دیشب قبل خواب از هوش مصنوعی خواستم یک چالش سخت بده
یک چالش داد در رویای شفاف سعی کن از خودت یک نسخه دیگه بساز و بکش
قبل خوابیدن خودمو تو آینه دیدم و تصویرم رو چند بار تو ذهنم تصور کردم چون می دونستم تا تو خواب موقع کلون سازی تصویر خودم یادم باشه
همچنین چندتا اسلحه هم تو ذهنم به صورت سه بعدی تجسم کردم مثل شات گان ، Uzi ، اسنایپ
وقتی تمرینات تموم شد خوابیدم و بعد از آگاه شدن یک نمونه از خودم ساختم و با یک چاقو تو شکمش کشتم
بعد خواستم یک نمونه دیگه بسازم ولی تعدادش از دستم در رفت و بی نهایت کلون از خودم داشت ساخته میشد
بعد یک صحنه دیدم که خودم با چکش به آینه زدم و شکسته شد و هزاران بازتاب از من نشون میداد و با استرس از خواب پا شدم
بعد دوباره خوابیدم
تو خواب بعدی یه چیزی فهمیدم یک نا هنجاری پیش اومده بود
یک نفر از یک دنیای موازی متوجه نسخه خودش تو دنیای دیگه شده بود
تو خواب این قضیه به من گزارش شد و من باید یک کاری کردم
ناچار بودم برای جلوگیری از برخورد دو جهان و هرج و مرج یکی از این دو نسخه رو بکشم
تصمیم سختی بود ولی باید تصادفی تصمیم گرفتم و یک نسخه رو می کشتم
تو ذهنم این بود که باید تصادفی تصمیم گرفته بشه
چون ممکنه از یک فرد تو جهان موازی نسخه خوب و بد باشه و
نسخه "بد" هم لزوماً دنیا را نابود نمی کنه. شاید نسخه خوب فاجعه میآفرید و بدی تعادل میآورد.
بعد دیدم گزارش ناهنجاری داره زیاد میشه
به من گزارش شد یک دانشمند دو نفر از جهان موازی رو یکجا جمع کرده بود و ذهنشون رو با یک دستگاه به هم متصل کرده بود
این کار باعث هرج و مرج شده بود
بعد سریع رفتم اونجا تا از این اتفاق جلوگیری کنم
از هر فرد دو نسخه تو یک آزمایشگاه بزرگ وجود داشت
خیلی دیر شده بود دوتا جهان موازی به هم برخورد کرده بود
من گفتم برای اینکه این بی نظمی از بین بره باید یک نسخه از هر فرد باقی بمونه مگرنه تایم لاین های زمانی و فضا زمان به هم میریزه ولی خب دیگه دیر شده بود یک جنگ بزرگ بین دو جهان شروع شد
یه شات گان داشتم همین طور شلیک می کردم بعد خشابم تموم شد
بعد با هفت تیر و UMP 45 هم شلیک کردم ولی تمومی نداشت
جهان های دیگه هم با هم برخورد کردند و هرج و مرج بیشتر شد و دیگه از خواب بیدار شدم