متن جالبی در اینستاگرام دیدم.
این پست آن فرد کنایهای بود به تعبیرات اسلام در قرآن به ویژگیهای بهشت و جهنم. البته جکهای زیادی در مورد آن رود پر از عسل با گرانروری فیزیکی پایین یا نبود رودی از آب تا توجیهات عقلی و ... ساختهاند.
ابتدا بگویم به نظر من این سخن سقراط بسیار قشنگ و درست است و تا آنجا که من پای کلام اسلام شناس درست و حسابی بودهام، با اسلام نیز منطبق است. با یک مثال معروف از منبریی توضیح میدم که میگفت بهشت، جهنم آدم حسوده. خیلی زیباست این جمله. فرض کنید حسود، که از دارایی دیگران به ستوه میاید را، بگذار در بهشتی که بهشته با آن ویژگیها. حال، این آدم حسود با دیدن افراد با داراییهای بزرگ، آیا حال از درون منفجر شدن ندارد. او در جهنم خودش است اما در بهشت.
خب حالا برگردیم به طعنه آن دوست از این مطلب. با یک مقدمه
اگر امروز گروهی به گروه دیگر هجمه میبرند در اعتقادات یا این موجی که نمیدونم قبلا هم بوده یا نه. اگر بوده قوی تر بوده یا ضعیف تر. که من به وجود خدا اعتقاد ندارم. یا من مسلمان نیستم. یا شیعه یک سری اعتقادات خرافی است و... . من معتقدم دلیل تمام اینها، جامعهی مذهبی یا همان کسانی هستند که اگر اسلام، مسلمان، شیعه را میخواستی نگاه کنی باید آنها را نگاه میکردی. چون آنها خودشان را چسباندهاند به دین و گروهی از آنها حتی سودشان در این چسباندن خود به دین بود و جلو دستترین موارد برای مشاهده عینی، این افراد بودند. اما رفیق این بی انصافی نیست که حسن بن علی را با من بشناسی؟! اسلام را با ج ا مقایسه کنی و گناه این را پای آن بگذاری؟
آیا این گزاره نادرستی است که در هر کسوت و جامعهای نخاله هم وجود دارد و نباید به پای تمام آن جمع نوشت.
متاسفانه غول بی شاخ و دم بی کفایتی و بی مسئولیتی و بی شرفی در این مملکت و حتی از صدر اسلام و حتی در ادیان دیگر، همیشه برای توجیه خود دست به یک کار برده است.
مقدس کردن خود یا انتساب خود به یک جای مقدس، دهان بندی است بر نقد و نظر دیگران برای توجیه خربکاریهایت.
با این مقدمه بلند که چرا ما باید در جامعه مسلمان انقدر کج فهمی از اسلام داشته باشیم، نظر خودم را در مورد ویژگیهای بیان شده در قرآن برای بهشت و جهنم بیان میکنم.
- شما رنگ صورتی را برای من کور لطفا شرح دهید.
واژه هرچقدر هم در دستان ادیبی بزرگ باشد باز، ناتوان از بیان حس ساده مشاهده یا لمس است. چطور به کودکی بگوییم که کشش جنس مخالف چیست. چطور ابدیت را میتوان حس کرد. بیان قرآن مثل بیان ما به بچه ایست که میخواهیم لذت جنسی را شرح دهیم و بیشترین لذت آن بچه مثل داشتن فلان اسباب بازی بزرگ را در نظر او به تمثیل میگیریم. خدا هم برای ما انسانها بیشترین لذت را در روابط عاشقانه مرد و زن تمثیل میکند یا ملک اختصاصی بزرگی و از آن طرف بزرگترین دردی که انسان شاید درک کمی از آن داشته باشد را مانند آتش گرفتن با جهنم خود تمثیل میکند.
حالا شاید بگویی که چرا همین صحبت اقای سقراط در قرآن نیامده یا نظایر آن در موضوعات دیگر. من نه قرآن پژوهی خاصی کردهام نه صاحب علمم اما در اندک همنشینی با قرآن متوجه شدم که هدف از ارسال قرآن و کلا دین اسلام تفکر و در نتیجه آن انتخاب است. به نوعی هر عملی از انتخابی با یک علمی انجام گرفته است. پس وقتی از حسابرسی صحبت میکنیم داریم از حسابرسی اعمال، در نتیجه حسابرسی انتخابها صحبت میکنیم و اهمیت نقش علم ناشی از تفکر اینجا مشخص میشود. در قرآن چندین بار گفته میشود که ما قادر بودیم شما را همگی هدایت یافته میافریدیم. اما نعمت و لذت انتخاب، تفکر دیگر جایی نداشت. پس قرآن به نوعی صحبت میکند که با تفکر میتوان به نتیجه رسید. البته قران معما نیست. با بیان نص قرآن هم میتوان هدایت یافت ولی از معجزات قران این لایه داری و بی انتهایی عمقش برای اهل تفکر است. هر کس به اندازه ظرفش قابلیت برداشت دارد. همانطور که علمای واقعی با همین کلماتی که همه میخوانند و بی منطق میدانند به جمله سقراط رسیدند، همه از قرآن میتوانند با تفکر به معنای آن برسند.