روش جریان نقدی تنزیلی یکی از روشهای کمی محاسبه ارزش شرکتها است. در یک خط این روش به شرح زیر است:
«جریانهای مالی آتی شرکت (شامل هزینه و درآمد) شرکت را پیشبینی کن و با یک ضریب تنزیل مناسب به سال پایه تبدیل کن».
پس این روش سه گام اصلی دارد:
1- پیشبینی جریانهای مالی آتی شرکت
2- تعیین نرخ تنزیل مناسب
3- تبدیل جریانهای مالی از آینده به سال پایه
قبل از اینکه وارد پیشبینی جریانهای مالی شوم لازم یک نقل قول مهم از آسوات داموداران را اینجا ذکر کنم:
«در ارزشگذاری استارتاپها، داستانها از اعداد اصالت بیشتری دارند».
اگر در ابتدای راه ارزشگذاری هستید شاید این جمله برایتان معنی خیلی مهمی نداشته باشد اما بعد از مدتی متوجه خواهید شد که اعداد یک داکیومنت ارزشگذاری به اعتبار داستان پشت آنهاست که اعتبار پیدا میکنند. اگر میخواهید اعتبار یک ارزشگذاری را زیر سوال ببرید باید به داستان آن حمله کنید و اگر میخواهید اعتبار آن را بالا ببرید باید دنبال اثبات داستان آن باشید.
اکنون برویم سراغ گامهای ارزشگذاری:
1- پیشبینی جریان مالی آتی شرکت
هر جریان مالی مطابق شکل زیر شامل دو قسمت اصلی است:
*هزینه
*درآمد
در نمودار بالا رنگ قرمز به معنای ضرر و رنگ سبز به معنای سود است. جریان مالی یک استارتاپ در حالت معمول به شکل فوق خواهد بود.
*مشخص کردن مقدار هزینههای شرکت:
1- هزینه ثابت: هزینه که حتی اگر کار نکنیم به من تحمیل میشود شامل داراییهای ثابت مانند زمین و ماشینآلات تولید و همه داراییهای که عمر آنها بیشتر از یک سال مالی است (Capex)، سربار ثابت و دستمزد غیرعملیاتی (دستمزد نیروهای که مستقیما به تولید محصول موردنظر ارتباط پیدا نمیکنند مثل مسئول دفتر).
2- هزینه متغیر: هزینه مواد اولیه و دستمزد عملیاتی (دستمزد افرادی که مستقیما به تولید محصول موردنظر ارتباط پیدا میکنند). علاوه بر این هزینه میتواند شامل اجاره، تجهیز و تعمیر ماشینآلات باشد.
توجه به تعاریف زیر در فرآیند ارزشگذاری میتواند کمککننده باشد:
مورد اولOpex (Operational Expenditure): شامل هزینههای است که در کمتر از یک سال مالی باید نقد شوند (پول بصورت واقعی از شرکت خارج شود.
مورد دوم COGS (Cost Of Good Sold): منظور هزینههای مستقیم برای تولید و فروش کالا میباشد.
اینجا شاید بد نباشد نقل قولی از آقای زرگرپور را ذکر کنم:
«عدم دقتهای که در محاسبه Cash Flow رخ میدهد عموما از عدم دقت در پیشبینی درآمد ناشی میشود زیرا هزینه ساختارمند است و دارای سرفصلهای مشخص.»
برای تعیین کردن هزینههای یک استارتاپ باید استراتژی رشد آن را درک کنید و ارزیابی کنید که آیا هزینههای که تخمین زده است با استراتژی همخوانی دارند یا خیر.
*مشخص کردن میزان نرخ تنزیل:
برای پیشبینی درآمد اگر استارتاپ دارای پیشینه بود باید باتوجه به آن درآمد آینده را نیز پیشبینی کنیم و در صورت که استارتاپ در مراحل اولیه رشد خود قرار داشت باید باتوجه به استراتژی رشد آن و لاینهای درآمدی، میزان درآمد آن را در بازه زمانی مدنظر مشخص کنیم.
عموما توصیه میشود پیشبینی هزینه و درآمدها برای 3 تا 5 سال آینده انجام شود.
1- تعیین نرخ تنزیل: نرخ تنزیل در واقع مقدار عددی تمام ریسکهای است که ما متحمل میشویم و میتواند شامل ریسکهای مختلفی باشد اما مجموع سه مورد اصلی است:
نرخ تنزیل در واقع در واقع مجموع این سه عدد است که برای افراد مختلف و مجموعههای مختلف متفاوت است اما از یک حدی نباید بیشتر باشد.
· تبدیل جریانهای آتی به حال:
برای این تبدیل از فرمول معروف در ریاضی مهندسی استفاده میکنیم:
PV (Present Value): ارزش کنونی جریان مالی مدنظر
FV (Future Value): ارزش جریان مالی در آینده پیشبینیشده.
n: جریان مالی مربوط به چند دوره مالی بعد است.
این پست بصورت خیلی ساده روند ارزشگذاری به روش DCF را توضیح داد. با یک سرچ ساده میتوانید اطلاعات بیشتری در این زمینه تهیه کنید. اما بهترین راه برای یادگیری این است که یک مجموعه را خودتان ارزشگذاری کنید.