تقریباً هر کسی که در دنیای محصول فعالیت دارد، اصطلاح Product-Market Fit را شنیده است؛ زمانی که محصول، نیاز واقعی بازار را بهدرستی درک کرده و به آن پاسخ میدهد و کاربران با رضایت و استمرار از آن استفاده میکنند. اما در اکوسیستم ایران، شرایط کمی متفاوت است.
آیا PMF یک مرحله مشخص است که بتوانیم با اطمینان بگوییم «رسیدهایم»؟ یا صرفاً مفهومی است که بیشتر در اسلایدهای ارائه برای سرمایهگذاران دیده میشود.
اگر پاسخ به این پرسشها شفاف نیست، احتمالاً هنوز با PMF فاصله داریم.
در بازارهایی مانند ایران، با چالشهایی نظیر زیرساختهای ضعیف، محدودیتهای قانونی، و رفتارهای مصرفکننده غیرقابل پیشبینی، مسیر رسیدن به PMF بیشتر شبیه یک جاده خاکی است تا بزرگراههای هموار سیلیکونولی.
بسیاری از مواقع، «بقای محصول» با «تناسب محصول-بازار» اشتباه گرفته میشود. داشتن تعدادی مشتری بهمعنای فیت بودن نیست — صرفاً به این معناست که محصول هنوز زنده است.
یک محصول پرداخت آنلاین موفق به جذب تعداد قابل توجهی کاربر شده بود، اما بررسی دقیق دادههای رفتاری آن نشان داد:
یعنی هنوز «تناسب» واقعی ایجاد نشده بود. صرفاً «ترافیک» بهوجود آمده بود.
مقوله PMF یک نمودار رشد نیست؛ بلکه الگویی پایدار در رفتار کاربران است.
اگر کاربران بدون یادآوری و تبلیغ به سراغ محصول بازمیگردند، تازه در آستانهی PMF هستیم.
پیش از آنکه در ارائهها یا گزارشها از دستیابی به PMF صحبت کنیم، بهتر است این موارد را بررسی کنیم:
دستیابی به PMF در ایران نه غیرممکن است، نه همیشه قابل اثبات. اما بدون شک با تعریفهایی که در منابع خارجی میخوانیم تفاوت دارد.
ما باید تعریف بومی خود را بر اساس داده، رفتار واقعی کاربران و اقتضائات بازار داخلی بسازیم — نه با تکرار واژگان پرزرقوبرق از اکوسیستمهای دیگر.
💬 تجربه شما چیست؟ آیا تاکنون تصور کردهاید به PMF رسیدهاید، اما در ادامه مشخص شده که تنها با یک موج گذرا طرف بودهاید؟
مشتاقم روایتتان را در بخش نظرات بخوانم.