خلاصه مطلب: روشهای تحقیق UX مدرن به طیف گستردهای از سوالات پاسخ میدهند. برای کمک به اینکه بدانید چه زمانی از کدام روش تحقیق کاربر استفاده کنید، هر یک از 20 روش در 3 بعد و در طول زمان در یک فرآیند معمولی توسعه محصول ترسیم شده است.
حوزه تجربه کاربر طیف وسیعی از روشهای تحقیقاتی در دسترس دارد، از روشهای آزمایش شده و واقعی مانند آزمایش تست کاربردپذیری مبتنی بر آزمایشگاه تا روشهایی که اخیراً توسعه یافتهاند، مانند ارزیابیهای unmoderated UX.
در حالی که استفاده از مجموعه کامل روشها در یک پروژه معین واقع بینانه نیست، تقریباً همه پروژه ها از روشهای تحقیقاتی متعدد و از ترکیب بینشها سود میبرند. متأسفانه، بسیاری از تیمهای طراحی تنها از یک یا دو روش استفاده میکنند که بیشتر با آن آشنا هستند. سوال اصلی این است که چه زمانی باید از چه روشی استفاده کرد. برای درک بهتر زمان استفاده از کدام روش، مشاهده آنها در یک چارچوب سه بعدی با محورهای زیر مفید است:
این تمایز را میتوان با تضاد "آنچه مردم میگویند" در مقابل "آنچه مردم انجام میدهند" خلاصه کرد (اغلب این دو کاملاً متفاوت هستند). هدف از تحقیق نگرشی معمولاً درک یا اندازهگیری باورهای بیان شده افراد است، اما با آنچه مردم از آن آگاه هستند و مایل به گزارش آن هستند محدود میشود.
در حالی که بیشتر مطالعات کاربردپذیری باید بر رفتار تکیه کنند، روشهایی که از اطلاعات گزارش شده توسط self-reported استفاده میکنند هنوز میتوانند برای طراحان بسیار مفید باشند. برای مثال، مرتبسازی کارت، بینشهایی درباره مدل ذهنی کاربران از فضای اطلاعاتی ارائه میکند و میتواند به تعیین بهترین معماری اطلاعات برای محصول، برنامه یا وبسایت شما کمک کند. نظرسنجیها نگرشها را اندازهگیری و دستهبندی میکنند یا دادههای self-reported را جمعآوری میکنند که میتواند به ردیابی یا کشف مسائل مهم برای رسیدگی کمک کند. گروههای کانونی به دلایل مختلف برای اهداف قابل استفاده کمتر مفید هستند، اما میتوانند دیدی عالی از آنچه مردم در مورد یک برند یا مفهوم محصول در یک محیط گروهی فکر میکنند ارائه دهند.
از سوی دیگر این بعد، روشهایی که بیشتر بر رفتار تمرکز دارند، به دنبال درک «آنچه مردم با محصول یا خدمات مورد نظر انجام میدهند» هستند. به عنوان مثال، تست A/B تغییراتی را در طراحی سایت به نمونههای تصادفی بازدیدکنندگان سایت ارائه میکند، اما سعی میکند همه چیز را ثابت نگه دارد، تا تأثیر انتخابهای مختلف طراحی سایت بر رفتار را ببیند، در حالی که eyetracking به دنبال درک نحوه تعامل بصری کاربران است، با یک طرح یا محرک بصری.
بین اینها، دو روش محبوبی که ما استفاده میکنیم قرار دارد: مطالعات کاربردپذیری و مطالعات میدانی. آنها از ترکیبی از دادههای رفتاری و self-reported استفاده میکنند و میتوانند به سمت هر دو انتهای این بعد حرکت کنند، اگرچه به طور کلی تمایل به سمت رفتار توصیه میشود.
تمایز در اینجا یک نکته مهم است و به خوبی فراتر از دیدگاه محدود کیفی است، همانطور که در یک نظرسنجی با پایان باز است. در عوض، مطالعاتی که ماهیت کیفی دارند، بر اساس مشاهده یا شنیدن مستقیم رفتارها یا نگرشها، دادههای مربوط به رفتارها یا نگرشها را تولید میکنند، در حالی که در مطالعات کمی، دادههای مربوط به رفتار یا نگرشهای مورد نظر بهطور غیرمستقیم از طریق یک اندازهگیری یا ابزاری مانند نظرسنجی جمعآوری میشوند. یا یک ابزار تحلیلی به عنوان مثال، در مطالعات میدانی و تست کاربردپذیری، محققان مستقیماً مشاهده میکنند که چگونه مردم از فناوری برای برآورده کردن نیازهای خود یا تکمیل وظایف خود استفاده می کنند (یا استفاده نمیکنند). این مشاهدات به آنها توانایی پرسیدن سؤال، بررسی رفتار یا احتمالاً تنظیم پروتکل مطالعه را برای دستیابی بهتر به اهداف مطالعه میدهد. تجزیه و تحلیل دادهها معمولاً ریاضی نیست.
در مقابل، نوع دادههای جمعآوریشده در روشهای کمی از پیش تعیینشده است که میتواند شامل زمان کار، موفقیت، کلیک کردن کاربر روی یک عنصر UI خاص یا انتخاب پاسخ خاصی برای یک سؤال چند گزینهای باشد. بینش در روشهای کمی معمولاً از تجزیه و تحلیل ریاضی به دست میآید، زیرا ابزار جمعآوری دادهها (به عنوان مثال، ابزار نظرسنجی یا ابزار تجزیه و تحلیل) مقادیر زیادی از دادهها را که به طور خودکار به صورت عددی کدگذاری میشوند، جمعآوری میکند.
به دلیل ماهیت تفاوتهایشان، روشهای کیفی برای پاسخ دادن به سؤالات درباره چرایی یا چگونگی رفع مشکل بسیار مناسبتر هستند، در حالی که روشهای کمی در پاسخ به سؤالات چه تعداد و چند نوع، کار بسیار بهتری انجام میدهند. داشتن چنین اعدادی به اولویت بندی منابع کمک می کند، به عنوان مثال تمرکز بر موضوعاتی که بیشترین تأثیر را دارند.
مورد سوم به نحوه و اینکه آیا شرکت کنندگان در مطالعه از محصول یا خدمات مورد نظر از آن استفاده میکنند یا خیر مربوط میشود. این را می توان اینگونه توصیف کرد:
هنگام مطالعه استفاده طبیعی از محصول، هدف به حداقل رساندن تداخل حاصل از مطالعه به منظور درک رفتار یا نگرش تا حد امکان به واقعیت است. این امر اعتبار خارجی بیشتری را فراهم میکند، اما کنترل کمتری بر موضوعاتی که در مورد آن ها میآموزید، فراهم میکند. بسیاری از مطالعات میدانی قومنگاری سعی در انجام این کار دارند، اگرچه همیشه برخی سوگیریهای مشاهدهای وجود دارد. بررسیهای رهگیری و دادهکاوی یا سایر تکنیک های تحلیلی نمونههای کمی از این موضوع هستند.
مطالعه اسکریپت استفاده از محصول به منظور تمرکز بینش بر روی حوزههای محصول خاص، مانند جریانی که به تازگی طراحی شده است، انجام میشود. بسته به اهداف مطالعه، درجه اسکریپت میتواند تا حدودی متفاوت باشد. به عنوان مثال، یک مطالعه benchmarking معمولاً بسیار دقیق تنظیم میشود، به طوری که می تواند با اطمینان از ثبات در بین شرکت کنندگان، معیارهای کاربردپذیری قابل اعتماد را تولید کند.
در روش محدود، از شکل محدودی از یک محصول برای مطالعه یک جنبه خاص یا انتزاعی از تجربه استفاده میکنند. برای مثال، روشهای طراحی مشارکتی به کاربران این امکان را میدهد تا با عناصر طراحی که میتوانند بخشی از تجربه محصول باشند، تعامل داشته باشند و آنها را بازآرایی کنند تا در مورد اینکه چگونه راهحلهای پیشنهادی آنها نیازهایشان را برآورده میکند و چرا انتخابهای خاصی انجام دادهاند، بحث کنند. روشهای آزمایش مفهوم بیانی، ایده یک محصول یا خدمات را به کار میگیرند که در مرکز آنچه ارائه میشود (و نه در جزئیات تجربه) قرار میگیرد تا بفهمد آیا کاربران چنین محصول یا خدماتی را میخواهند یا نیاز دارند. . مرتبسازی کارت و تست درختی بر این موضوع تمرکز میکند که معماری اطلاعات چگونه است یا چگونه میتواند ترتیب داده شود تا به بهترین نحو برای شرکتکنندگان معنا داشته باشد و جهتیابی را آسانتر کند.
مطالعاتی که در آن محصول استفاده نمیشود، برای بررسی مسائلی انجام میشود که گستردهتر از کاربرد و کاربردپذیری هستند، مانند مطالعه برند یا کشف ویژگیهای زیباییشناختی که شرکتکنندگان با یک سبک طراحی خاص مرتبط میکنند.
بسیاری از روشهای موجود میتوانند در یک یا چند بعد حرکت کنند، و برخی حتی در یک مطالعه، معمولاً برای برآوردن اهداف متعدد، این کار را انجام میدهند. به عنوان مثال، مطالعات میدانی میتواند کمی بیشتر بر آنچه مردم میگویند (مصاحبههای قومنگاری) تمرکز کند یا بر مطالعه آنچه انجام میدهند (مشاهدات گسترده) تأکید کند. آزمایش مفهومی، مطالعات مطلوبیت، و مرتبسازی کارت دارای هر دو نسخه کیفی و کمی هستند. و eyetracking می تواند طبیعی یا متنی باشد.
تمایز مهم دیگری که باید هنگام انتخاب در میان روشهای تحقیق در نظر گرفت، مرحله توسعه محصول و اهداف مرتبط با آن است. به عنوان مثال، در ابتدای فرآیند توسعه محصول، شما معمولاً بیشتر به این سؤال استراتژیک علاقه دارید که محصول را به چه سمتی ببرید، بنابراین روشها در این مرحله اغلب ماهیت مولد دارند، زیرا به ایجاد ایدهها و پاسخهایی در مورد آنها کمک میکنند. هنگامی که یک جهت انتخاب شد، مرحله طراحی آغاز میشود، بنابراین روشها در این مرحله شکل دهنده توصیف میشوند، زیرا به شما اطلاع میدهند که چگونه میتوانید طراحی را بهبود بخشید. پس از اینکه یک محصول به اندازه کافی برای اندازهگیری آن توسعه یافت، میتوان آن را در برابر نسخههای قبلی خود یا رقبا ارزیابی کرد و روشهایی که این کار را انجام میدهند جمعی نامیده میشوند. جدول زیر نشان میدهد که کدام روشها در چه زمانی استفاده میشوند:
در حالی که بسیاری از روشهای تحقیق تجربه کاربر ریشه در عملکرد علمی دارند، اهداف آنها صرفاً علمی نیستند و هنوز باید برای برآورده کردن نیازهای ذینفعان تنظیم شوند. به همین دلیل است که توصیفات روشها در اینجا بهعنوان دستورالعملهای عمومی بهجای طبقهبندیهای سفت و سخت در نظر گرفته میشوند.
در نهایت موفقیت کار شما با تاثیر آن بر بهبود تجربه کاربری وب سایت یا محصول مورد نظر تعیین میشود. این طبقه بندیها به شما کمک میکنند تا بهترین انتخاب را در زمان مناسب داشته باشید.
در اینجا توضیح کوتاهی از روش های تحقیق کاربر نشان داده شده در نمودار بالا آمده است:
مطلبی که مطالعه کردید ترجمهای از مقاله When to Use Which User-Experience Research Methods در سایت nngroup.com میباشد.