تاب آوری و اعتیاد نوجوانان موضوع این مقاله است .مطالعات صورت گرفته در زمینه اعتیاد، عوامل خطرزایی را شناسایی کردند که موجب افزایش احتمال سوء مصرف مواد میگردند.
خشم و پرخاشگری از جمله عوامل خطر فردی هستند که در آسیبپذیری و تاب آوری فرد نسبت به مصرف و سوء مصرف مواد نقش دارند.
مصرف و سوء مصرف مواد غالباً با خشم و خشونت همبودی دارد. خشم و خشونت غالباً در آغاز مصرف مواد و الکل نقش دارد و همچنین میتواند پیامد مربوط به سوء مصرف مواد باشد. دی ماجو و اسپیلبرگر (۱۹۹۷) دریافتند سوء مصرفکنندگان مواد بیشتر از افرادی که مواد مصرف نمیکنند، خشم را تجربه میکنند، که به احتمال بیشتری خشم را به سمت اشخاص یا اشیا دیگر موجود در محیطشان نشان میدهند و کنترل اندکی بر احساسات خشمگین دارند.
خشم و سوء مصرف مواد هر یک که اول شروع شود، به عنوان تسهیلکننده و پیامد دیگری عمل میکند. خشم درونریزی شده غالباً با مصرف الکل و مشکلات مرتبط با سوءمصرف مواد ارتباط دارد.
به علاوه مشخص شده است که برافراشتگی نمرهها در مقیاس خشم بیرونی اسپیلبرگر با مصرف شدید سیگار و ماری جوانا ارتباط دارد.
همچنین محققان نشان دادهاند که بین سبکهای مقابلهای اجتنابی، روشهای مقابلهای مبتنی بر خشم و خصومت (سبک هیجانی) و سوء مصرف مواد رابطه وجود دارد (اورکی، ۱۳۸۷). رفتارهای اعتیادی و سوءمصرف مواد، روش فرد معتاد برای رهاسازی خود از رنج خشم، با بیحس کردن خودش از طریق مصرف مواد است.
در میان جمعیت نوجوانان، الگوهای رفتاری دربرگیرنده خشم مانند: پرخاشگری، برونریزی و مشکلات سلوک بیشترین نرخ ارجاع به سرویسهای سلامت روان را به خود اختصاص داده است (دمینگ و لاچمن، ۲۰۰۸، ص۱۰۸). شاهد هستیم که به رغم وجود پژوهشهای زیاد در زمینه نقش اضطراب و افسردگی در سوء مصرف مواد، نقش هیجانهایی مثل خشم کمتر مورد توجه قرار گرفته است (افتخاری و همکاران، ۲۰۰۴).
جنسیت و سن از عوامل دیگر مخاطرهآمیز فردی هستند. پژوهشهای متعددی نشان میدهد که پسرها در مقایسه با دخترها به میزان بیشتری مصرف مواد دارند (مانند موسسه ملی مصرف مواد، ۲۰۰۳، ضیاءالدینی و همکاران، ۱۳۸۵، علی مددی و نوغانی، ۱۳۸۴) و خطر شروع مصرف مواد در نوجوانی بالاست و خطر شروع مصرف برای تمام مواد بعد از ۲۰ سالگی کاهش مییابد (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۹؛ علی مددی و نوغانی، ۱۳۸۴؛ وزیریان و مستشاری، ۱۳۸۱؛ پتون و همکاران، ۲۰۰۴).
هر چه فرد در معرض عوامل خطر بیشتری قرار گیرد که مصرف مواد را ترغیب میکنند، احتمال مصرف مواد توسط آن فرد افزایش مییابد. اما قرار گرفتن در معرض عوامل خطر بیشتر، تنها مؤلفهای نیست که همبستگی پایایی با مصرف مواد دارد، این عامل تنها احتمال مصرف مواد را در طی زمان افزایش میدهد.
این بیان به این معنی است که مصرف مواد تنها یکی از پاسخهای کنار آمدن متعددی است که هر فرد میتواند در مقابله با شرایط آسیبرسان اتخاذ کند.
علاوه بر عوامل خطر موجود، در ادبیات تحقیق بر عوامل حمایتی که موجب کاهش احتمال مصرف و سوء مصرف میشود نیز تأکید شده است.
عوامل حمایتی شامل آن دسته از عوامل روانی اجتماعی میشود که تأثیر مستقیم بر محدودیت یا کاهش درگیری با مواد دارند. از نظر بروکت، عوامل حمایتی میتواند شامل جنبهای از محیط (مثل مهر مادری، شخصیت و رفتار خواهر و برادرها، حمایت خانواده و گروههای همسال) یا فرد (مانند ویژگیهای درونگرایی، پذیرش خود، پرخاشگری پایین) باشد. عوامل حمایتی، تابآوری را در فرد القا میکنند؛ تابآوری نوعی مصونسازی در برابر مشکلات روانی اجتماعی بوده و کارکرد مثبت زندگی را افزایش میدهد.
ورنر و اسمیت (۱۹۹۲) اظهار میدارند، تابآوری میتواند با افزایش مهارتهای اجتماعی تقویت گردد. مهارتهایی از قبیل برقراری ارتباط، مهارت رهبری، حل مسأله، مدیریت منابع، توانایی رفع موانعی که بر سر راه موفقیت قرار دارند و توانایی برنامهریزی. به علاوه مهارتهای کنترل خشم جبرانی برای رفتارهای مخاطرهآمیز محسوب میشود. از آنجا که اولین مصرف مواد معمولاً از محیط های اجتماعی و خصوصاً در گروه دوستان و همسالان شروع میشود، هر قدر قدرت تصمیمگیری و مهارت ارتباطی فرد بیشتر باشد، بهتر میتواند در مقابل فشار همسالان مقاومت کند.
تابآوری در برگیرنده صفات و کیفیتهای شخصی است که فرد را قادر میسازد در مواجهه با شرایط دشوار موفق و کامیاب شود. تحقیقاتی که طی ۲۰ سال گذشته صورت گرفته است، نشان میدهد که تابآور بودن یک ویژگی چند بعدی است که براساس زمینه، زمان، سن، جنسیت، و منشأ فرهنگی تغییر میکند، همچنین در فردی که در معرض شرایط گوناگون زندگی قرار میگیرد نیز تغییر میکند. تابآوری به معنای نبود عوامل خطر نیست، بلکه به معنای حضور عوامل حمایتی است و عوامل حمایتی به فرآیندها و مکانیزمهایی اطلاق میشود که به پیامدهای مطلوب مربوطند. عوامل حمایتی کانون توجه مطالعاتی است که در زمینه تابآوری صورت میگیرد.
عوامل محافظتکننده، ویژگیهایی در فرد، خانواده و محیط هستند که توانایی فرد را برای مقاومت در برابر پیامدهای ناگوار افزایش میدهند.
عوامل حمایتی، تابآوری را در فرد القا میکنند (بلچر و شینیتزکی، ۱۹۹۸). آشکار شده است که در خانوادههایی که از مواد استفاده میکنند، چند ویژگی فردی در افراد نقش محافظتکننده در برابر سوء مصرف مواد دارند. در مطالعهای که روی کودکان افراد الکلیک صورت گرفته، مشخص شده است کودکانی که در این خانوادهها الکلیک نشدهاند،
مسئولیتپذیر و نوعدوست بودهاند، نسبت به خودشان احساس مثبتی داشتهاند و از مکان کنترل درونی برخوردار بودهاند.
در مطالعات دیگری که روی کودکان این نوع خانوادهها صورت گرفته است، مشخص شده که کودکان موفق، سطح بینش مطلوبی دارند، اخلاقی بوده و از حیث هیجانی از اعضای خانواده کژ کارشان مستقل هستند. این افراد در ارتباط با دیگران مهربان بوده و در جستجوی بهترین راه در موقعیتهای استرسآمیز هستند (علی مددی و نوغانی، ۱۳۸۴). تسلط به مهارتهای حل مسأله و مهارتهای بین فردی و ابراز وجود، گرایش به تفکر و تأمل قبل از عمل نیز از عوامل محافظتکننده فردی به حساب میآیند (طباطبایی وکیلی و قره آقاجی، ۱۳۸۶).
از آنجا که اولین مصرف مواد معمولاً از محیط های اجتماعی و خصوصاً در گروه دوستان و همسالان شروع میشود، هرچقدر قدرت تصمیمگیری و مهارت ارتباطی فرد بیشتر باشد، بهتر میتواند در مقابل فشار همسالان مقاومت کند (مستشاری و وزیریان، ۱۳۸۱). خودپنداره و عزت نفس مثبت، خودکنترلی، قاطعیت (جرأتورزی)، شایستگی اجتماعی، و پیشرفت تحصیلی موجب افزایش مقاومت در برابر مصرف مواد میشود.
عوامل فردی مصرف مواد در تعامل با عوامل زمینهساز موجود در خانواده، اجتماع و محیط قرار میگیرند.
اما مسأله مهم در این میان این است که عامل نهایی در گرایش فرد به سمت مصرف و سوء مصرف مواد را میتوان در سطح فردی به ویژه ویژگیهای روانشناختی نوجوان جست، به این دلیل که بسیاری از افراد، در معرض این عوامل خطر قرار میگیرند اما تنها عدهای به سمت سوء مصرف مواد کشیده میشوند. تأکید بر این عوامل حمایتکننده، سمت و سوی حرکتهای جدید در روانشناسی برای پیشگیری از گرایش نوجوانان به سمت سوء مصرف مواد را تعیین میکند.
تحقیقات، تعدادی از منابع و سرمایهها را در فرد، همسالان، خانواده، مدرسه، و سطوح اجتماعی شناسایی کرده است که در برابر خطر مصرف مواد نقش محافظتکننده یا جبرانی دارند. مطالعات نشان داده است که برای محافظت نوجوانان از پیامدهای مصرف مواد، سرمایههایی مانند عزت نفس، کانون کنترل درونی، خلق مثبت، و مذهبی بودن نقش دارند. ویلز و همکاران (۱۹۹۹) دریافتند که در میان ۱۷۰۲ نوجوانی که از ۱۲ تا ۱۵ سالگی پیگیری شده بودند، احساس شادکامی، هیجانپذیری مثبت، علاقهمندی و داشتن آرامش، عوامل محافظتکننده در برابر خطر آشفتگی هیجانی برای مصرف الکل، سیگار و ماری جوانا محسوب میشود. همچنین، منابعی نظیر انسجام خانوادگی، ارتباط والدین با مدرسه، به عنوان عوامل جبرانی در برابر عوامل خطر مربوط به مصرف مواد محسوب میشوند (فرگوس و زیمرمن، ۲۰۰۵).
ویژگی معمول کودکان تابآور، پاسخ ده بودن، انعطافپذیری، همدلی و توجه به دیگران، مهارتهای اجتماعی، حس شوخ طبعی و رفتارهای اجتماعی مطلوب دیگر است.
از این رو، کودکان تابآور به واسطه داشتن این ویژگیها روابط مثبتتری با همسالانشان دارند.
مطالعاتی که روی افراد دارای مشکلاتی نظیر مصرف مواد و بزهکاری صورت گرفته است، به صورت همخوان با یکدیگر نشان دادهاند که این افراد فاقد چنین کیفیتهایی هستند. تحقیق مدی و همکاران (۱۹۹۶) روی نوجوانان بیانگر رابطه منفی میان سرسختی و مصرف موادمخدر و الکل است.
از این رو تعدادی از مطالعات برای ارتقای تابآوری بر ایجاد روابط مثبت تکیه کردهاند.
از جمله بهبود روابط خانوادگی، به عنوان منبع اصلی نیرومندی نوجوانان. برنامه آمادهسازی برای سالهای رها از مواد و نیز برنامه نیرومندسازی خانوادههای آیوا نمونههایی از برنامههایی است که برای افزایش تابآوری، به مهارتهای والدینی و مهارتهای مطلوب اجتماعی در نوجوانان میپردازند. هر دوی این برنامهها، مداخلاتی کوتاه مدت هستند، و تفاوتهایی را در گروه کنترل و آزمایش برای تأخیر در آغاز مصرف مواد، کاهش مصرف گزارش کردهاند.
بروکز و گلداشتین (۲۰۰۱) دریافتند، افراد تابآور یاد گرفتهاند که اهداف و انتظارات واقعبینانه داشته باشند، توانایی خود را در حل مسأله رشد دادهاند، آنان بر مهارتهای کنار آمدن حمایتکننده تکیه میکنند که رشددهنده است و نه علیه خود و از ضعفها و آسیبپذیریهای خود آگاهند. همچنین، آنان مهارتهای میان فردی رشد یافتهای با همسالان و بزرگترها دارند و میتوانند کمک و مهرورزی را به شیوهای مناسب به دست آورند.
رشد تابآوری جدا از سایر فرآیندهای رشد انسانی نیست و فرآیندی پویاست که در آن تأثیرات محیطی و شخصیتی در تعاملی دوجانبه و روابط میان فردی آن را شکل میدهند.
به علاوه، این تعادل نه تنها بر مبنای تعداد عوامل خطر تعیین میشود، بلکه فراوانی، مدت و شدت مرحلهای از رشد که فرد در آن قرار دارد، در این میان اهمیت دارد. از نظر ورنر (۱۹۹۰) نیز اگر میان حوادث استرسزا و عوامل حمایتی تعادل باشد، سازگاری موفقیتآمیز روی میدهد. اگر حوادث استرسزای زندگی بسیار بیشتر از عوامل حمایتی باشد، حتی تابآورترین کودکان نیز امکان دارد به مشکل بخورند.
مرور و جمعبندی ادبیات مربوط به تابآوری نشان میدهد که میتوان از رهیافتهای نظری و تجربی تابآوری برای افزایش منابع و سرمایههای فرد در برابر مصرف مواد از طریق کنترل خشم سود جست. گسترس تواناییهای شناختی فرد در ارزیابی موقعیت و نیز تجزیه و تحلیل افکار خود، تقویت مهارتهای ارتباطی و حل مسأله برای افزایش صلاحیت اجتماعی و برقراری ارتباطهایی که خود میتواند پرورشدهنده تابآوری باشد، از ارکان اصلی برنامه کنترل خشم به حساب میآید. از این رو یادگیری و تمرین این مهارتها موجب ارتقای تابآوری فرد در سوء مصرف مواد خواهد شد.
با توجه به نقش عوامل خطر و تابآوری در گرایش به سمت مصرف و سوء مصرف مواد، پیچیده و عودکننده بودن سوء مصرف و وابستگی به مواد و هزینههای بالای بهداشتی و درمانی و نیز پیامدهای نامطلوب سوء مصرف مواد، توجه به سمت پیشگیری از ابتلا به آن نقش بسیار مهمی در جریان مبارزه با این پدیده بازی میکند.
با در نظر گرفتن این واقعیت که سن نوجوانی عامل خطری برای سوء مصرف مواد است و اینکه پرخاشگری در میان نوجوانان بسیار بیشتر از سایر سنین بروز می کند و از سویی دیگر داشتن توانمندیهایی برای کنترل خشم و برخورد مؤثر با عوامل استرسزا بخشی از فرایند تابآوری است، ما در این تحقیق به دنبال این مطلب هستیم که آیا آموزش کنترل خشم در افزایش تابآوری دانشآموزان در معرض خطر اعتیاد تأثیر دارد؟
به منظوربررسی مسأله پژوهش از طرح شبهآزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه استفاده شد.
جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان پسر پایه دوم و سوم مقطع متوسطه شهرستان کبودر آهنگ در استان همدان بود که در سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸ مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش را دانشآموزان پایه دوم و سوم تشکیل میدادند که نمرات بالایی در آزمون اعتیادپذیری داشتند و در معرض خطر بالایی برای اعتیاد قرار داشتند، و از طرف دیگر در آزمون خشم نیز نمره بالایی گرفته بودند. نمونه مورد نیاز (۳۰ نفر، ۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه گواه) با روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه انتساب یافتند. در گروه آزمایش برنامه آموزشی به مدت ۱۲ جلسه و طی یک و نیم ماه اجرا شد.
بحث و نتیجه گیری
نتایج نشان میدهد که فرضیه پژوهشی مبنی بر افزایش تابآوری در نتیجه آموزش کنترل خشم تأیید شد. این یافته تأییدی بر یافتههای پژوهشگرانی است که دریافتهاند داشتن خلقی خوش از عوامل فردی تابآوری است و بنا به این که بخشی از برنامه کنترل خشم، شامل آموزش مهارتهای حل مسأله و ابراز وجود میشود، پس میتواند تأییدی بر یافتههای محققانی باشد که مهارتهای فوق را به عنوان سرمایههای فردی مؤثر در تابآوری دستهبندی کردهاند.
هچنین از نظر فرگوس و زیمرمن (۲۰۰۵) آموزش مهارت به افراد موجب ارتقای تابآوری در آنان میشود زیرا موجب افزایش سرمایههای آنان میگردد، تابآوری طی زمان رشد میکند. از نظر ورنر و اسمیت (۱۹۹۲)، تابآوری میتواند با افزایش مهارتهای اجتماعی تقویت گردد. مهارتهایی از قبیل برقراری ارتباط، مهارت رهبری، حل مسأله، مدیریت منابع، توانایی رفع موانعی که بر سر راه موفقیت قرار دارند و توانایی برنامهریزی.
یافتههای محققانی مانند فرگوس و زیمرمن (۲۰۰۵) برای رشد تابآوری به ارتقای سرمایههای شخصی و منابع بیرونی تأکید دارد، و بنارد (۱۹۹۹) نیز پرورش ویژگیهایی مانند صلاحیت اجتماعی، مهارت حل مسأله در نوجوانان را به دلیل این که موجب اجتناب خطر و پیامدهای منفی میشود، مؤثر میداند.
پژوهشها نیز نشان میدهند ویژگی معمول کودکان و نوجوانان تابآور شامل پاسخ ده بودن، انعطافپذیری، همدلی و توجه به دیگران، مهارتهای اجتماعی، حس شوخطبعی، و رفتارهای اجتماعی مطلوب دیگری است که به واسطه این ویژگیها روابط مثبتتری با همسالانشان دارند. مطالعاتی که روی افراد دارای مشکلاتی نظیر مصرف مواد و بزهکاری، صورت گرفته است به صورت همخوان با یکدیگر نشان دادهاند که این افراد فاقد چنین کیفیتهایی هستند.
از سوی دیگر، تحقیقاتی مانند مطالعه راتر (۱۹۸۷)، لاب و سامپسون (۲۰۰۳)، کنگر و همکاران (۱۹۹۹)، ویلانت و دیویس (۲۰۰۰)، نشان دادهاند که داشتن روابط مثبت در زندگی کودکان، بعدها میتواند داشتن نتایج خوب به رغم قرارگیری در برابر عوامل خطر را افزایش دهد
. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که آموزش کنترل خشم در کنار مهارتهایی که بر کسب آنها تأکید دارد، عوامل حمایتی فرد را افزیش میدهد و افزایش عوامل حمایتی موجب ارتقای تابآوری فرد در مواجهه با خطر میشود که همین امر به نوبه خود از میزان نتیجه منفی در مواجهه با این عوامل و شرایط خطر کاسته و بر احتمال نتایج مثبت میافزاید.
همان طور که الگوی رشد اجتماعی هاوکینز و همکاران (۱۹۸۵) پیشنهاد میکند، نوجوانانی که به علت رفتارهای پرخاشگرانه از نظر اجتماعی با دوستان پیوندی ندارند، به راحتی تحت تأثیر دوستان مستعد مصرف مواد خود قرار میگیرند و دلیلی برای مقاومت در برابر آن نمیبینند.
پیشنهاد وی آموزش مهارتهای ارتباطی نوجوانان برای تقویت پیوند با اعضای خانواده و دوستان معمولی و کاهش جذابیت دوستان مصرفکننده مواد است .با اتخاذ چنین رویکردی میتوان بر احتمال دوستیهای سالم که از عوامل مهم تابآوری در برابر مواد است، افزود. بنابراین آموزش مهارت کنترل خشم به عنوان جبرانی در برابر عوامل خطرآفرین سوء مصرف مواد عمل کرده و موجب افزایش تابآوری فرد در مواجه با شرایط ترغیبکننده سوء مصرف مواد میگردد.
آموزش کنترل خشم از چندین جهت زمینهساز ارتقای تابآوری است.
از یک سو موجب افزایش سرمایههای فرد میشود و از سوی دیگری با تأثیر بر روابط اجتماعی، میزان و کیفیت منابع در دسترس نوجوانان را افزایش میدهد و همان طور که در ادبیات پژوهش مطرح شد، هر دو عامل در تابآور کردن فرد در برابر شرایط دشوار و خطرساز اهمیت بالایی دارند.
برای ارتقای تابآوری باید در نظر داشت که عوامل خطر در حوزههای چندگانهای مانند: خانه، مدرسه، محل زندگی یا محیط کار روی میدهد و مداخلات نیز باید به تمام این حوزهها توجه کنند.
هر چه سببشناسی یک اختلال بیشتر شناخته شده باشد، میتوان مداخلات پیشگیری بیشتری را طراحی کرد که این عوامل را در چرخه علّی اختلال مورد هدف قرار دهند. از نظر لفرت و همکاران (۱۹۹۸) رابطه مثبت قوی میان سرمایههای نوجوانان و کاهش خشم و خشونت وجود دارد، پس لازم است به قویتر کردن روابط مثبت در میان نوجوانان پرداخته شود.
نویسنده:
فاطمه رسولی