نکته برداری از مقاله ی "دنیای مردانه مردانه مردانه" از "سوفی مک بین"
وقتی برفروبها خیابانهای نیویورک را پاک میکنند، معمولاً تودههای برف را کنارۀ جدول میریزند. ما هم با پای پیاده باید از این تپههای ناهموار برف فشرده بگذریم تا به آن سوی خیابان برسیم . این وضع هم مصداقی از سکسیسم است .
کرولاین کرادو پرز در ابتدای دومین اثرش زنان نامرئی داستان شهری در سوئد را تعریف میکند که یکی از مقامات به مزاح گفت حداقل جماعت " جنسیت یاب " در سوراخ برف روبی انگشت نمی کنند یا می کنند؟ مطالعات نشان می دهد احتمال رانندگی مردان بیشتر از زنان است و مردان معمولا مستقیم سر کار می روند اما زنان بیشتر از حمل و نقل عمومی استفاده می کنند یا پیاده می روند و درمیان راه چند سفر کوتاه انجام می دهند مثلا بچه را در مدرسه می گذارند .
وقتی 7.5 سانتی متر برف آمده باشد رانندگی ساده تر است . شهر تصمیم گرفت به جای اولویت دادن به رانندگان ابتدا برف را برای عابران پیاده و استفاده کنندگان از حمل و نقل عمومی بروبد . این تغییر موجب صرفه جویی در هزینه ها شد و کسانی که در برف و بوران مصدوم می شوند عابران پیاده و زنان هستند و پیادروها که امن تر شدند آمار پذیرش کلینک ها کاهش یافت .
کرادو پرز در کتابش مثال جسورانه ای می آورد و می گوید برف روبی هم مصداقی از سکسیم است . او برای آنکه حرف اصلی اش را بزند سراغ مثال های صریح تری از نادیده گرفته شدن زن ها می رود که رد کردنشان ساده نیست از فناوری هایی که استفاده می کنیم تا دارویی که می خوریم . برای شروع همین مثال برف روبی است که نشان می دهد سوگیری های چقدر غیرعمدی اما بعضا عمدی در جمع آوری داده ها پیدا می شوند.
نتیجه ماجرا گاهی برای زنان غم انگیز است مثلا گوشی های هوشمند امروزی برای استفاده یک دستی زنان زیادی بزرگ اند یا نر افزار ها تشخیص صدا اغلب با صدای زیر زنان مشکل پیدا می کنند . گاهی هم پیامد های ماجرا مرگ بارند . در تصادفات رانندگی زنان به احتمال 47% بیشتر از مردان دچار مصدومیت می شوند چون مهندسان ایمنی خودرو را معمولا با آدمکی می آزمایند که الگوی بدنش متناظر با متوسط مردان است یعنی با قد 177 سانتی متر و 78 کیلوگرم و حجم عضلات مردانه . هنوز کمربند ایمنی ساخته نشده است که مناسب استفاده زنان باردار باشد . در حالی که تصادفات خودرویی عامل اصلی تلف شدن جنین در اثر حادثه برای مادر هستند .
صدها پلیس زن شکایت دارند که لباس های محافظ قواره تن آن ها نیست این لباس ها با بدن مردانه طراحی شده اند . کمربند تجهیزاتشان تن آن هارا کبود می کند و جلیقه ضد گلوله جایی برای سینه ها ندارد و آن در ناراحت است که تعدادی از افسران برای ادامه کار تقاضای فیزیوتراپی یا جراحی کوچک سازی سینه کرده اند . جلیقه غالبا بالا می رود و زیر شکم را بدون محافظت قرار می دهد . عده ای بر اثر همین مسائل در گذشته اند .
درآزمایش های بالینی نسبت زنان بسیار پایین است این یعنی شاید از دارو هایی که به دردمان می خورد بی نصیب بمانیم یا دارو های نامناسب برایمان تجویز شود پس احتمال آنکه زنان به واکنش های دارویی نامناسب دچار شوند بیشتر از مردان است . دانشمندان حتی تاثیر خاص بسیاری دارو های موجود بر زنان را نمی دانند . مثل یک داروی رایج که برای فشار خون بالا تجویز می شود مرگ ناشی از سکته ی قلبی را در مردان کاهش اما در زنان افزایش می دهد . این سهل انگاری های پزشکی بعضا باعث مرگ زنان می شوند .
مشکل کمبود داده ها و اینکه در بدن مردان بیشتر از زنان مطالعه شده است و وقتی اوضاع بد تر می شود که درد زنان جدی گرفته نمی شود و به رنج جسمی آن ها برچسب بی ثباتی روانی می زنند مثل جنون ، بی عقلی ، فشار عصبی همین نکته غالبا در جامعه باعث ابراز خشم یا نقد به زنان می شود .
در سال 2013 شخصی کار پر سرو صدا و موفقی را انداخت تا تصویر جین آستین ( یک زن ) روی اسکناس های ده پوندی بریتانیا نقش ببند . بعد از این ماجرا آن زن هدف رگبار های زن ستیزانه قرار گرفت و به تجاوز و قتل تهدید شد . با این اوصاف مشکل عصبی را از کدام طرف ماجرا باید دید ؟ در عمق متن کتاب زنان نامرئی می تواند خشمی که از جملات بیرون می ریزد که قوتش در شعارهایش نیست بلکه در استدلال هایش است .
خطر اینکه مشکل پیش از بهبود وخیم تر بشود وجود دارد . با گسترش داده های زیاد هوش مصنوعی الگوریتم های سوگیری های جنسی را تثبیت می کنند درحالی از نظر مردم این الگوریتم ها از لحاظ سیاسی غیر تبعیض آمیزند . به گفته ی کرادو پرز اگر می خواهیم این سو گیری ها را کمرنگ کنیم و نگذاریم خوشان را تبیت کنند . ابتدا باید زنان را در عرصه های ذی نفوذ مانند تجارت ، سیاست و علم رشد کنند تا شکاف های داده ها و خطاهای مهیب طراحی را تشخیص و اصلاح کنند . در این رابطه حرف زدن ساده و عمل کردن سخت است .
ادعای دوستداشتنی نبودن سیاستمداران زن، فقدان پژوهش دربارۀ عارضههای معمول سلامت زنان (از زایمان تا درد پریود) و آن گوشیهای هوشمند بزرگ و اعصابخُردکُن، همگی اجزای یک مسئلۀ واحد هستند .ما زنان عادت کردهایم خودمان را کج و چوله کنیم تا در فضاهایی که برای مردان طراحی شده جا بگیریم. و چنان به این کار عادت کردهایم که اغلب یادمان میرود چقدر درد دارد .