پیدا کردن جماعت ایرانی که خوب باشند در خارج از ایران کار سختیه. ممکنه شما با کسی برخورد کنی که با قربونت برم و فدات شم و عزیز دلم چنان محکم بغلت کنه و بفشاردت که یه لحظه به ذهنت خطور کنه حالش خوبه؟ بعد بشنوی که همچنان که داشته این حرفها رو میزده داشته در ذهنش طناب دار تورو میبافته و به گوش ات میرسه چیزایی پشت سرت گفته که از شدت شوک شدن مجبور میشی فقط بلند بلند بخندی.
کار به جایی میرسه که آدمی رو در خیابون میبینی که از شمایلش پیداست که هموطنه ولی حواست هست دهنت رو باز نکنی و جمله ای به فارسی نگی و زبان دومت رو استفاده کنی مبادا که بخواد حرکتی بزنه.
یعنی خودم مورد عنایت تیکه های کلامی جون و عزیزم قرار گرفتم در همین آلمان پس از اینکه ایرانی بودنم معلوم شده. ما دخترای ایرانی همیشه یه ترسی اصلا با همون متولد شدنمون درونمون وجود داشته از این برخوردها.
اما وقتی که پیدا میکنیشون. اون ایرانی خوبها رو میگم ها. وقتی که پیدا میشن انقدر خوبه انقدر خوبه انگار یه کاسه فالوده سرد وسط گرمای تابستون بهت دادند. حضورشون همونقدر دلپذیره. آخی که چندتاشون دور و برم هستند.