جوادمحمدپور
جوادمحمدپور
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

داستان یک فاندر استارتاپ قسمت سوم(رو پای خودت واستا)

حمایت شاید....
حمایت شاید....



برگشتم با یک قسمت دیگه خدمت شما

دو قسمت قبلی در مورد تیم و نمایشگاه گفتم

خلاصه که پروسه تمام شد و ما برگشتیم

من خوشحال و با انرژی آماده بودم که فرم های عضویت تیم رو بسازیم و افراد علاقه مند رو شناسایی کنیم و بهشون اموزش های لازم رو بدیم

اما غافل از اینکه......

بعد از برگشت به دانشگاه در عین نا باوری خبر حمایت نکردن اومد و تیم پاشید که پاشید....

از اینجا به بعد به این نکته رسیدم که راه خودتو برو جلو تو این راه کسی حمایتت نمیکنه.

در نهایت من از تیم جدا شدم و بهتره بگم از تشکلات دانشجویی جدا شدم و به کار خودم ادامه دادم.

به ذهنم اومد که خودم تیمی رو کنار هم جمع کنم و بتونیم با مهارت هایی که میتونیم به هم یاد بدیم رشد کنیم و پروژه انجام بدیم،پس سروع کردم از بین آگهی های پروژه ها مهارت های مورد نیاز را پیدا کردم و افراد دارای این مهارت رو از دانشگاه و دوستای قدیمی کنار هم جمع آوری کردم.

اولای کارهماهنگ کردن افراد سخت بود برام ولی خب با چنتا راهکار تونستم یک میکروتیم عکاسی از دل تیم اصلی تشکیل بدم.

اوضاع داشت خوب پیش میرفت و چنتا کار برای رزومه انجام دادیم اما موضوع از اون روزی عوض شد که پای شرکت های بزرگ و دولتی در تیم باز شد و پروژه هاشون رو برای ما فرستادند.

تو این بازه زمانی وقتی پروژه ها رو بررسی کردیم دیدیم که مهارت لازم رو داریم اما فقط دوتا موضوع مثل دوتا سنگ بزرگ جلوی پای تیم هست یکی ترس نیرو ها و دومی نداشتن اعتماد به نفس.... در نهایت تیم پاشید و پروژه ها کنسل شدند.

اما موضوع های مهم این مطلب در این هست که:

۱-هیچوقت به حمایت کلامی اتکا نکنید و کار خودتون رو جلو ببرید وقتی که به یک نقطه آرامش رسیدید به سمت اشخاص موثر در کسب و کارتان برای حمایت بروید

۲-مهم ترین نکته در تیم تقویت اعتماد به نفس آنها و از بین بردن ترس آنها می باشد.دنبال دلیل این دو باشید و آنرا را رفع کنید،در این حالت تیم پایه های قوی خواهد داشت.

در مطلب های آینده براتون تعریف میکنم که چجوری این دو مورد رو در تیم از بین بردم.

امیدوارم که لذت برده باشید از مطلبم

ممنون از شما

حمایتساپورتدلگرمیشادیکلامی
خوش اومدین قرار در مورد تجربه و علایقم با شما صحبت کنم .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید