ویرگول
ورودثبت نام
آرمین رحمانی
آرمین رحمانی
خواندن ۱۵ دقیقه·۵ سال پیش

نقش زن در خانواده ایده‌آل اروپای قرن نوزدهم و ایران در دوران پهلوی و تاثیر صنعتی شدن بر آن


در اروپای قرن نوزدهم، ایدئولوژی زندگی خانگی، تعریفی مشخص از خانواده ایده‌آل ارائه می‌داد که بر اساس شرایط اروپای در حال تغییر، از پیشاصنعتی به صنعتی بود. شرایطی که در آن، کارخانه‌ها و نیز شهرها در حال رشد بودند و بخصوص در طبقه بورژوا نقش زن و مرد در خانواده در حال بازنگری و تعریف دوباره بود. خانواده ایده‌آل آن زمان به آرامی به خانواده ایده‌آل همه اقشار و طبقات جامعه تبدیل شد(هال، 1992). تاثیر صنعتی شدن و رشد شهرها در ایران دوره پهلوی و بعد از آن سبب شده است تا تعریف خاصی از نقش زن در خانواده و خانواده ایده‌آل ارائه شود. با توجه به مشابهت‌های ایران در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی با اروپای قرن نوزدهم در فرایند صنعتی شدن، این پژوهش به تعریف و مقایسه خانواده ایده‌آل قرن نوزدهم اروپای صنعتی بخصوص انگلستان و همین مفهوم و مشابهت‌های آن در ایران دوران پهلوی می‌پردازد و تاثیر حرکت به سوی صنعتی شدن در برابر تاثیرات ملی-مذهبی را مورد بررسی قرار می‌دهد و به دنبال آن است که این تغییرات چگونه بر تعریف و نقش زن در خانواده تاثیر گذاشته است.

جامعه پیشاصنعتی اروپا، جامعه‌ای تعریف شده با صنایع کوچک خانگی و نیز پدرسالارانه بوده است. در این خانواده‌ها، ابزار تولید در دست پدر بود، بقیه اعضای خانواده زیر نظر او به تولید می‌پرداختند و بسیار متداول بود که زنان و دختران مجرد یا متاهل و نیز کودکان حتی پیش از نوجوانی کار کنند. وبر جامعه پیشاصنعتی را جامعه‌ای متشکل از گروهی معمولا بر اساس شالوده اقتصادی و خویشاوندی سازمان یافته و در قالب خانوار، با اقتدار فردی خاص و با حاکمیت قطعی وراثت معرفی می‌کند که با حاکمیت پدر همراه بود. الیس کلارک معتقد است در این خانواده‌ها ازدواج به زنان مرتبه‌ای از نظر اقتصادی هم پایه مردان می‌داد (هال، 1992). رایش و انگلیش (1979) معتقدند که این جامعه پدرسالار در عین حال زن محور نیز بوده است به این معنا که در آن مهارت‌های سنتی تولیدی خانگی زنان (مانند تهیه البسه خانواده یا فراوری محصولات حیوانی و گیاهی) برای ادامه بقای خانواده‌ها و حتی کل جامعه حیاتی بوده است. با این حال همانطور که ذکر شد با توجه به اینکه مرد ابزار و عایدات تولید را در دست داشته و بقیه افراد خانواده زیر نظر او فعالیت و زندگی می‌کرده‌اند، این خانواده‌ها همچنان پدرسالار بوده تحت سلطه پدر قرار داشت.

