داستان از خرید یک لپتاپ آغاز شد. با علاقهای که به کامپیوتر داشتم وارد رشته IT در دانشگاه شدم و طبیعتا نیاز به یک لپتاپ داشتم. کلی تحقیق و پرسوجو کردم تا اینکه فهمیدم یک وبسایتی وجود داره به اسم «لپتاپ مدیا» که تلاش میکنه بدون هیچ گونه چشمداشتی، در حوزه خرید لپتاپ و تجهیزات همراه به کاربران مشاوره بده. با وبسایت که بیشتر آشنا شدم فهمیدم مدیر این سایت یکی از شخصیتهای محبوب من در برنامههای صداوسیما است. به واسطه همین آشنایی و تحقیق چندماههای که برای خرید لپتاپ خودم کردم، نقد و بررسی اون را نوشتم. این نوشتنها ادامه پیدا کرد تا اینکه دیدم ناخودآگاه وارد حوزه محتوا شدم! با ورود من به نشریه عصر شبکه، موضوع تولید محتوا برام جدیتر شد و در کنار اون تلاش کردم در خصوص موارد دیگهای از جمله سئو، خبرنگاری، روابط عمومی و مارکتینگ تحقیق کنم.
این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه دیدم چقدر از علاقه دوران بچگی خودم فاصله گرفتم و حالا به جای جستجوی شغل در حوزه IT یا برنامهنویسی، برای تولید محتوا، روابط عمومی یا مارکتینگ دارم درخواست شغلی میفرستم. با ورودم به مجموعه ICTStartups با یک دنیای جذاب دیگه یعنی دنیای استارتآپی آشنا شدم، جایی که با وجود همه مشکلات، انگیزه و اشتیاق تیمها همچنان در اون جریان داره.
«این مدل جواب میده، ما هم بریم» این جمله شاید مهمترین نکتهای که من بعد از دو سال و نیم کار کردن در این حوزه متوجه شدم. فرهنگی که چه خوب و چه بد در این اکوسیستم جا افتاده و اگر کسبوکاری در یک حوزه موفق شد، کپیهای زیادی از اون ایجاد میشه. از نظر من مشکلات اقتصادی، سرمایهگذاری و مهارت انسانی و... برای همه استارتآپها هست و در این اقیانوس قرمز، دیجیتال مارکتینگ یکی از اون مواردی که میتونه برگ برنده برای یک استارتآپ باشه.
اما من از دیجیتال مارکتینگ چی میدونستم! محتوا، روابط عمومی و مدیریت شبکههای اجتماعی فقط بخشی از ابزارهای اقیانوس بیکران مارکتینگ بودند که من تا حدودی اونها را بلد بودم. وقتی دیدم رهنما کالج دوره دیجیتال مارکتینگ میخواد برگزار کنه با خودم فکر کردم این اتفاق میتونه یک روند جدید را در زندگیم آغاز کنه.
در همون اولین روزها ثبتنام خودم را انجام دادم ولی فرصتی برای مطالعه قبل از آزمون پیدا نکردم. با تمام انگیزه آزمون آنلاین را دادم و از همیشه امیدوارتر شدم. وقتی برای مصاحبه حضوری دعوت شدم تقریبا مطمئن بودم که میتونم فرصت حضور در این دوره را داشته باشم. در مصاحبه با بچههای منابع انسانی رهنما، وقتی از توقع من درباره حضور در این دوره پرسیدند با خودم فکر کردم اگر رهنما کالج بتونه بخشهای مختلف دیجیتال مارکتینگ را معرفی و ارتباط اینها با هم را معرفی کنه برای من کافی.
تو اولین روز دوره وقتی برنامه کارگاهها اعلام شد دیدم که واقعا همون توقعی که داشتم برآورده میشه. قرار بود توی ۶ هفته زیر نظر بهترین مدرسهای ایران در هر حوزه آموزش ببینیم و در نهایت یک پروژه واقعی را با بودجهای که در اختیارمون بود اجرا کنیم. کارگاهها شروع شدند. توحید علی اشرفی از علیبابا توی همون ورکشاپ اول یک دید خیلی خوب از فضای دیجیتال مارکتینگ و دیجیتال مارکتینگ در ایران داد و در روزهای بعدی زیرنظر دو تا از اساتید خوب از چالشهای فعالیت در این حوزه و ارتباط با مشتریان فهمیدیم.
