ما منفعت طلبیم.
هرچیزی که برامون سودی داشته باشه انجام میدیم؛حتی اگه کسی رو دوست داریم به خاطر خودمونه.چون از حس دوست داشتم به طرف مقابلمون، خودمون کلی کیف میکنیم.
دقت کنین به هر کاری که میخوایین انجام بدین،همیشه یه سود پنهانی وجود داره برامون،یه ارامش خاطر،یه حس لذت،یه حس خوب....
یه وقتایی فک میکنم یه سری چیزا رو بی دلیل دوست دارم،مثل فردایی که نمیدونم چطوره.
مثل وقتایی که بی دلیل خوش حالم...
میبیند بی دلیلی هم خودش یه علته.
بی دلیلی ریشه در زمان های گذشته زندگیمون داره،مثلا یک هفته پیش،یک ماه پیش یا یک سال پیش...
من بی دلیل فردا رو دوست دارم،چون هفته پیش تمام فرداهام خوب بودن.
بی دلیل خوشحالم،به خاطر ادمایی که دوسشون دارم و دوسم دارن.
بی دلیل لبخند میزنم چون ۲-۳ ساعت پیش یه اتفاق خوب برام افتاده.
کلمات’نمیدونم’ و ‘همینجوری’ هم نسبت نزدیکی با ‘بی دلیل’دارن.
یکی از شما میپرسه خوش گذشت؟شما میگید نمیدونم.
‘نمیدونم’ ینی دلیلی ندارم.ینی تو زمانی که گذشت مشخص نیست اتفاقایی که افتادن خوب بودن یا بد.
یا کسی میپرسه،چرا این کتابو خریدی؟میگید همینجوری.
یعنی دلیلی برای خرید نداشتین.
بازی با کلمات واقعا عجیبن.شاید تنها بازی اییه که هیچ وقت ازش خسته نمی شم.
میدونید بازی با کلمات برای من از کجا شروع شد؟
اونجا که از یکی خوشم نمیومد و بهم گفت:عزیزم میشه فلان کارو بکنی؟
پیش خودم گفتم چی تو ذهنش تصور کرده که فکر کرده من عزیزشم.اصلا باچه جرئتی این فکرو کرده؟من اصلا نمیخوام برای این ادم دارای عزت باشم:|
‘عزیزم ‘مثل نقل و نبات تو دهنمونه وفک میکنیم واژه ایه که خیلی احترام میذاره برای طرف مقابل.خب شاید هم اینطور باشه برای شما ؛ولی من هرکس بهم میگه عزیزم تو مغزم با صدای بلند میگم من عزیز تو نیستم.
جزئیات خیلی مهمه،من ادمای زندگی مو از توجه شون به جزئیات انتخاب میکنم.
ولی ادمای خیلی کمی وجود دارن که به جزئیات دقت میکنن.
انتخاب درست واژه ها،بازی درست با کلمات،اینها از ارکان اصلی توجه به جزئیات اند.