r.delavar
r.delavar
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

فال شب یلدا و زیباترین اشعار حافظ شیرازی....!

ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال می‌گیرند. برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال می‌گیرد ابتدا نیت می‌کند، یعنی در دل آرزویی می‌کند. سپس به طور تصادفی صفحه‌ای را از کتاب حافظ می‌گشاید و با صدای بلند شروع به خواندن می‌کند.

فال شب یلدای حافظ شیرازی
فال شب یلدای حافظ شیرازی

در این مبحث سعی کردیم بهترین و زیباترین ابیات حافظ شیرازی را نقل قول کنیم اما اگر قصد تفال و استخاره دارید می توانید از برنامه فال حافظ با تعبیر استفاده کنید.



مژده اي دل که مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید از غم هجر مکن ناله و فریاد که من زده‌ام فالی و فریادرسی می آید ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس هرکس آنجا به امید قبسی می آید هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست هرکس آنجا به طریق هوسی می آید کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست این قدر هست که بانگ جرسی می آید جرعه‌اي ده که به میخانه ارباب کرم هر حریفی ز پی ملتمسی می آید دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است گو بیا خوش که هنوزش نفسی می آید خبر بلبل این باغ بپرسید که من ناله‌اي میشنوم کز قفسی می آید یار دارد سر صید دل حافظ، یاران شاهبازی به شکار مگسی می آید

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند جنگ هفتاد و دو ملت همه ی را پوزش بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند آتش ان نیست که از شعله او خندد شمع آتش ان است که در خرمن پروانه زدند کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن رابه قلم شانه زدند


اگر ان ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلّا را فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی ست به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را من از ان حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را بدم گفتیّ و خرسندم، عفاک الله نکو گفتی جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را غزل گفتیّ و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریّا را


یوسف گم‌گشته بازآید بکنعان غم مخور کلبهٔ احزان شود روزی گلستان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده بازآید بسامان غم مخور گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور هان مشو نومید چون واقف نَه‌ٔ از سرّ غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند چون ترا نوحست کشتی‌بان ز طوفان غم مخور در بیابان گر بشوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور گرچه منزل بس خطرناکست و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان غم مخور حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله میداند خدای حال‌گردان غم مخور حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
فال حافظفال شب یلدافال حافظ روزانهفال حافظ با تعبیرفال حافظ درست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید