‌دهد، از نظر من محتوایی فراتر از شکاف اقتصادی، فقر و ثروت دارد. این را می‌توان از سکانس ابتدایی فیلم که دختر و پسر خانواده در حال جستجوی وای فای رایگان هستند متوجه شد. آنان برای انجام شغل خود که بسته بندی جعبه‌های پیتزاست به اینترنت نیاز دارند اما همین جامعه‌ای که آنان برای آن کار می‌کنند امکانات اولیه را از شهروندان خود دریغ می‌کند تا آنان مثل انگل روی توالت فرنگی بنشینند و به اصطلاح دزدی کنند! دزدی برای چه؟! برای خدمت به همان جامعه! جامعه‌ای که اگر همه‌ی افراد آن، از هر طبقه‌ای، متوجه حضور همدیگر بشوند میتوانند در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند و در رفع نیاز‌های یکدیگر باهم به گفت و گوی مسالمت آمیز بنشینند. این فیلم هیچ طعنه‌ای نه به قشر پولدار و نه به قشر ضعیف می‌زند، بلکه به سرتاسر جامعه از پولدار تا ضعیف دهن کجی می‌کند.
همسر خدمت کار اول خانه به مدت چهار سال در زیر زمین خانه‌ی آقای پارک بی هیچ دردسری زندگی کرد و خورد و نوشید، و اتاق نمور و تاریک زیر زمینیش را بسیار دوست میداشت. در مدت این چهار سال چه چیزی از زندگی آقای پارک کم شد؟! بله این زندگی انگلی است، اما مادامی که پارک متوجه زندگی انسانی دیگر در زیر زمین خانه‌ی خود نباشد! اگر متوجه شود قطعن وی را بیرون می‌کند. اینجا درست نقطه‌ی عطف محتوایی فیلم است. اینکه ما اگر بفهمیم دیگری در کنار ما و از قِبَل ما روزگار میگذراند سریعاً ترتیب اثر می‌دهیم که وی را از زندگیمان بیرون کنیم. چهار عضو یک خانواده‌ی فقیر به مدت تقریباً دو هفته از این خانواده حقوق دریافت کردند، اما واقعاً حتی یک سکه‌ی سیاه هم بیشتر از جیب پارک کم نشد!

انتقاد فیلم نه به شکاف طبقاتی بلکه برعکس، به ناهمبسته بودن ما انسان‌هاست. دهک‌های اقتصادی وجود دارند، حقوق‌های کم یا زیاد وجود دارند و این انکار ناپذیر است، اما مورد مسئله ساز نظام ارزش گذاری ذهنی ما انسان‌هاست که طبقات پایین را بدبو و کثیف میدانیم و طبقات بالا را چپاول گر و خائن!

همین نظام ارزش گذاری ذهنی است که در نهایت باعث قتل و خشونت و نفرت و کینه‌توزی بی حد و حصر شد. اما چرخه‌ی خشونت در این نظام پایان نمی‌یابد. بلکه خانواده‌های فقیر نیز دوباره پولدار می‌شوند تا به اصطلاح حق خود را از جامعه پس بگیرند و در این فرایند احقاق حق خود بازهم کینه پرورش می‌دهند.


اما تنها حرف فیلم همین بود. سنگی که در ابتدای فیلم از دوست پسر خانواده به آنها هدیه داده می‌شود پیام آور ثروت بود. با اختلاف چند روز پس از اهدای سنگ پول و خوشبختی راه خود را به خانواده باز کرد. اما طولی نکشید که بدبختی گریبان همه‌ی آنها را گرفت. چرا باید این اتفاق بیفتد؟! چرا باید پشت خوشبختی قتل و خون ریزی پنهان شده باشد. جواب ساده است، ثروت چیزی نیست که یک شبه بدست آید. و اگر اینطور باشد انگار ما جنبه‌ی آن را نداریم، برای آن پرورش نیافته‌ایم. سنگ نماد شهوت است، شهوتی که در پایان به همه چیز آتش میزند. پسر خانواده در انتهای فیلم سنگ را به دست طبیعت سپرد. طبیعت در نظر من نماد آرامش و پرورش تدریجی است (به میوه دادن یک درخت فکر کنید! چقدر زیبا و آهسته وقار پیدا می‌کند).

وقتی نماد کسب خوشبختی و ثروت یک شبه به دست طبیعت سپرده می‌شود یعنی بهتر است آرام آرام همراه با طبیعت و جامعه به آنچه میخواهیم برسیم که اگر یک شبه این اتفاق بیفتد دودمان همه‌ی ما را به باد خواهد داد.
parasiteفیلمنقد فیلمشکاف طبقاتیفقر
چون چرخ بکام یک خردمند نگشت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید