اين روزا خيلي معمولين.معمولي رو به بالا...بنظرم همين كه بد نيستن خوبه.
نميدونم اقتضاي سنمه يا تاثيرات كرونا...دچار باگ احساسي و اجتماعي شدم...اين مبحث بسيار ثقيله و واقعا در اين مجال نميگنجه...
راستش امروز كه داشتم به كتابام نگه ميكردم از كتابايي كه نصفه خوندم خجالت كشيدم...و پشت بندش هزاران كاري كه شروع كردم و نصفه ولشون كردم برام ياد آور شدم....
انگار نه انگار چند وقت پيش ها كاملا جدي خودمو تهديد كردم كه جو گيرانه عمل نكنم...ولي امان از اين من بي قرار.
دلم ميخواد يه عالمه حرف بزنم...چيز خاصي هم نميخوام بگم...ميخوام از روزمرگي هام بگم...از كتابي كه شروع كردم،از تولد خودم و آنيتا،كادوي تولد دوست قشنگم،روياي مهاجرت،آزمون ارشد،دوره هاي ناداستان، مجله جديد ناداستان، كيك خوشمزه تولد آنيتا...آلبوم جديد سوگند، ارائه ابر رسانايي، تمريناي محاسبات، صداي آلارم مزخرف گوشيم كه با صداي بلبل و آبشار شروع ميشه....پريناز، آنوشا ،.......
من نميدونم چيكار كنم كه پشتكارمو حفظ كنم...انگار من عوض شدم...انگار چيزايي كه قبلا روي من جواب ميدادن ديگه جواب نميدن...مثلا قبلا كه ريمايندر ميذاشتم تا روزانه يه كاري رو بهم يادآوري كنه،در حالي كه نوتيفيكيشن رو ميبينم كاملا بي توجه ازش ميگذرم...محلول الكلي كه براي صورتم استفاده ميكردم انگار ديگه بي فايده ست...وقت گذروندن با يه سريا ديگه منو مشعوف نميكنه...نميدونم چه فعل و انفعالاتي داره رخ ميده...
ميدونين حميده چي ميگفت امروز بهم؟ ميگفت شايد يكي از هدف هاي تعيين شده زندگيمون اينه كه رو يك سري آدما تاثير بذاريم...جالبه واقعا...و بنظرم درست ميگه...بنظرم اگر ما بتونيم ذره ايي رو كسي يا چيزي تاثير درست و خوب بذاريم، بخشي از رسالتمون رو انجام داديم....
در كنار خيل كتاب هاي نخونده م، اين كتاب كوچيكاي مهر و ماه كه مخصوص كنكور هست رو احتمالا ديديد...كتاب آرايه هاي ادبيش رو تو كتابخونه پيدا كردم و چند صفحه شو خوندم...لذت بخش بود...و ديدم چقدر حيف كه من از يه سري درساي دبيرستان كم لذت بردم...به آبجيمم اين نويد رو دادم كه براي امتحان ادبياتش كمك ميكنم تقلب كنه...
خواهراي من واقعا گندش رو در آوردن،نميدونم براي شماهم تعجب آوره يا نه ولي اونا اصلا تقلب نميكنن...و حتا وقتي پيشنهاد دادم تو امتحان ادبياتش كمكش ميكنم چپ چپ نگاهم كرد....و يه دفعه به خودم اومدم ديدم تا حالا به n نفر كمك كردم تو امتحاناشون(شما كمك رو بخونيد تقلب) ولي خواهرام نه...يعني تا حالا ازم نخواستن....
ميدونيد من ميتونم ساعت ها طي يك سخنراني غرا شمارو قانع كنم تقلب اشتباهه محضه، ولي متاسفانه شرايط حساس كنوني منو مجاب كرده كه در شرايط مجازي، همكاري با دوستان(شما همكاري رو بخونيد تقلب) حين امتحان يا تحويل تمرين بسيار در ميزان يادگيريم موثر باشه...
و واقعا هم موثر بوده و من دانشم انگار بيشتر شده نسبت به قبل...البته اي كاش اين اساتيد عزيز امتحاني كه ميگيرن قابل تقلب باشه، حقيقتا اون ها تمام راه هارو ميبندن هر چند هميشه دانشجو يك راهي پيدا ميكنه ولي ذيق وقت هميشه به نفع استاد بوده....آقاي(خانم) كرونا...اينا تاثيرات شماست...حواستو جمع كن....
در پايان، به كساني كه متولد دي هستن تولدشون رو تبريك ميگم وبنظرم فرمانروايي شون تا اينجا خوب بوده با همين فرمون برن جلو.
ميدونيد چرا دارم به متولدين دي تبريك ميگم؟شما رندوم از 5 نفر ماه تولدش رو بپرسيد، 6 نفرشون متولد دي ماهن.(با احتساب اينكه خودتون هم متولد دي باشيد البته)
و اميدوارم كه تمام مردمي كه در برهه حساس امتحانات قرار دارن سربلند بشن....