یکی از مهم ترین و البته اصولی ترین کتاب هایی که تا حالا در مورد زن خوندم کتاب روانشناسی ازن از کارن هورنای بوده. هورنای با توجه به این که در دوران اوج فعالیت کاری فروید به دنیا اومده تاثیر زیادی از نتایج تحقیقات فروید و همکارانش گرفته اما توی خیلی از مقاله هاش هم نظریات فروید رو رد کرده. یکی از مهم ترین موضوعاتی که فروید و هورنای درش اختلاف نظر داشتن عقده نرینگی و منشا اون در زنان بوده.
هورنای توی مقدمه کتابش می نویسه با توجه به این که این یک مسئله زنانه هست ممکن به همین دلیل باشه که فروید نتونسته به خوبی اونو توجیه کنه- شاید براتون جالب باشه که فروید در سال های پایانی عمرش دست از تحقیق درمورد زن و روحیاتش برداشته و توی یک مصاحبه شخصی میگه من بعد از گذشت این همه سال نفهمیدم زن ها چی میخوان! - و هورنای در ادامه به توضیح عقده نرینگی- که مخالف عقده ادیپ در مردان هست- در مراجعینش می پردازه و از ادیدگاه یک خانم به بررسی این مسئله میپردازه. توی این کتاب شما می تونید توجیهاتی رو برای مردسالار بودن جوامع پیدا کنید که به نظر منطقی میان.
در ابتدای تولد دختر و پسر هر دو علاقه زیادی به مادرشون دارن چون تنها فردی هست که از ابتدا باهاش ارتباط احساسی داشتن و مادر بوده که به نیاز های نوزاد هر دو جنس پاسخ فوری میداده در نتیجه مادر اولین تجربه علاقه و عشق در زندگی همه محسوب میشه. در سنین بین 3تا 7 سالگی که کودک از خودش در مورد تفاوت بدنش با الدین سوال میپرسه راه دو جنیسیت از هم جدا میشه. پسر ها به دلیل اینکه اجازه دارن به اندام های جنسیشون دست بزنن و اونو نمایش بدن احساس برتری پیدا می کنن و با توجه به این مسئله دختر ها دچار عقده اختگی میشن و تمام عمر با این مسئله درگیرخواهند بود. دخترها در مقابل احساس گناه و تنبیهی که به دلیل عقده اختگی به سراغشون میاد دو نوع راهکار رو پیش میگیرن. یکی این که ویژگی ها و صفات زنانه خودشون رو فراموش کنن و تظاهر به مرد بودن کنن یا اینکه خودشون رو به عنوان یک موجود ضعیف و نیازمند حمایت مرد معرفی کنند تا مورد توجه فردی شبیه به پدرشون قرار بگیرن. در مورد اول زن به دلیل اینکه درک درستی از مفاهیمی که مردانه نامیده شدن نداره نمیتونه مثل مردها بعد از رسیدن به موفقیت در زمینه کاری و شغلی احساس شادی و پیروزی داشته باشه. و در گروه دوم زن همواره باید با احساس گناه ناشی از زن بودن و ضعیف بودن دست و پنجه نرم کنه درنتیجه هیچوقت نمیتونه به درستی در مورد برتری های بدنش و توانایی زاد و ولدی که در مقایسه با مرد ها داره فکر کنه.
شاید برای شما هم مثل من جالب باشه که یکی از دلایلی که مردها همیشه در طول تاریخ تمایل به تحقیر زن ها داشتن توانایی زاد و ولد و شیر دادن زن ها بوده چرا که بدن مرد ها درکی از آفرینش یک موجود زنده درونش خودش نداره و این حسادت مردهارو تحریک کرده.
این مطالب بخشی از کتاب روانشناسی زن اثر کارن هورنای بود. اگر دوست دارید درمورد مواردی که نوشتم بیشتر اطلاعات به دست بیارید میتونید از گوگل یا هورنای کمک بگیرید.