چکیده
هدف این پژوهش بررسی پدیده قضاوت و پیشداوری در فرایند کوچینگ با تأکید بر مدل کواکتیو و مطالعات شناختی است. روش تحقیق از نوع توصیفی–تحلیلی و مبتنی بر بررسی منابع معتبر حوزه کوچینگ، روانشناسی شناختی و ارتباطات کمکمحور است. یافتهها نشان میدهد که قضاوت و پیشداوری ریشه در میانبرهای ذهنی و طرحوارههای شخصی کوچ دارند و موجب کاهش امنیت روانی، اختلال در رابطه کوچ–مراجع و تضعیف آگاهیبخشی در جلسه میشوند. مدل کواکتیو با تأکید بر حضور، شنیدن در سطح عمیق، کنجکاوی اصیل و اعتماد بنیادی به مراجع، مجموعهای از ابزارهای عملی برای کاهش قضاوت ارائه میدهد. نتیجهگیری نشان میدهد که ترکیب اصول کواکتیو با رویکردهای علمی سوگیری شناختی میتواند استانداردهای حرفهای کوچینگ را ارتقا دهد و کیفیت مداخلات را بهصورت معناداری بهبود بخشد.
کلیدواژهها: کوچینگ، قضاوت، پیشداوری، مدل کواکتیو، سوگیری شناختی، امنیت روانی.
۱. مقدمه
کوچینگ بهعنوان یک فرایند توسعه انسانی، بر ایجاد رابطهای مبتنی بر اعتماد، حضور و پرسشگری بیطرف استوار است. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که کیفیت رابطه کوچ–مراجع مهمترین عامل در موفقیت کوچینگ است و قضاوت یکی از تهدیدهای اصلی این رابطه محسوب میشود (Whitworth et al., 2018).
از سوی دیگر، روانشناسی شناختی بیان میکند که ذهن انسان دارای میانبرهای فکری است که گرایش طبیعی به قضاوتهای سریع و ناآگاهانه ایجاد میکند (Kahneman, 2011). این دو دیدگاه نشان میدهند که کاهش قضاوت در کوچینگ نه تنها وظیفهای اخلاقی، بلکه مهارتی حرفهای است که نیازمند آگاهی، تمرین و روشهای ساختاریافته است. این مقاله با رویکردی تلفیقی به تحلیل این مسئله میپردازد.
۲. مبانی نظری و پیشینه پژوهش
۲–۱. قضاوت در کوچینگ از منظر مدل کواکتیو
در مدل کواکتیو، رابطه کوچ–مراجع مبتنی بر اعتماد بنیادی، حضور کامل و کنجکاوی اصیل تعریف شده است. نویسندگان کتاب Co-Active Coaching تأکید میکنند که کوچکترین نشانه قضاوت میتواند فرایند همکاری را مختل و مراجع را از بیان آزادانه بازدارد. از دید این مدل، قضاوت مانع شنیدن سطح ۲ و ۳ و عامل انحراف کوچ از نقش تسهیلگرانه است.
۲–۲. پیشداوری و سوگیریهای شناختی
مطالعات کلاسیک Tversky و Kahneman (1974) نشان میدهد که انسانها در پردازش اطلاعات از میانبرهای ذهنی استفاده میکنند که موجب سوگیریهایی مانند اثر هالهای، سوگیری تأییدی، تعمیم بیش از حد و برچسبزنی میشوند. این سوگیریها در جلسات کوچینگ ممکن است بهصورت فرضهای نادرست درباره تواناییها، انگیزهها یا شخصیت مراجع ظاهر شوند.
۲–۳. قضاوت در رابطههای کمکمحور
مطابق نظریه روابط انسانی راجرز (1957)، قضاوت رابطه درمانگر–مراجع را تهدید میکند و مانع خودافشایی میشود. یافتههای او بعدها در مدلهای کوچینگ منعکس شد و بر ضرورت همدلی و پذیرش بیقیدوشرط تأکید بیشتری گذاشت.
۳. پیامدهای قضاوت و پیشداوری در کوچینگ
۳–۱. کاهش امنیت روانی و اعتماد
پژوهشها نشان میدهد که افراد در فضای قضاوتشده دچار دفاع روانی میشوند و میزان صراحت و آسیبپذیری کاهش مییابد (Brown, 2018). در کوچینگ، این مسئله مانع دستیابی به سطوح عمیقتر آگاهی و تغییر میشود.
۳–۲. اختلال در آگاهیبخشی و یادگیری
قضاوت باعث میشود کوچ پاسخها و تحلیلهای خود را در جلسه فعال کند و فرصت رشد درونی از مراجع گرفته شود. این امر با اصول اساسی کواکتیو در تضاد است که معتقد است پاسخها در درون مراجع قرار دارند.
۳–۳. تضعیف مسئولیتپذیری مراجع
وقتی کوچ با لحن قضاوتگرانه صحبت میکند، مرجعیت تصمیم از مراجع به کوچ منتقل میشود و روند توانمندسازی مختل میگردد.
۴. عوامل بروز قضاوت
۴–۱. ساختارهای سریع و کند ذهن
مطابق مدل دو سیستمی Kahneman (2011)، سیستم سریع ذهن (System 1) تمایل به تصمیمگیری فوری دارد و منبع اصلی قضاوتهای خودبخودی است.
۴–۲. تجربههای زیسته کوچ
طبق یافتههای Bachkirova (2010)، کوچها اغلب از تجربیات شخصی در هنگام شنیدن روایت مراجع استفاده کرده و این امر باعث شکلگیری پیشداوریهای ناخودآگاه میشود.
۴–۳. نقش حرفهای و تمایل به کمککردن
در مدل کواکتیو، بزرگترین تهدید برای بیقضاوت بودن کوچ، تمایل شدید به ارائه راهحل است که ناخودآگاه قضاوت تولید میکند: «این کار درست است؛ آن کار نیست.»
۵. راهکارهای کاهش قضاوت در کوچینگ (بر اساس مدل کواکتیو)
۵–۱. حضور کامل (Full Presence)
حضور کامل موجب کند شدن واکنشهای سریع و افزایش آگاهی از حالات درونی کوچ میشود. این حضور یکی از راهبردهای اصلی مدل کواکتیو است.
۵–۲. گوشدادن در سطوح ۲ و ۳
سطوح عمیق شنیدن باعث میشود کوچ بهجای تمرکز بر خود، توجه را بر مراجع و انرژی موجود در رابطه معطوف کند و فضای ذهنی قضاوت کاهش یابد.
۵–۳. کنجکاوی اصیل و پرسشگری باز
پرسشهایی که بدون پیشفرض و بدون جهتدهی مطرح میشوند، جایگزین تحلیل و قضاوت میگردند.
۵–۴. استفاده از ذهن مبتدی (Beginner’s Mind)
این رویکرد کمک میکند کوچ هر جلسه را بدون تعمیمهای جلسات گذشته آغاز کند و پیشداوریها را کشف و رها سازد.
۵–۵. سوپرویژن، خودکاوی و ژورنالنویسی حرفهای
سوپرویژن یکی از ابزارهای معتبر علمی برای مدیریت سوگیریهای حرفهای است و ژورنال حرفهای نیز به کوچ کمک میکند الگوهای واکنش خود را تشخیص دهد.
۶. بحث
نتایج این مطالعه نشان میدهد که مدل کواکتیو نهتنها از نظر تجربی بلکه بر اساس رویکردهای علمی شناختی نیز از توانایی بالایی در کاهش پیشداوری برخوردار است. مهمترین مزیت این مدل، تبدیل مفاهیم اخلاقی مانند "عدم قضاوت" به مهارتهای عملی است. این ویژگی باعث میشود مدل کواکتیو یک چارچوب قابل اعتماد برای ارتقای حرفهای کوچها باشد.
از سوی دیگر، دادههای حوزه سوگیری شناختی بر این نکته تأکید میکند که قضاوت امری طبیعی و اجتنابناپذیر است؛ بنابراین مدلهایی که به خودآگاهی و حضور تأکید دارند، قابلیت بیشتری در مدیریت این پدیده دارند. این همسویی نظری، پشتوانه علمی قابل توجهی برای استفاده از ابزارهای کواکتیو در محیطهای کوچینگ فراهم میسازد.
۷. نتیجهگیری
قضاوت و پیشداوری از موانع اساسی کوچینگ اثربخش به شمار میروند. فرایندهای ناخودآگاه ذهن انسان و تجربیات زیستی کوچ در ایجاد این پدیده نقش اساسی دارند. مدل کواکتیو با رویکردی مبتنی بر حضور، کنجکاوی و گوشدادن عمیق، راهکارهای عملی و قابل اجرا برای کاهش قضاوت ارائه میدهد. ترکیب این رویکرد با یافتههای معتبر حوزه سوگیری شناختی میتواند به توسعه مهارتهای حرفهای کوچها و ارتقای کیفیت خدمات کوچینگ کمک کند.
پیشنهاد میشود پژوهشهای آینده به صورت تجربی اثر جلسات سوپرویژن و تمرین حضور بر کاهش قضاوت کوچها را اندازهگیری کنند.
منابع
Whitworth, L., Kimsey-House, H., Kimsey-House, K., & Sandahl, P. (2018). Co-Active Coaching: The Proven Framework for Transformative Conversations at Work and in Life. Nicholas Brealey.
Kahneman, D. (2011). Thinking, Fast and Slow. Farrar, Straus and Giroux.
Tversky, A., & Kahneman, D. (1974). Judgment under Uncertainty: Heuristics and Biases. Science, 185(4157), 1124–1131.
Bachkirova, T., Cox, E., & Clutterbuck, D. (2010). The Complete Handbook of Coaching. SAGE Publications.
Rogers, C. (1957). The necessary and sufficient conditions of therapeutic personality change. Journal of Consulting Psychology, 21(2), 95–103.
Brown, B. (2018). Dare to Lead. Random House.
Whitmore, J. (2017). Coaching for Performance. Nicholas Brealey.