سید احمد علوی
سید احمد علوی
خواندن ۲۵ دقیقه·۱ سال پیش

اقناع و فریب اقناعی در قرآن کریم/ سید احمد علوی


سید احمد علوی

مرداد 1400

چکیده

قرآن کتاب آسمانی و معجزه ماندگار پیامبر اکرم (ص) می­باشد، کتابی که برای هدایت بندگان مؤمن خداوند بر قلب نوری پیامبر اسلام (ص) نازل و ایشان آن را بدون هیچ کم و کاست و دخل و تصرفی به مردم ابلاغ نمود، قرآن برای آنکه مخاطب خود را هدایت کند، از شیوه های مختلف اقناعی استفاده می­کند، از فصاحت و بلاغت، بیان سرگذشت پیشینیان، تکرار داستان­های اقوام گذشته به صورتهای مختلف در سوره های مختلف، از بشارت دادن به سعادت اخروی و ترساندن از عذاب و عقوبت دنیوی و اخروی به خاطر اعمال زشت و ناپسند همه در کنار برای اقناع مخاطب می­باشد، از جمله داستان­هایی که برای اقناع در قرآن ذکر شده است داستان خلقت و خلافت انسان است، که به صورتهای مختلف و در سوره های مختلف و از دیدگاههای مختلف نقل شده است، قرآن کتابی است نه تنها به دنبال اقناع مخاطب می­باشد بلکه فرق بین اقناع و فریب اقناعی را به مخاطب خود نشان می­دهد، در این مقاله به روش اقناعی قرآن طبق آیات 30 الی 37 سوره بقره پرداخته شد. مشخص شد در این آیات تفاوت بین اقناع و فریب اقناعی در نحوه ارائه مطالب می­باشد، بر طبق این آیات پیام رسان فرایند اقناع را با تاکید بر عقلانیت، ایجاد پرسش و دگیر کردن مخاطب، در خواست تامل و تدبر انجام می­دهد، در حالیکه در فریب اقناعی، پیام رسان به دنبال تحریک احساسات، ارائه وعده های تو خالی و غلو، قسم دروغ و تهمت می­باشد، از طرفی تعصب، غرور و لجاجت عوامل عدم پذیرش پیام اقناعی از سوی مخاطب می باشد.

کلید واژه ها

#اقناع #فریب_اقناعی #وسوسه #شیطان #آدم

مقدمه

قرآن کتابی آسمانی و معجزه پیامبر گرامی اسلام (ص) هدایت بشر است، "ذلِکَ الکتاب لارَیبَ فِیه هُدیً لِلمُتّقین".(سوره بقره، آیه 2) "این کتاب بی هیچ شک راهنمای پرهیزگاران است" (ترجمه الهی قمشه ای). قرآن کریم پیامی است از سوی پروردگار جهان برای هدایت انسانها، این کتاب آسمانی برای اقناع بشر و تاثیر در اندیشه های انسان از شیوه های مختلفی استفاده می کند، قرآن کریم کتابی در حد اعلای فصاحت و بلاغت از صنایع مختلف ادبی مانند تشبیه، استعاره، تمثیل، کنایه و ... جهت اقناع بشر استفاده می کند، قرآن کریم همچنین برای مقابله با مخالفین، آنها به مبارزه می طلبد، چنانچه در آیه 21 سوره بقره می فرماید:

" وَإِن كُنتُم في رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلىٰ عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللَّهِ إِن كُنتُم صادِقينَ"

" اگر شما را شکی است در قرآنی که بر بنده خود محمد ص فرستادیم بیاورید یک سوره مانند آن و گواهان خود را بخوانید به جز خدا اگر راست می گویید. (ترجمه الهی قمشه ای)

کین گریک یک پژوهشگر انگلیسی درباره اثر قرآن می گوید: ( من وقتی برای اولین مرتبه قرآن را گشودم تحت اثر قرار گرفتم تصور نمودم اثری که این کتاب در من ایجاد کرده استثنایی هست و در سال های بعد تقریبا با تمام اروپاییانی که راجع به قرآن تحقیق کرده اند برنامه و یا مکاتبه داشتم را چنین یافتم که قرآن اثر جاذبه ی مغناطیسی خاصی در همه قرآن پژوهان اروپایی دارد علت اثر گذاری قرآن به خاطر معانی و کلمات ان هست (زمانی 1385)

قرآن کریم از شیوه داستان­سرایی و عبرت از تاریخ گذشتگان بهره می­گیرد، قرآن کریم همان اندازه که به دنبال اقناع مخاطب می­باشد، به همان اندازه راه­های فریب اقناع مخاطب را به ما نشان می­دهد، قرآن کتابی است که به دنبال هدایت می­باشد، و شیوه زندگی درست را به ما می­آموزد، از این رو هم به دنبال هدایت می­باشد و هم گوشزد می­کند که چگونه نفس اماره و شیطان در وجود انسان به وسوسه می­پردازند و راه هدایت بر انسان می­بندند.

