موضوع زنان در گفتمان توسعه موضوعی متاخر است. در ابتدا همواره اینطور به نظر میرسید که با پیشرفت توسعه اقتصادی، همه سطوح و بخشهای جامعه متنفع خواهند شد. با بروز مشکلات ایجاد شده در روند توسعه پس از جنگ جهانی دوم و بحرانهای اجتماعی بوجود آمده، یکی از مواردی که لازم بود تا مورد توجه قرار گیرد، موضوعات مربوط به زنان بود. با پیشرفت جامعه و پررنگ تر شدن نقش زنان، این مفهوم هرچه بیشتر مورد توجه قرار گرفت و زنان جایگاه بالاتری در مطالعات توسعه پیدا کردند. نظریات فمنیستی، توجه به حقوق بشر و نقش بیشتر زنان در جامعه، توجه به زنان را بیش از پیش لازم می نمود. زنان چگونه در مفاهیم توسعه مورد بررسی و توجه قرار می گیرند؟ در این مقاله با مفاهیم ارائه شده توسط موزر بیشتر آشنا می شویم و زنان را از دریچه نگاه او مورد بررسی قرار می دهیم.
جنسیت یکی از محورهای ساختاریابی جوامع است. جنسیت اشاره به دسته های مردانه و زنانه می کند اما ویژگی های زیستی همراه این دسته ها را هم شامل می شود. جنسیت در بردارنده هنجارها و انتظارات مربوط به رفتار است که در جوامع و زمانهای خاص و زمانهای خاص همراه مردان و زنان هستند.(ویلیس، کتی؛1393)
استر بوزراپ یکی از نخستین کسانی بود که درون جریان توسعه متوجهی شیوههایی شد که در آنها به سبب پروژة مدرنیزاسیون، زنان به شکلی متفاوت از مرد تأثیر میپذیرفتند. سخن او از این حکایت میکرد که زنان به طور فزایندهای به هنگام حرکت جامعه و اقتصاد از پایهای روستایی و بخور و نمیر به کانون شهری صنعتی، طردشده و به حاشیههای توسعه سرمایهداری و سودمندیهای مورد نظر آن رانده میشوند. (ایمانی جاجرمی، حسین، 1394) او متوجه شد که هنگامی که جامعه از روستایی به صنعتی تغییر میکند، مردان میتوانند به کارخانه ها رفته و در آنها به فعالیت مشغول شوند، اما زنان که در هنگام فعالیت های خانگی مسئولیتهای بچه داری و خانه داری را همراه با کار انجام میدادند، نتوانستند هردوفعالیت را با هم و خارج از خانه انجام دهند در نتیجه کار در کارخانه ها تاثیر دوگانه بر زنان و مردان میگذاشت.(ویلیس،1393 )
آگاهی جنسیتی به مرور افزایش یافت و این افزایش سبب شد سازمانهای توسعهای و دولت ها سیاست گذاری هایی به امید افزایش سهم زنان از توسعه اجرا کنند. با وجود همه تلاشهایی که این سازمانها (به عنوان مثال سازمان ملل) از خود نشان دادند، توسعه و رهیافت های آن به واقع نتوانستند تصمیماتی در مسیر تغییر شرایط به نفع زنان از خود نشان دهند. (ویلیس؛1393 )
موزر در دهه 1990 رهیافت هایی را معرفی نمود که به زنان و توسعه مربوط بود. هرچند او تأکید دارد که تعدادی از این دستهها بر یکدیگر انطباق دارند و تشریح زمانی به این معنا نیست که رهیافتها یکدیگر را به طور دقیق دنبال کردهاند اما دستهبندی مذکور برای این موضوع سودمند است که چگونه آگاهی از جنسیت، بخشی از نظریههای توسعهای موجود شده یا در پیدایش انواع نو سهیم بوده است.(ایمانی جرجامی؛ 1394) رهیافتهای پنجگانه موزر عبارتند از رهیافت رفاهی، برابری، ضدفقر، کارآمدی و توانمند سازی. موزر در این رهیافت ها نگاهی به علائق جنسیتی عملی و راهبردی می اندازد. نیازهای عملی اشاره به نیاز زنان برای تحقق نقشهای ساخته شده اجتماعی کنونی آنها دارد. نیاز های راهبردی آنهایی هستند که شامل تغییر در وضعیت حاضر روابط جنسیتی می شوند. رهیافت ها ترکیبی از این دو بودند (ویلیس؛1393 ).
مثالی از این رهیافت ها رهیافت کارآمدی است. او به دورههای تعدیل ساختاری در چهارچوب نظریه های نئولیبرال توسعه اشاره کرده است. در این دوره شمار بسیاری از زنان به اشتغال دستمزدی روی آوردند. در این دوره کاهش حمایت دولت و افزایش هزینه های زندگی سبب شد زنان روانه مشاغل دستمزدی شوند. برخی این را فرصتی برای کسب منزلت زنان می دانستند. غافل از آنکه کار برای زنان مشکلات جسمی و افزایش استرس و نیز مشکلاتی در سلامتی آنها را به همراه داشت. زیرا زنان علاوه بر کار دستمزدی، باید همچنان کارهای خانه داری را نیز انجام می دادند. (ویلیس؛1393 )
این امر نشان می دهد که سیاست های توسعه دارای سوگیری های مردانه است. این سوگیری شاید عمدی نباشد اما نشان میدهد که سیاست گذاران در این زمینه، شناختی از زندگی زنان ندارند. سیاست های تعدیل ساختاری در نظر نمیگرفتند که زنان مسئولیت عمده امور مربوط به خانه را در اختیار دارند و هرنوع تغییر منفی در شرایط مالی خانوار سبب میشود زنان بار بیشتری بر دوششان داشته باشند. از طرفی خانه داری برای بسیاری به این معنا است که زنان هیچ کاری انجام نمیدهند. پس در زمان نیاز آنها میتوانند مشاغل دستمزدی را بپذیرند و این واقعیت که کار در خانه نیازمند کار جسمی است و برای زنان زمان بر است را درک نمی کنند. (ویلیس؛ 1393)
دیدگاه زنان در توسعه، به ساختارهای جنسیتی موجود، توجه چندانی نداشت. نگاه این دیدگاه بیشتر بر فناوری موجود متمرکز بود و زنان را به عنوان همکارانی در طرحهای معمول و در دست اجرا میدانست. این مسئله موجب بوجود آمدن دیدگاه جنسیت و توسعه یا "GAD" شد. این دیدگاه که در سال 1980 شکل گرفت، بیانگر رویکردی فمنیستی_سوسیالیستی است که ارتباط میان ساختارهای خانواده و ساختارهای عمومی را بررسی میکند تا علت تمایزها و تفاوتهای میان این دو ستاختار را در مورد زنان کشف کنند. (الوانی و ضرغامی فرد؛ 1380)
در نظریه های مارکسیستی به این نابرابری جنسیتی توجه شده است. مارکس و انگلس و دیگر نظریه پردازان در این زمینه معتقدند که سرمایه داری سبب شده است که تفاوت های جنسیتی بیش از پیش آشکار شود. زیرا در این دوره زنان باید در خانه به امور خانه رسیدگی و بچه داری کنند و مردان در خارج از خانه به کار مشغول باشند و این نشان از پیوند میان پدرسالاری و سرمایه داری دارد و تا هنگامی که سیستم سرمایه داری نابود نشود این شرایط ادامه خواهد یافت.(ویلیس؛ 1393)
دولت های سوسیالیستی و کمونیستی توجه خاص به بهبود شرایط برای برابری جنسیتی داشته اند و با آموزش زنان و نیز تاکید بر کار زنان و همچنین ارائه خدمات اجتماعی و عمومی مانند نگهداری کودکان برای این مهم قدم هایی برداشتند. انها آشپزخانه های عمومی و نیز لباسشویی هایی تاسیس کردند تا بار کارخانه از دوش زنان برداشته شود و آنها بتوانند به عنوان نیروی اقتصادی در فعالیت های افتصادی شرکت کنند. نباید از یاد برد که این سیاست ها البته به رشد اقتصادی و کمک به افزایش نیروی کار، توجه بسیاری داشتند. از طرفی همه تلاش ها در این دولت ها نتوانسته بار کار خانه را کاملا از دوش زنان بردارد و از نظر فرهنگی این حقیقت وجود دارد که کار خارج از خانه برای زنان باری اضافه بر فعالیت ها و کارهای خانگی است و سلطه مردانه همچنان وجود دارد.(ویلیس؛ 1393)
یکی از کاستی های پروژههای توسعه، وارد نکردن مردان به آنها است. در بیشتر موارد مردان به عنوان مسئله شناخته شده اند اما به جای توجه به مسئله، این پروژه ها به توانمند سازی زنان توجه بیشتری داشته اند. تنها از دهه 1990 به بعد است که توجه بیشتری به مشارکت مردان در پروژه های توسعه برای زنان شده است.(ویلیس؛ 1393)
البته امروزه توجه بیشتری به شاخص های جنسیتی در زمینه توسعه شده است. شاخص های جی دی آی و جی ای ام شاخص هایی هستند که سازمان ملل در خصوص جنسیت در توسعه مورد استفاده قرار داده است. مقایسه توسعه انسانی با توسعه جنسیت تفاوت های معناداری را نشان میدهد که از نابرابری جنسیتی با درجات گوناگون حکایت می کند. نباید فراموش کرد که همه سنجه های موجود از بالا به پایین هستند و بر سیاست های عمومی و اشتغال دستمزدی ناظر هستند. (ویلیس؛1393)
مفهوم زنان در توسعه به صورت تلویحی به این موضوع اشاره دارد که مشارکت زنان در توسعه تنها به معنای بهره بردن آنها از مزایا و نتایج برنامه های توسعه است و صرف اینکه زنان از آنها بهرهمند شوند از پیشروی توسعه بهره برده اند. البته امروزه باور بر این است که زنان باید خود مشارکتی فعال در پیشبرد اهداف توسعه داشته باشند و این مفهومی است که عبارت زنان و توسعه آن را دنبال میکند.
موضوع جنسیت و زنان در توسعه در ابتدای راه است و با افزایش نقش زنان در جوامع امروزی و نیز اهمیت مشارکت آنان باید به زوایای پنهان آن توجه بیشتری شود. تقسیم کار مساوی، فرهنگ سازی و آموزش شاید از جمله زیرساخت هایی هستند که می توان به واسطه آنها نقش زنان را پررنگ و توجه به حقوق و نیازهای آن را مد نظر قرار داد. نباید فراموش کرد که نمیتوان در جوامع امروزی از نیمی از جامعه به آسانی چشم پوشید و باید در مسیر توسعه توجه بیشتری به جنسیت و نقش زنان داشت.
منابع:
الوانی، سید مهدی و ضرغامی فرد، مژگان؛ نقش زنان در توسعه؛ مجله تدبیر، شماره 113؛ 1380
ایمانی جاجرمی، حسن؛ زنان و زندگی شهری؛ مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران؛ 1394
ویلیس، کتی(نظریه ها و تجربه های توسعه)، ترجمه ایمانی جاجرمی، حسین و پور رجب، پیمان، نشر پژواک، تهران