جای عجیبی است. بنظر من همه آدما به دنبال یک چیزی هستن که پرستشش کنن. از دو جهت میشه نگاه کرد به این موضوع.
اول اینکه اونا فهمیدن که از دوران غار نشینی حتی تا همین حال، دنیا جای دو دو تا چهار تا نبوده. همیشه در اوج آسمان بودیم که با مخ خوردیم زمین یا جایی که فکر کردیم باید تسلیم شد و چارهای نیست، که یکدفعه همه چی برعکس شده. پس قدرتهایی گویا فراتر از قدرت تعقل انسان وجود داره.
یاد اون جمله جوکر تو فیلم کریستوفر نولان افتادم که میگفت، "اونها در حال برنامه ریزیاند تا همه چیز رو کنترل کنن، اما این دنیاست که بدون هیچ برنامهای عمل میکنه و اونا رو کنترل میکنه". (سکانس گفتگوی قبل از منفجر کردن بیمارستان)
دوم هم اینکه پرستش توی ذات انسان هست. اگر با دقت نگاه کنید، افرادی که حتی مخالف وجود تفکر پرستش معبودی هستند، در واقع تفکری دارند و در حال پرستیدن آنند، حال تفکر علمی یا هر چیزی. واضح تر از اون اینکه فردی مادی گراست ولی در حقیقت او خدایی به نام مادیگرایی دارد که مثل بقیه خداها در حال عبادت شدن است. حال نوع عبادت فرق داره فقط.
چند روز پیش شخصی در استرالیا رفته بود پیش یک دکتر چینی. خلاصه کنم که در آخر اون دکتر چینی بهش میگه: " برو این کارها رو انجام بده تا بعدش ببینیم کائنات چی در نظر میگیرن برامون".
خیلی منطقی هم در نظر بگیریم چون حس پرستشی در انسان است، پس معلولِ علتی است به نام وجود معبود. یا بگیم پرستش کردن مثل آب خوردن یک نیاز است برای بشر. پس باید رافع نیازی وجود داشته باشه. حالا من میگم آب و دیگری میگه لیموناد و... .
حالا که پرستش میکنیم، کدوم خدا رو برای پرستیدن انتخاب کنیم؟