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2» إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4» الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6» (قرآن کریم، سوره ناس). "ای رسول ما بگو: پناه می جویم به پروردگار آدمیان 1 پادشاه آدمیان 2 اله یکتا معبود آدمیان 3 از شر وسوسه شیطان 3 آن شیطان که وسوسه و اندیشه بد افکند در دل مردمان 5 چه آن شیطان از جنس جن باشد و یا از نوع انسان 6 " (ترجمه الهی قمشه ای)

و در سوره یوسف آیه 53 می فرماید: "وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ" .

"و من خود ستایی نکرده و نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرّا نمی دانم، زیرا نفس، انسان را به کار زشت و ناروا وا می دارد جز آنکه خدا به لطف خاص خود نگهدارد که خدای من آمرزنده و مهربان است" (ترجمه الهی قمشه ای).

همین طور که در آیات دیدیم قرآن پیامی است که برای هدایت بشر، و به دنبال اقناع مخاطب می باشد، از طرفی چراغ هدایتی است که موانع هدایت را در این کویر وحشت برای او روشن می سازد. همانطور که گفته شد قرآن کریم روشهای مختلفی را برای اقناع به کار می بندند از جمله سر گذشت پیامبران و امتهای پیشین. حتی برای تاثیر بیشتر این داستانها در جای جای این کتاب الهی و معجزه همیشگی پیامبر اکرم (ص) سرگذشت این اقوام از منظرهای گوناگون نقل و تکرار می شود. از جمله این داستانها، داستان خلقت و خلافت آدم (ع) می باشد. که بسیار عبرت آمیز و حائز اهمیت می باشد. در این مقاله با تمسک به این آیات به دنبال بررسی شیوه های اقناع می باشیم. همچنین شناسایی فریب اقناعی که در این آیات یاد شده است.

و در نهایت باید توجه داشت قران کریم با بیانی فصیح و بلیغ و با استفاده از صنایع ادبی مختلف مانند استعاره، تشبیه، تمثیل، ایهام، کنایه و ... همچنین بیان تاریخ گذشتگان و تکرار این تاریخ گذشته در جاهای مختلف این کتاب آسمانی کامل ترین شیوه ها برای اقناع مخاطب و در نتیجه هدایت و سعادت بشر استفاده می کند.

ادبیات تحقیق

انسان ها برای انتقال پیام ، از کلمات بهره می بردند در حقیقت کلمات و جملات وسیله­ی انتقال معنی هستند. کلمات قدرت از پیش اقناع کردن را دارند. کلمات و نام گذاری هایی که بکار می بریم به تعریف و ایجاد دنیای اجتماعی منجر خواهد شد. ( پراتگانیس م1957)

ارتباط اقناعی کوشش اگاهانه و فعال است که هدفش تغییر نگرش باور رفتار ادکی است و باید پیام اقناعی به هدف خود برسد . انسان همواره در فعالیت های ارتباطی خود ، دنبال به دست اوردن رضایت و پذیرش مخاطبان خود است بنابراین هدف از برقرارا ارتباط بهتر است از اغراض و منابع شخصی باک باشد و در عین حال موقعیت روانی مخاطب را هم در نظر بگیرد تا پیام ارتباطی اثر گذار باشد ( مطرقی 1393)

اقناع در لغت در معنای خشنود گردانیدن، راضی کردن ، قانع ساختن امده است. (دهخدا 207 معین 32)

اقناع عبارت است از فرایندی که برای تغییر نگرش مخاطب انجام می گیرد و یا در حالتی خوش بینانه، اندیشه مخاطب را در جهت اهداف مورد نظر به تکاپو و تفکر وا می دارد ( رهبر 1381)

اقناع قرایندی ارتباطی است که هدف ان در گیرنده ی پیام است به این معنا که یک پیام ترغیبی یک نظر و یا رفتار را به شکل داوطلبانه به گیرنده ارائه می دهد. (افقی، برنجکار 1393)

اقتاع در زبان عربی از ریشه ی (ق ن ع ) است و در کتب لغت چند معنا برای ان ذکر شده است ( رک فراهندی 1410ق ازخری 1342 ق – صاحل بن عیاد 1414 ق – ابن قارس 1278) یکی از این کعانی رضایت و خشنودی است . معنای دیگر سوال و پرسش است و کعنای سوم بالا بردن است و (اقنع راسه ) یعنی سرش را بالا برد ( ابن فارس 1278)

اقناع فرایندی ارتباطی است که هدف آن نفوذ در گیرنده پیام است: به این معنا که پیام ترغیبی نظر و یا رفتار را به شکلی داوطلبانه به گیرنده ارائه می دهد و انتظار میرود این پیام در مخاطب با گیرنده ی پیام موثر واقع شود ( حاجی پور، حسینی 1396)

اقناع فرایندی ارتباطی است که خرف اساسی ان انتقال محتوا با اثر گذاری بر مخاطب است .( شاکر، حاجی پور 1391)

اقناع عبارت از فرآیندی است که در آن یک منبع (اقناع کننده) از یک پیام استفاده می­کند تا با خلق، تغییر یا تقویت نگرش­های دیگران (مخاطبان)، به هدفی دست یابد. این تعریف، حاوی چهار عنصر مهم است: 1- اقناع هدف گراست 2- اقناع نوعی فرآیند است 3- اقناع مردم را درگیر می­کند 4- اقناع می­تواند نگرش­ها را ایجاد کند، تغییر دهد یا آنها را تقویت کند. (بنوا، 1954م)

همانطور که در تعاریف بالا آمده است، اقناع فرایندی است که از طریق پیام به دنبال تغییر رفتار در مخاطب می باشد، که این مهم ابتدا باید در ذهن مخاطب شکل بگیرد، و نگرش او را تغییر دهد که در نهایت باعث تغییر رفتار گردد.

طبق تعریف پتی و کاجیویو ، نگرش چکیده ی همه ارزیابی هایی است که از روی آن می توان رفتار، گرایش یا اقناع مردم را نبست به موضوع در موقعیت های مختلف پیش بینی کرد. (طاهر پور1396 )

نگرش نوعی حالت امادگی ذهنی است که از طریق تجربه سازمان دهی شده است و تاثیر پویا و جهت داری را بر روی پاسخ های افراد به تمامی اشیا و موقعیت های که به او مربوط می شود می گذارد.( طاهرپور 1396)

پژوهشگرانی مثل روزنبرگ و هاولنه در سال 1960 پیشنهاد کردن که نگرش سه بخش دارد الف جز اصلی شناخت و ارزیابی چیزی و داشتن اساس نسبت به آن بجز شناختی ( واکنش ادراکی و یا اظهار نظرات شفاهی و یا عقیده ) جز رفتاری ( اقدامات و اعمال اشکارا)( حکیم ارا، 1392 )

نگرش دو بخش دارد: باور و ارزش (بنوا، 1954 م).

ارزش: داوری نسبت به آن چیزهایی است که برای انسان ارزنده است. (بنوا، 1954 م)

مراحل متقاعد سازی : هاولئه و همکارانش نخستین کسانی بودند که برای اولین بار در سال 1949 به صورت منظم و دقیق به مطالعه در زمینه­ی متقاعد سازی پرداختن طبق مدل هاولند متقاعد سازی طی شش مرحله ی اساسی صورت می گیرد (الیاسی، 1385)

1. در معرض پیام گرفتن با اگاهی

2. توجه به پیام

3. درک پیام

4. ارائه امار و شواهد

5. پذیرش مخاطب

6. یاداوری نگرش جدید

ویژگی اقناع قرآنی : 1. اقناع کامل 2. اقناع صحیح با ابزار های مشروع 3. اقناع در چهار چوب اختیار آزادی مخاطب

قرآن از پاسخ به شبهات اعتقادی به دنبال اقناع مخاطب و تغییر نگرش اوست، اما هرگز در این مسیر از ابزار و وسایل نامشروع و نامحسوس استفاده نمی­کند."فریب اقناعی" نوعی اقناع است که با استفاده از ابزارهای نامشروع و نادرست صورت می­گیرد و با فریب مخاطب ذهنیت، نگرش و رفتار او را در جهت و سیر مورد نظر تغییر می­دهد، به گونه­ای که مخاطب تصور می­کند با میل خود و در کمال آزادی اهداف و رهنمود­های تغییر شده را تضعیف می­کند . فریب اقناعی امروزه یکی از محوری­ترین شیوه­های تبلیغات غربی را تشکیل می­دهد و دانشمندان عرصه ارتباطات در مغرب زمین گرچه فریب اقناعی را از اصل اقناع متمایز کرده اند خود در نوشته­هایشان معترف هستند، شیوه اصل در غرب، عمل براساس فریب اقناعی است. ( پراتکانیس،1957 م)

وسوسه در لغت به معنای پیدا شدن اندیشة بد در دل (فرهنگ معین)

در واقع وسوسه تاثیری است که از فریب اقناعی در وجود انسان برانگیخته می­شود و انسان را از درون وادار به انجام کاری می­کند، قرآن کریم در کنار اقناع مخاطب، موارد بسیاری را از فریب و وسوسه را ذکر می­کند که افراد حتی با سابقه بسیار نیکوکاری دچار لغزش کرده است. از این موارد بسیار در قرآن ذکر شده داستان حضرت یوسف(ع)، وسوسه برادران برای کشتن برادر خود، وسوسه زلیخاه برای تصاحب یوسف(ع) و امثالهم.

اندیشمندان برای فرایند اقناع دو مرحله کلی ترسیم کرده اند. ( حاجی پور حسینی 1392)

مرحله اول : هم گام شدن با مخاطب است که منجر به اعتماد سازی و جلب توجه مخاطب میشود .

مرحله دوم: راهنمایی و هدایت ( حاجی پور ،حسینی 1392)

اقناع دارای سه بخش می باشد: پیام، پیام رسان، مخاطب. باید با توجه به این سه جزء نسبت به فرآیند اقناع اقدام کرد. در ذیل سه بخش را تشریح می کنیم:

ویژگی های پیام رسان : اگاهی و نگرش – ایمان به هدف – اخلاص – سعه صدر – قاطعیت و شهامت – مهربانی و دلسوزی.

مخاطب باید دارای ویژگی های روانشناختی ( هوش و عزت نفسی ) و جامعه شناختی جنسیتی سطح سواد و موقعیت اجتماعی باشند.

پیام و ویژگی های پیام : پیام باید قابل فهم مستدل قالب بندی و نتیجه بخش باشد (مطروقی 1393)

هدف تکرار یک سخن و یک پیام 1- تغییر مخاطب 2- اهمیت موضوع (مطروقی 1393)

موضوع تکرار در قرآن اهمیت فراوانی برخوردار است حال این تکرار همانند عبارت قبلی بوده یا تغییر اندکی در آن داده شده باشد در این گونه تکرار اثر گذاری بر مخاطبان است و تکرار اثر اقناعی فراوانی دارد ( مطروقی 1393)

یکی ار معجزات قران است که یک قصد را در چند جای قران با چند گونه عبارت و در چند قالب متفاوت نازل کرده است و در هر کدام کاستی و افزایش قرار داده است تا از هر کدام نتیجه ای خاص را برای مخاطبان خاص بگیرد ( زمانی محمد حسن)

قرآن کریم در استدلال­هایش هم شیوه­ی خطابی و هم شیوه­ی برهانی دارد. سخن­گو در آن واحد نمی­تواند دو جز نگرش انسان را در مورد توجه قرار دهد، اما قرآن کریم چنین توانایی را دارد که هم­زمان برای انسان اگاهی و اندیشه آفریده و نوعی علاقه و گرایش هم نسبت به آن آگاهی و اندیشه جهت تبدیل شدن اندیشه به عمل ایجاد نماید، اگر پیام­رسان بتواند هم­زمان بعد شناختی و عاطفی انسان را مورد خطاب قرار دهد و تفسیر در آن ایجاد نماید شاهکار کرده است و می­توان گفت که یک اثر اقناعی ماندکاز بر جای گذاشته است. (مطروقی1393)

قران کریم برای به کار گیری هر دو نگرش انسان در قالب داستان هم به شناختی نگرشی انسان و هم به بعد عاطفی آن توجه کرده است .

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلي‏ ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَي اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد.

خداوند بهترین سخن را نازل کرده ، کتابی که آیاتش ( در لطف و زیبایی و عمق و محتوا ) همانند یکدیگر است آیاتی مکرّر دارد ( با تکراری شوق انگیز ) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می ترسند می­افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا می­شود این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می کند و هر کس را خداوند گمراه سازد ، راهنمایی برای او نخواهد بود. (سوره زمر آیه 23)

قسمت اول آیه (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ کِتاباً مُتَشابِهاً) اشاره به بعد شناختی نگرش انسان دارد و قسمت دوم (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلي‏ ذِکْرِ اللَّهِ) به بعد عاطفی انسان اشاره می­کند چون ترس و نرم شدن دل مربوط به حالت درونی او می­باشند. (مطروقی1393)

تحلیل

با توجه به توضیحات در این بخش به نمونه ای از اقناع در قرآن کریم می­پردازیم که از شیوه داستانی و تکرار برای اقناع و همچنین آگاهی از شیوه­های فریب اقناعی استفاده کرده است. داستان خلقت انسان و خلافت اللهی او در سورهای مختلف به شیوه های مختلف نقل شده است. سوره بقره ایات 30 الی 36 به این داستان می­پردازد:

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30)

و هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم كه در زمين جانشينى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آيا كسى را در زمين قرار مى‌دهى كه در آن فساد كند و خون‌ها بريزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستايش تو، ترا تنزيه و تقديس مى‌كنيم.خداوند فرمود: همانا من چيزى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد.

خداوند متعال خطاب به فرشتگان خبر از تعیین خلیفه و جانشینی برای خود در روی زمین به فرشتگان می­دهد، در پاسخ به این خبر فرشتگان سوال می­کنند آیا به دنبال فساد و خونریزی هستی در حالیکه ما به نحو احسن حمد و ثنای تو بدون هیچ کوتاهی و نافرمانی انجام می دهیم. فرایند اقناع به فرستادن پیامی و جلب توجه مخاطب (فرشتگان) شروع می­شود، به قول معروف مخاطب درگیر می­شود، در اینجا فرشتگان مخالفت می­کنند، و دلایل خود را متذکر می­شوند، خداوند تبارک و تعالی در اینجا برای اقناع دانش و بزرگی و برتری خود را به ایشان متذکر می­شود.(اعتبار پیام­رسان).

خلیفه به معنای جانشین است، اینکه منظور در اینجا جانشین چه کسی و چه چیزی است، همان گونه که بسیاری از محققان پذیرفته اند، مقصود خلافت الهی و نمایندگی خدا در زمین است و سوالی هم که بعد از این از فرشتگان می کنند و می گویند نسل آدم ممکن است مبدا فساد و خونریزی شود و ما تسبیح و تقدیس تو می کنیم، و می گویند نسل آدم ممکن است مبدا فساد و خونریزی شود و ما تسبیح و تقدیس تو می کنیم، متناسب با همین معنی است، زیرا نمایندگی خدا در زمین با این کارها سازگار نیست.

خدا می خواست موجودی بیافریند که گل سر سبد عالم هستی باشد و شایسته مقام خلافت اللهی و نماینده "الله" در زمین شود.

سپس آیه مورد بحث می افزاید: فرشتگان به عنوان سوال برای درک حقیقت گفتند: آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟

زیرا موجوداتی زمینی دیگر نیز که قبل از این آدم وجود داشتند به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش انسان عبادت است، ما تسبیح و حمد به جا می آوریم و تو را تقدیس می کنیم.

خداوند در اینجا پاسخی داد که توضیح آن در مراحل بعد آشکار شد. فرمود من حقایقی را می دانم که شما نمی­دانید.

آنها فکر می کردند اگر هدف، عبودیّت و بندگی است که ما مصداق کامل آن هستیم، همواره غرق در عبادتیم و از همه کس سزاوارتر به خلافت! بی خبر از اینکه عبادت آنها با توجه به عدم راهیابی شهوات و غضب و خواسته های گوناگون در وجودشان، با عبادت و بندگی انسان که امیال و شهوات او را احاطه کرده است و شیطان از هر سو او را وسوسه می کند، تفاوت فراوانی دارد. (مکارم 1386)

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (31)

و خداوند همه‌ى اسماء (حقائق و اسرار هستى) را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى‌گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد؟

آدم به لطف پروردگار دارای استعداد فوق العاده ای برای درک حقایق هستی بود. خداوند این استعداد او را به فعلیّت رسانید و به گفته قرآن علم اسماء را به او آموخت. و این آگاهی از علوم مربوط به جهان آفرینش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستی، افتخار بزرگی برای آدم بود. (همان)

در حدیثی از امام صادق(ع) درباره این آیه سوال کردند، فرمود: "منظور زمین­ها، کوه­­ها، درّه­ها و بستر رودخانه و... است" سپس امام (ع) به فرشی که زیر پایش گسترده بود نظری افکند و فرمود: "حتّی این فرش هم از اموری بوده که خدا به آدم تعلیم داد."(همان)

همچنین استعداد نام گذاری اشیاء را به او ارزانی داشت تا بتواند در موارد نیاز، با ذکر نام، آنها را بخواند. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید.(همان)

در بالا در تعریف اقناع اشاره کردیم که اقناع به دنبال پذیرش مخاطب و تغییر نگرش اوست بوسیله ارائه اطلاعات، چیزی که در این آیه به روشنی مشخص می­شود، ملائکه از موضع اول خود که سوال بود، به موضوع عدم داشتن اطلاع می­رسند. در واقع اقناع کننده در مرحله اول باید تردید در باورهای غلط مخاطب خود از راه ارائه اطلاعات مناسب به مخاطب اقدام کند.

قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (32)

فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاك و منزهى، ما چيزى جز آنچه تو به ما آموخته‌اى نمى‌دانيم، همانا تو داناى حكيمى.

فرشتگان که دارای چنان احاطه علمی نبودند در برابر این ازمایش فرو ماندند، بدین رو "عرض کردند: منزّهی تو1 ما چیزی جز آنچه (خود) به ما تعلیم داده ای نمی دانیم. (مکارم 1386)

قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (33)

(خداوند) فرمود: اى آدم فرشتگان را از نام‌هاى آنان خبر ده. پس چون آدم آنها را از نام‌هايشان خبر داد، خداوند فرمود: كه آيا به شما نگفتم كه اسرار آسمان‌ها و زمين را مى‌دانم و آنچه را آشكار مى‌كنيد و آنچه را پنهان مى‌داشتيد (نيز) مى‌دانم.

در اینجا فرشتگان در برابر معلومات وسیع این انسان سر تسلیم فرود آوردند و بر آنها آشکار شد که لایق خلافت زمین تنها اوست.

در این مرحله از اقناع تغییر نگرش با توجه به اینکه آدم قدرت علم خود را در مقابل فرشتگان به نمایش می گذارد، رخ می­دهد، خداوند به احاطه و تسلط خود بار دیگر تاکید می­کند.

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (34)

و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر كرد، و از كافران گرديد.

در این مرحله همان تغییر نگرش به همراه تغییر رفتار در اقناع هست. فرشتگانی که جانشینی انسان را زیر سوال بردند، الان در برابر عظمت او سر به سجده می گذارند. اما اینجا ابلیس از این کار سر باز میزند. سوال اینجاست که عاملی باعث می­شود که انسان در مقابل اقناع مقاومت کند، و در باطل خود سماجت ورزد. آیت الله مکارم شیرازی در ذیل تفسیر این آیه در برگزیده تفسیر نمونه جلد اول صفحه 67 توضیح می دهد:

چرا ابلیس مخالفت کرد: می­دانیم که "شیطان" اسم جنس است و شامل نخستین شیطان و همه شیطانها می­شود، ولی "ابلیس" اسم خاص است و اشاره به شیطانی است که اغواگر آدم شد. او –طبق صریح آیات قرآن- از جنس فرشتگان نبود بلکه در صف آنها قرار داشت. او از طایفه جن بود که مخلوق مادّی است.

انگیزه او در این مخالفت، کبر و غرور و تعصّب خاصّی بود که بر فکرش چیره شد، زیرا می­پنداشت که از آدم برتر است و علّت کفر او نیز همین بود که فرمان حکیمانه پروردگار را نادرست شمرد. نه تنها عصیان کرد، از نظر اعتقاد نیز معترض بود و در نتیجه، خودبینی و خودخواهی، محصول یک عمر ایمان و عبادت او بر باد داد و آتش به خرمن هستی او افکند. کبر و غرور از این آثار بسیار دارد.

وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (35)

و گفتيم: اى آدم! تو با همسرت در اين باغ سكونت كن و از (هر كجاى) آن هر چه مى‌خواهيد به فراوانى و گوارايى بخوريد، امّا به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ (36)

پس شيطان آن دو را به لغزش انداخت و آنان را از باغى كه در آن بودند، خارج ساخت و (در اين هنگام به آنها) گفتيم: فرود آييد در حالى كه بعضى شما دشمن برخى ديگر است و براى شما در زمين قرارگاه و تا وقتى معيّن بهره و برخوردارى است.

این اشاره به لغزش آدم و هبوط و سقوط او از بهشت می ­باشد؛ چند نکته در این آیه حائز اهمیت می­باشد، در آیه قبل آن کس که سرکشی می­کند، دستور خداوند را مبنی بر سجده بر آدم انجام نمی­دهد ابلیس معرفی می­باشد، در آیه 50 سوره کهف با عبارت "کان من الجن" از طایفه جنّیان معرفی می­شود و در واقع اسم خاص می­باشد، اما در آیه بعد سبب لغزش آدم را شیطان معرفی می­کند که اسم عام می­باشد.

واژه شیطان در قرآن از مادّه "شطن" گرفته شده و "شاطن" به معنی خبیث و پست آمده است. شیطان به موجود سرکش و متمرّد اطلاع می­شود اعمّ از انسان یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنی روح شریر و دور از حق نیز آمده است. باید دانست که شیطان به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی و سرکش خواه انسان یا غیر انسانی می گویند و "ابلیس" نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است. از موارد استعمال این کلمه در قرآن نیز بر می­آید که شیطان به موجود موذی و مضر گفته می­شود؛ موجودی که از راه راست برکنار بوده و در صدد آزار دیگران است؛ موجودی که می کوشد ایجاد دو دستگی کند و اختلاف و فساد پدید آورد. در آیه 91 سورده مائده می فرماید: "شیطان می خواهد در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند." از طرفی می بینیم که در قرآن شیطان به موجود خاصّی اطلاق نشده است بلکه به انسانهای شرور و مفسد نیز اطلاق گردیده است. در آیه 112 سوره انعام می­فرماید:" اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین اِنس و جن قرار دادیم."(مکارم 1386)

از آيه «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» كه قبلًا خوانديم، استفاده مى‌شود كه غرض اصلى از خلقت آدم اين بود كه وى در زمين زندگى كند، ( فریب شیطان تجربه و عبرتی برای همگان باید باشد. وسوسه شیطان را خداوند صرفا یک نظریه مطرح نکرد بلکه در عمل هم نشان داد) ولى زندگى در زمين نيازمند يك نوع آمادگى بود و بايد آدم بداند كه:

آزاد مطلق نيست. در زندگى او، امر و نهى و تكليف وجود دارد.

شيطان براى ايجاد لغزش، دست به هر نوع تاكتيك روانى و تبليغاتى زد، از جمله:

الف: براى آدم و حوّا سوگند ياد كرد. «قاسَمَهُما» ب: قيافه‌ى خيرخواهانه به خود گرفت و گفت: من از خيرخواهان شما هستم. «إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» ج: وعده ابديّت داد، كه اگر اين گياه را بخوريد، زندگى و حكومت ابدى خواهيد داشت. «شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‌» د: دروغ گفت و به ذات حقّ تهمت زد. «ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ» (www.tafseernoor.blogfa.com/post/6)

در آیه 20 سوره اعراف می فرماید:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ(20) وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ(21)

آنگاه شیطان هر دو را به وسوسه فریب داد تا زشتی­های پوشیده آنان پدیدار شود و به دورغ گفت: خدا شما را از این درخت نهی کرد جز برای اینکه مبادا دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید (20)و برآن (گفته خود) سوگند یاد کرد که من خیرخواه شمایم و به خیر دلالت می کنم (21)

در این صحبت از وسوسه هست، یا همان فریب اقناعی، شیطان بوسیله نیرنگهای مختلف و شیوه های مختلف از جمله قسم، وعده تو خالی و تهمت زدن، آدم ابوالبشر را فریب می­دهد. شیطان قسم خورده که همه انسانهای را گمراه کند به جز بندگان مخلص که البته توان گمراه کردن ایشان را ندارد. قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۲﴾ به عزت و جلال تو که خلق را تمام گمراه خواهم کرد.(ترجمه الهی قمشه ای)

نتیجه گیری

با توجه به آیات مربوط به خلقت و خلافت آدم (ع) و سرگشت ایشان از سجده فرشتگان تا هبوط به زمین به این نتیجه می توان رسید، پروردگار متعال در پیام آسمانی خود قرآن کریم همواره سعی بر هدایت بشر از راه انتخاب و آزادی می­باشد چنانکه در آیه 256 سوره بقره می فرماید: "لا اِکراه فی الدّین" اجباری در دین نیست و همچنین در آیه 21 سوره غاشیه به رسول خدا(ص) امر می کند "فذکِّر اِنَّما اَنت مُذَکُّر به تذکر و ابلاغ وحی ، قرآن کریم همواره شیوه اقناع در پیش گرفته و ابتدا با ارسال پیام، ابتدا مخاطب را درگیر، سپس با ادله و دلیل مخاطب را نسبت به عقاید باطل خود متزلزل می کند و در نهایت ادله محکم و براهین و نشانه های واضح آگاهی و نگرش مخاطب را تغییر داده و در نهایت عمل صحیح و درست را به مخاطب تعلیم می دهد. همچنین این نکته را متذکر می شود تنها موضوعی که باعث عدم اقناع مخاطب می­باشد تکبر، لجاجت و تعصب بیجا می باشد.

در مقابل فریب اقناعی که قرآن نشانه های آن را این گونه بیان می کند در فریب اقناعی هیچ گونه استدلال عقلی وجود ندارد، فقط احساسات درگیر می شود، وعده های تو خالی، به جای اقامه دلیل، قسم خورده می شود، تهمت زدن از نشانه های دیگر فریب اقناعی است، همچنین وسوسه همان چیزی است که مرتب در گوش خوانده می شود که مخاطب را مجبور به انجام کاری کنند، که در اقناع همانطور که گفته شد به مخاطب اگاهی داده می شود و او در انتخاب آزاد است. فریب اقناعی و وسوسه را می توان همان پروپاگاندای رسانه ای دانست که افکار عمومی را به روش احساسی درگیر مسائل می کنند تا رفتار مورد نظر خود را در جامعه القاء نمایند.

نشانه های اقناع

عوامل عدم پذیرش اقناع

نشانه های فریب اقناع

تاکید بر عقلانیت

تعصب

تاکید بر احساسات

ایجاد پرسش با پیام درگیری فکری مخاطب

غرور

وعده های توخالی

درخواست تامل و تدبر

لجاجت

قسم دروغ و تهمت به جای استدلال

آزادی و انتخاب

-

وسوسه و اجبار

منابع

قرآن کریم

قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه ای،1382،انتشارات وفایی،چاپ چهارم

مکارم شیرازی،ناصر، برگزیده تفسیر نمونه،جلد اول، 1386، چاپ دوم، درالکتب اسلامیه

بنوا، ویلیام و بنوا، پاملا،فرایند تاثیرگذاری پیام های اقناعی، 1390،چاپ اول، مرکز تحقیقات صدا و سیما

طاهری­پور، زهرا، اقناع مخاطب در قرآن پیرامون مسئله معاد، پژوهش نامه قرآن و حدیث شماره 21 ، 1396

الیاسی، محمد حسن، مبانی نظری و عملی اقناع و مجاب سازی، مجله مطالعات راهبردی بسیج ش 45، 1385

حکیم اراء، محمد علی، ارتباط متقاعدگرانه در تبلیغ، تهران، سمت، 1392

دهقان طرزجانی، محمود، نظریه های تبلیغات، تهران، دانشگاه صدا و سیما، 1387

دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1365

رهبر، محمد تقی، پژوهش در تبلیغ، قم، موسسه بوستان کتاب، 1385

سورین، ورنر جوزف، نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، موسسه انتشارات، 1381

ساروخانی، باقر، غایت ارتباطات، فصلنامه علوم اجتماعی، ش 23، 1383

پراتکانیس، آنتونی، آرنسون الیوت، ترجمه کاووس سید امامی و محمد صادق عباسی، تهران، انتشارات سروش 1394

معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، چاپ شش، انتشارات امیر کبیر

شاکر، محمد کاظم، حاجی پور حسین، ماهنامه معرفت، سال بیست و یکم، شماره 10، 1391

عبدالحلیم مطرقی، ویژگی های محتوایی و ساختاری قرآن و تاثیر آن در اقناع مخاطب، دو فصلنامه کتاب و سنت، سال دوم شماره 3، 1393

www.tafseernoor.blogfa.com/post/6

قرآن کریماقناعپروپاگاندارسانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید