گفتم کسی را میشناسم که روی آب راه میرود.
گفت کار سختی نیست پرنده ها هم روی آب راه میروند.
گفتم فلان شخص قدرتی دارد که میتواند در هوا پرواز کند.
گفت مگس هم میتواند در هوا بپرد.
گفتم فلان کس در یک لحظه از شهری به شهر دیگری میرود.
گفت شیطان هم در یک لحظه از شرق عالم به غرب عالم میرود.
نگاه عمیقش را به چشمانم دوخت و گفت این چیزها مهم نیست مرد آن است که در بین مردم باشد معاشرت کند و بخرد و بفروشد و بگوید و بخندد اما یک لحظه از یاد خدا غافل نشود.