بدون شک فیلم متری شیش و نیم از قدرتمند ترین فیلم های سال های اخیر و حتی تمام تاریخ سینمای ایران است . فیلمی قوی که البته این باعث نمیشود که بی هیچ نقصانی باشد . اما چه عنصریست که این فیلم را به فیلمی مهم تبدیل میکند و چه ضعف هایی دارد که آن را ضعیف میکند ؟ نه آنقدر کوته بین هستیم که آن را سیاه نمایی تلقی کنیم و نه آنقدر جوزده که آن را عاری از هر عیبی بپنداریم و سعی میکنیم با این نقد فیلم سعید روستایی را بهتر بشناسیم .
پیش از ورود کلی به فیلم مسئله ایست که باید در همین ابتدا آن را گفت و آن مسئله نشان دادن تصویری واقعی از اعتیاد است . متاسفانه در سال های اخیر نگاه سینما به اعتیاد یک نگاه طنز و مسخره است و معتادان را موجوداتی با مزه ، با نمک و کمی خنگ با چاشنی مسخره بازی پدیدآورده و این خطر و البته گناه بزرگیست که قبح یک گناه در جامعه بشکند و البته این بدان معنا نیست راجب به آن حرف زده نشود بلکه مقصود آن است که با دیدی درست به آن مسئله دیده بشود و فیلم متری شیش و نیم به خوبی از پس این امر برآمده .
فیلم متری شیش و نیم در شخصیت پردازی یک سر گردن از فیلم های هم رده خود بالاتر است . این فیلم به ما ابعاد مختلف شخصیت ها را نشان میدهد و این نقطه قوت آن است هرچند بعضی جا ها با بازی اغراق شده پلیس خراب میشود . نشان دادن ویژگی های منفی در شخصیت مثبت و ویژگی های مثبت در شخصیت منفی بنیاد شخصیت پردازی فیلم است و کمک به برقراری ارتباط بهتر میان شخصیت و مخاطب میکند . نشان دادن مشکلات کاری و خانوادگی در صمد (پیمان معادی) و نشان دادن دلبستگی های احساسی و عاطفی در ناصر (نوید محمدزاده) کمک به شخصیت شدن آن ها میکند و با بازی عالی این دو نفر شخصیت ها تکمیل میشوند . وجود شخصیتهایی خاکستری عاملیست که فیلم را باورپذیر میکند. تصویری به دور از کلیشههای رسانهای...
فیلم سعید روستایی مملو از سکانس های غافلگیر کننده و چند سکانس اساسی شوکه کننده است و تماشاگر را میخکوب صندلی سینما میکند . مانند سکانس دفن شدن اول فیلم که با لرزش به جای دوربین کاملا احساس شوک را به بیننده القا میکند و البته نباید از صحنه هایی شلوغ مانند صحنه دستگیری معتادان در زاغه ها یا اتوبان و بازداشگاه و کارگردانی خوب سعید روستایی در این صحنه ها بگذریم . همچنین طراحی صحنه برای خلق و تلقین حس این فیلم بسیار مهم بوده و البته به خوبی هم اجرا شده و فیلم با تم کلی خاکستری و رنگهای سرد توانسته احساس سرد مواد و اعتیاد را به تصویر بکشد . و البته مردم هم با علاقه ای که ناشی از کمبود فیلم های شلوغ و پر تنش است از این فیلم استقبال کردند .
نوبتی هم که باشد حالا نوبت ورود به اصل فضای فیلم و موشکافی دقیق آن است و چه چیزی از نقدی صریح و بیواهمه بهتر ؟!
صحبت بر سر جدال خیر و شر است . یک سو یک پلیس و سوی دیگر یک خلافکار . یک پلیس باهوش و با تجربه میتواند کمک زیادی به رشد داستان و فیلم کند و پیمان معادی با بازی خوبش تا حد زیادی از پس آن برآمده هرچند جاهایی با اغراق در بازی و جاهایی با سوراخ های ایدئولوژیکی فیلمنامه ، چهره خودش و حتی قانون و عدالت را خراب میکند . اما به هر حال او آدم متعهد ، وفادار و نسبت به کارش دغدغهمند است .
صمد (پیمان معادی) میکوشد که خلافکاران را دستگیر کند تا به وسیله آنان به ناصر (نوید محمدزاده) برسد و در میان این دستگیری ها خشونت و بیرحمی هم از خود نشان میدهد که شاید بخشی از این جدیت اقتضای کاریاش باشد اما بخشی از این بعد تاریک که منشا آن همان ضعف های شخصیتی و سرچشمه گرفته از زندگی کاری و خصوصی وی است تصویری بیرحم از قانون نشان میدهد یا به عبارت دیگر : صلابت و قاطعیت قانون در مواجهه با خلافکاران فدای این ضعف های صمد میشود و به عنصر بیرحمی تبدیل میشود . (این رفتار ها در رویارویی با پریناز ایزدیار و همکاران هم دیده میشود .) هرچند آنقدر کوته بین نیستیم که این را سیاه نمایی بنامیم اما باید قبول کنیم که این یک ضعف برای فیلم به حساب میآید ولی کمک به شخصیت شدن صمد میکند . ولی ما به هیچ عنوان نباید حق را قربانی پراداخته شدن شخصیت حق کنیم .
به همین دلیل است که تعدادی از افراد از فیلم خوششان نیامد و علاوه بر این تخریبش هم کردند و جشنواره فجر هم بیتوجهی چشمگیر و تاسف باری از خود نشان داد .
سعید روستایی با فیلمنامه ، کارگردانی و میزانسن های خوبش توانسته فیلم را به طور چشمگیری قابل قبول کند . اما نقطه مورد توجه فیلمنامه آن است که شخصیت ناصر خاکزاد قبل از ورود فیزیکی به جریان اصلی داستان ساخته میشود . یک فرد باهوش ، گردن کلفت ، با اهمیت به خانواده و البته دارای روابط احساسی که در ادامه داستان موجب ضعف او میشود . اهمیت کثیر به خانواده در فیلم های گانگستری دیده میشود و این اهمیت در پدرخوانده به اوج خود میرسد . روستایی هم سعی کرده علاوه بر نقاط قوت شخصیت این نکته به خصوص را هم در داستان وارد کند به طوری که در سکانس پایانی دیدار با خانواده شاهد نابودی کامل این شخصیت هستیم ، مردنی قبل از اعدام !
فیلم به طور چشم گیری پس از زمان اضافه شدن نوید محمد زاده بهتر میشود . این بهتر شدن را مدیون شخصیت پردازی خوب ناصر و بازی درخشان نوید محمد زاده هستیم که باعث میشود هیجان داستان به اوج خود برسد و بیننده هر لحظه بیشتر شیفته فیلم بشود .
داستان جلو میرود تا جایی که صمد به همراه تیمش ناصر را پیدا میکنند . در یک آپارتمان لوکس و مجلل ، در کمال رفاه ولی ... ، ولی با بدن رو به موت ناصر در استخر مواجه میشوند ! این یک تلنگر عالی به کسانیست که با جنایت مردم را بدبخت کردند و حالا با پولی که به قول دیالوگ صمد در ون «آه میلیون میلیون آدم پشتشه» به جایی رسیده اند . یعنی برای یک آدم تمام شده و به پایان رسیده نه پول راهکار است نه زندگی مجلل . این در حالیست که شخصیت صمد در عین مشکلات و معضلات ، سرشار از حس وظیفه و زندگی است.
داستان ادامه پیدا میکند و حتی با قضیه قتل بچه شخصی هم میشود . حالا تیم صمد بمب انگیزه اند تا ناصر را به مجازاتش برسانند . از همان ابتدا ناصر تقلا های خودش برای رهایی از این ورطه را شروع میکند . او در ابتدا با دادن پیشنهاد پول به صمد سعی در خریدن او دارد اما صمد به جای قبول یا رد صریح پول ، یک بازیروانی را با ناصر شروع میکند و مدام خودش را به او نزدیک میکند تا از او اطلاعات بیشتری در رابطه با همدستانش به خصوص رضا ژاپنی بگیرد . در ادامه داستان هویت اصلی او آشکار میشود و حالا ناصر بیش از هر زمانی مورد فشار است .
. حالا یا باید به هر وسیله ای که شده خودش را از این داستان نجات دهد یا با پروندهی سنگینش که بیشتر بارش را هویت قبلی اش-که از شرش خلاص شده بود- به همراه دارد به استقبال چوبه دار برود . ناصر از لحظه ورود به بازداشتگاه به دنبال رهایی است و صمد و تیمش درگیر مسائل خود . هرچند جاهایی این مسائل با هم گره میخورند و به هم فشار میآورند . از کارگردانی عالی روستایی در صحنه های بازداشتگاه هم البته نمیشود گذشت که توانسته در آن صحنه شلوغ اینگونه فضا سازی و روایتگری کند . در ادامه صمد و ناصر در اتاق وزن کشی مواد با هم تنها میشوند و دیالوگ هایی بینشان گفته میشود ولی نکته قابل توجه این گفت و گو بازی روانی صمد با ناصر برای گرفتن شماره رضا ژاپنی است . صمد ابتدا سعی میکند با مسئله رشوه گرفتن یا نگرفتن او را متقاعد به اعتراف کند ولی زمانی که میبیند او وا نمیدهد ، داستان قتل بچه را پیش میکشد و ناصر را تحت فشار میگذارد . هرچند این گفت و گو به نتیجه خاصی نمیرسد اما پیش ضمینه اعتراف ناصر در ون میشود .
در ادامه با ماجرای پدر و پسر مواد فروش نیز روبهرو هستیم . پدری که برای آزادی خود پسرش را قربانی میکند . با این ماجرا روستایی خوب توانسته آبرو و حثیت –نداشته- مواد فروشان را نابود کند اما در ادامه با دادن حکم به پسر دلمان برایش میسوزد . در اینجا باز هم تصویر قانون فدای قاطعیت آن میشود هرچند ما دوست داریم که قاضی حکم را پاره کند و آن ها را آزاد کند ...
شاید بتوان گفت بهترین نقطه فیلم که بازی ها به اوج خودشان میرسد سکانس داخل ون است . سکانسی که جنگ روانی صمد و ناصر به اوج خودش میرسد و صمد تظاهر به قبول کردن رشوه میکند و ناصر را آزاد میکند . ناصر میدود و کمکم میایستد و بر میگردد . این یک صحنه نمادین عالی است . زمانی که او آزاد است اما همچنان در زندان درونی خویش است . بیسرنوشت ، بیسرپناه و تمام شده . وقتی زندگی آن همه آدم نابود شده باشد آن همه تقلا برای آزادی دیگر معنایی پیدا نمیکند . شاید در همان چند ثانیه ای که ناصر آزاد بود دوباره همان حسی به سراغش آمده بود که در هنگام خودکشی خودش داشته بود .
سکانس ادامه پیدا میکند و ناصر به داخل ون برمیگردد . صمد با ناصر به مجادله کلامی میپردازد و مسئله پول های کثیف و بدبخت کردن مردم را ادامه میدهد و ناصر را محکوم میکند اما او حال که میبیند از هیچ یک از این روش ها نمیتواند از ناصر اعتراف بگیرد از اهرم فشار قتل بچه استفاده میکند و این شاید تنها نقطه ضعف چشمگیر ناصر بوده باشد . ناصر دیگر توان این جنگ روانی را ندارد و وا میدهد و آدرس رضا ژاپنی را میگوید .
داستان ادامه مییابد تا به صحنه اول رویارویی ناصر با قاضی میرسد . در اینجاست که ناصر از هوش خود کمک میگیرد و صمد را اذیت میکند . صمد هم که دل خونی از او دارد فورا سعی میکند خود را تبرئه کند و از دوستش کمک میخواهد و همان طور که او به دوستش نارو زده بود ؛ دوستش نیز به او نارو میزند . در کل این ریزه کاری های فیلمنامه به داستان کمک چشمگیری میکند زیرا فیلم را سرپا نگه داشته و از ریتم نمی اندازد .
در پایان فیلم کمکم نقش قهرمان کمرنگ و ضد قهرمان پررنگ میشود و این به ضد قهرمان کمک میکند ! همانطور که در دومین ملاقات ناصر با قاضی نوید محمد زاده با بازی درخشان خود تمام خلاف ها ، جرم ها و کثافت کاری های خود را در قالب دیالوگ توجیه میکند و این را حق خود میداند که چون در کودکی بدبخت بوده الان با جنایت خود را –مثلا- خوشبخت کند و این در حالیست که قاضی فرصت کاملی برای جواب به او پیدا نمیکند و اینجا قانون و حق است که خدشه دار میشود . در ادامه نیز بر سر مصادره اموال ، ناصر خود را به آب و آتش میزند و سعی میکند با گرفتن حس ترحم و احساس از مخاطب خود را مظلوم جلوه دهد و دوباره قانونی که باید هیولاهایی مانند او را مجازات کند ، فدای تصویر بدی که به کمک قاطعیت قانون و آرتیستیبازی ناصر –که در ملاقات با وکیل هم به وفور میبینیم- ساختهمیشود ، میشود . این در حالیست که نه تنها ناصر لایق دلسوزی نیست ؛ بلکه باید هرچه کامل تر و سریع تر به جزای اعمال کثیف خود برسد .
سکانس ملاقات با خانواده یک سکانس عالی برای نابودی نهایی ناصر است . او میبیند خانواده ای که میخواست با پول حرام تولید و قاچاق مواد خوشبختشان کند ، حال از هم پاشیده و تک تک افراد آن نابود شدند . او میبیند کسانی که میخواست پیشرفتشان دهد حالا علاف شدند و چشمشان به دنبال همان خانه قدیمی است و اینجاست که حتی از اعدام هم برای او سخت تر است و پیام بسیار مهمی دارد و این پیام این است که نمیتوان با پول کثیف ، با پول حرام زندگی ای استوار ساخت و ناصر خاکزاد اینجاست که برای بار دوم تمام میشود.
و اما صحنه اعدام ! پایانی بر دو ساعت فراز و فرود های داستان . از همان ابتدا میزانسن نشان دهنده اقتدار قانون و ضعف مجرمان است . همانطور که صمد و قاضی در نمای low angle و در قدرت هستند و در ادامه نیز با نشان دادن POV هایی از ناصر ، حس وحشت او را نشان داده میشود و اقتدار قانون را نشان میدهد اما ! ... اما در ادامه و در هنگام انداختن طناب دار دور گردن ناصر شاهد کلوز صورت او هستیم ! در یک کلوز از صورت و نمای eye level از او شاهد اشکی نیز میشویم ! یعنی در اوج لحظه ارتباط چشمی و احساسی با مخاطب شاهد ترحم خریدن کارگردان برای یک قاچاقچی مواد هستیم به طوری که تا حدی در دلمان و دور از چشم بقیه برای او دلسوزی میکنیم و این اصلا بخشودنی نیست !
فیلم متری شیش و نیم از بهترین فیلم های سینمای ایران است با تمام ضعف هایش . این فیلم یک فرصت خوب برای اندیشیدن پیرامون جنایت ، مواد مخدر و پول های کثیفش است که خانواده های بسیاری را نابود کرده و هشداری برای مسببانش که نه تنها در نهایت باعث خودنابودیشان میشوند ، بلکه دار مجازات همواره انتظار پا های سست و لرزان و گردن های شکستهشان را میکشد .
فیلم متری شیش و نیم شاید در لحظاتی تصویر زیبا و آرمانی قانون را خدشه دار کند و گناهکاران را مظلوم جلوه دهد –که البته ما این کارش را محکوم کردیم- ولی در نهایت همه چیز را در چهارچوب قانون جمع میکند و اقتدارش را به رخ میکشد .
و در نهایت
با تاسف برای جشنواره فیلم فجر که به بازی نوید محمد زاده ، کارگردانی سعید روستای و مجموعا به فیلم متری شیش و نیم بیتوجهی کرد .
و با تاسف برای کسانی که با لفظ سیاه نمایی این فیلم را بایکوت کردند .
شما میتوانید فایل pdf کامل این نقد را از رسانه هنری نقطه ویرگول دریافت کنید.(با فیلترشکن)
https://t.me/NoghteVirgul_Media/754