اما هر چی جلوتر میرفتم میفهمیدم که رهنما کالج واقعا از سطح انتظار من بالاتر چراکه قرار نیست فقط با موضوعات مختلف آشنا بشم بلکه قرار همه اونها را همین جا یاد بگیرم. با همه محدودیتهایی که وجود داشت اساتید تلاش کردند همه موارد را آموزش بدند و حتی محدودیت زمان هم جلودار عطش ما و انرژی مدرسها نبود. بچهها و اساتیدی که اکثرا از صبح سرکار بودند و ساعت ۳ پرانرژی میاومدند رهنما کالج. قرار بود کلاسها تا ساعت هشت ادامه پیدا کنند اما خیلی روزها ساعت هشت چند دقیقهای استراحت میکردیم که بتونیم کلاس را ادامه بدیم. این اشتیاق و لطف اساتید تا جایی که بود که یک روز، زمان ارایه عقب افتاد و دو روز به زمان کارگاهها اضافه شد و در مجموع حدود ۲۵۰ ساعت ورکشاپ برگزار شد.
گروهبندی که از روز اول در رهنما کالج برگزار شد یکی دیگه از ویژگیهای مثبت این دوره بود. ۳۰ شرکتکننده با اخلاق، روحیات، سن و تواناییهای مختلف در دوره حاضر بودند و به جرات میتونم بگم گروهبندی که تیم منابع انسانی انجام داده بود، بهترین حالت ممکن بود. از همون روز اول هر گروه کار تیمی خودش را آغاز کرد و بعد از مشخص شدن پروژهها روی بیزینس واقعی خودشون کار کردند. من هم خوشبختانه عضو یکی از بهترین تیمهای دوره بودم، جایی که هر کدام از دوستان در حوزه خودشون بهترین بودند و همافزایی تیم باعث شد در روز ارایه یک پپیشنهاد جذاب داشته باشیم و مطمئنیم اگر وقت بیشتری برای کار روی پروژهای خودمون داشتیم، یقینا میتونستیم یک پروژه واقعی با تمام جزئیات را اجرا کنیم.
اما دستاورد من از حضور در دوره دیجیتال مارکتینگ رهنما کالج فقط یادگیری نبود. رهنما کالج بیشک یک شبکه قدرتمند از دوستان و مدرسان مطرح این حوزه معرفی کرد که در جای خودش خیلی ارزشمند. اما نکته مثبت دیگهای که برای من خیلی مفید بود؛ فرهنگ سازمانی حاکم بر رهنما بود. کار تیمی، ارزشهای سازمانی، فرهنگ سازمانی و چشمانداز همگی جز واژههایی هستند که وقتی وارد سازمانهای مختلف میشی اونها را میشنوی و حتی مستندات شکیل و جذابی هم میتونی از اونها پیدا کنی اما در عمل خیلی از مواقع به هیچ کدوم از این موارد توجهی نمیشه. رهنما یکی از نخستین شرکتهایی بود که من وقتی واردش شدم به خوبی حس کردم که یک تفاوت بزرگ با بقیه شرکتها داره! اونم پایبندی به ارزشهای اساسی سازمان. وقتی آقای شهرمیانی درباره این ارزشها صحبت کرد بیشتر این موضوع را درک کردم و از اون به بعد هر رفتاری در شرکت میدیدم به خوبی میتونستم ارتباطش با ارزشهای اساسی سازمانی را درک کنم.
تا به امروز فرصتی برای همکاری با مجموعه رهنما پیدا نکردم و واقعا امیدوارم که یک روز بتونم در این محیط زندگی کنم اما حداقل چیزی که فهمیدم اینه که الان میدونم سازمانی که حرف از ارزشهای سازمانی میزنه با سازمانی که ارزشهای سازمانی داره چه تفاوتهایی دارند.
بعد از ۲۵۰ ساعت آموزش زیر نظر اساتید مطرح در یک محیط جذاب فقط یک جمله را فهمیدیم؛ «خیلی خیلی راه داره تا بتونیم به خودمون بگیم دیجیتال مارکتر!»