با آغاز دوران صنعتی، بسیاری از مشاغل که به طور سنتی به زنان تعلق داشت از میان رفت. زن که داروهای گیاهی را می‌شناخت و سلامت خانواده را به عهده داشت، شمع‌های دست سازش روشنی بخش و صابون ساخته او ضامن نظافت خانه و خانواده بود، نخ می‌ریسید، پشم و کاموا تهیه می‌کرد و لباس می‌دوخت، حالا باید همه این کارها را به کارخانه‌هایی می‌داد که آنها را انجام می‌داند (رایش و اینگلیش، 1978). در این انتقال از جامعه پیشاصنعتی به صنعتی، آنچه به عنوان مسئله زنان در عصر ویکتوریایی خوانده می‌شد، افکار جدیدی درباره زنان و نقش آنها در خانواده را پروراند که با عنوان ایدئولوژی زندگی خانگی، برای زنان و مردان، هرکدام جایگاه مجزا و ویژه‌ای بخصوص در میان طبقه متوسط تعریف کرد. بر این اساس کار از درون خانه به بیرون خانه منتقل شد. زنان باید در خانه، جایی که فضایی محافظت شده نسبت به خطرات خارج از آن یعنی جایی که شوهرانشان ساعات زیادی را در آن می‌گذرانند، باشند به این ترتیب سپهر خصوصی مختص زنان شد و مرد از آن بیرون رفت. از طرفی سپهر عمومی به مردان اختصاص یافت. آنها باید تمام وقت کارکنند تا بتوانند منابع مالی مورد نیاز برای اداره خانواده را تامین کنند(بارنت، 2001).

بر اساس این تعریف دخالت زنان در کار تولیدی از بین رفت و از مردان به طور کامل مستقل شدند. زنان بورژوا درگیر زندگی پوچی شدند که از آن با عنوان قفس طلایی یاد شده است. زنان طبقه فرودست که مجبور به کار بودند نیز آینده ناخوشایندی پیش رو داشتند زیرا مشاغل متناسب با زنان درآمدی بسیار اندک داشت و در خور احترام اجتماعی اندکی بود و سرانجام این زنان را به تنگدستی مبتلا و نیازمند کمک و صدقه می‌کرد. ایدئولوژی زندگی خانگی بیان می‌کرد که خارج از خانه محلی پلید است که برای زنان مناسب نیست. به همین دلیل زن باید در خانه بماند. ماندن در خانه به این معنا است که او باید کارهای خانه را انجام دهد تا همسرش بتواند خارج از خانه کار کند و مخارج مورد نیاز خانواده را تامین نماید این تعریف البته به مرور به ایده غالب در بقیه اقشار اجتماعی تبدیل شد(هال، 1992).

ازدواج و مادربودن تنها نقش قابل قبول بخصوص از نظر اجتماعی، برای دختران بالغ در ایدئولوژی زندگی خانگی بود و در صورتی که دختران نمی‌توانستند ازدواج کنند، آنها را دختر ترشیده خطاب می‌کردند و دخترانی که شوهر مناسب نمی‌یافتند، باید به عنوان خدمتکار در خانه‌ها کار می‌کردند و اغلب با مشکلات معیشتی نیز دست به گریبان بودند زیرا امکان کار مناسب برای ایشان فراهم نبود. کار زنان جامعه صنعتی نگه‌داری از اطفال(به عنوان مادر یا پرستار)، فراهم کردن غذای خانواده، نظافت منزل و شستن لباس‌ها و در نهایت تهیه تنقلات و دوختن لباس بچه‌ها و در مجموع خانه‌داری بود (بارنت، 2001). ولسون کرافت از نظریه پردازان فمنیسم لیبرال زن را در این دوران به پرنده خوش خط و خالی تشبیه می‌کند که در قفس خانه نشسته و به آراستن پر و بال خود مشغول است. او که زن طبقه متوسط را توصیف می‌کند، کاری برای او جز فخر فروشی با زینت دادن به پر و بال خود نمی‌بیند و آن را نقد می‌کند (تانگ، 1989) . باید توجه داشت که زن در ساختار پیشاصنعتی در خانه به دنیا می‌آمد، رشد و ازدواج می‌کرد، کار می‌کرد، پیر می‌شد و از دنیا می‌رفت و اینها همه در سایه خانواده‌بود که پیوندی عمیق با او داشت. با ورود جامعه صنعتی این پیوند گسسته شد و زن حالا اگر از خانواده‌ای متول نبود مجبور به کار می‌شد و با توجه به دستمزد کم زنان، زندگی دردناکی در انتظار او بود (رایش و اینگلیش، 1979).

پارسونز از نظریه پردازانی است که این شکل از خانواده را به عنوان شکل مناسب برای خانواده پذیرفته است. او با تاکید بر قابلیت‌های زیستی زنان برای بارداری (که مردان فاقد آن هستند) استدلال می‌کند که زنان برای ایفای نقش نگهداری از کودکان و مردان برای کارهای خارج از خانه مناسب هستند. او معتقد است که این شکل از تقسیم کار در خانواده به حفظ انسجام در آن کمک می‌کند (بارنت، 2001). در همین دوران است که نظریه پردازان فمنیست لیبرال مانند کرافت، میل و تیلور دست به نظریه پردازی می‌زنند و موضوع کار زنان را مد نظر قرار داده از آن سخن می‌گویند. از نظر آنها زن به خانه تعلق ندارد و باید به کار بیرون از خانه مشغول شود (تانگ، 1979). ایدئولوژی زندگی خانگی گویا پایه‌گذار فمنیسم می‌شود. البته این موضوع بعدتر به دفعات در نظریات مختلف مورد بازنگری قرار می‌گیرد. نظریه‌پردازان فمنیسم اعم از لیبرال، مارکسیسم یا رادیکال به موضوع کار زنان می‌پردازند و آن را بررسی و نقد می‌کنند.

لازم است در اینجا نقش و عملکرد زنان در خانواده در جامعه ایران را در اواخر قاجار و اوایل دوره پهلوی مورد بررسی قرار دهیم. این دوران با توجه به شرایط ملتهب اجتماعی و تغییرات گسترده‌ی آن به واسطه اصلاحات انجام شده بخصوص توسط رضاشاه و حرکت به سمت جامعه صنعتی و مدرن و به واسطه آن، بروز تغییرات اجتماعی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. جهت ایجاد تصویری روشن‌تر از وضعیت زن در خانواده در ایران پیش و پس از صنعتی شدن، خانواده شهری و روستایی هرکدام را جداگانه بررسی خواهیم کرد.

تا پیش از تغییرات گسترده اجتماعی که از اواخر دوران قاجار و بخصوص اوایل دوره پهلوی در ایران آغاز شد، و با توجه به آمار موجود از ساخت جمعیت ایران که جمعیتی عمدتا روستایی و کشاورز بوده‌اند، خانواده گسترده و پدرسالار، شکل مرسوم خانواده ایرانی تلقی می‌شده است. پدر به عنوان مرکز قدرت در خانواده شناخته می‌شده که می‌توان آن را به عنوان وجه مشترکی با اروپا دانست و مادر در رتبه دوم قرار داشته است. پس از آن فرزندان بخصوص پسر بزرگ‌تر قرار می‌گرفته اند. در این خانواده معمولا والدین پدر به همراه عروس‌ها و نوه‌ها با یکدیگر زندگی می‌کرده اند. از آنجا که کار اصلی خانواده کشاورزی بوده است، پسران نقش مهمی در خانواده و بقای آن ایفا می‌کرده‌‌اند (سلطان‌محمدی، 1396).

مشاغل خانگی را در خانواده گسترده ایران نمی‌توان به شکل اروپایی آن دنبال کرد زیرا چنین مرحله گذاری در ایران وجود ندارد (این مرحله بدلیل حرکت از صنایع سبک به سنگین در اروپا بوجود آمد) اما اعضای خانواده مانند آنچه در خانواده اروپایی دیده می‌شود، همگی به فعالیت اقتصادی در خانواده مشغول بودند. از این منظر می‌توان تشابهی ساختاری میان خانواده در این دو جامعه را شاهد بود چنانکه مرد در راس خانواده قرارداشت و ابزار و عایدات تولید در دست او بود و سایر اعضای خانواده موظف به اطاعت از دستورات او بودند. به این ترتیب ساختاری پدرسالارانه بر خانواده حاکم بود. در اواخر دوره قاجار، بافتن پشم و کتان در خانه و کارخانه، زنان بسیاری را به خود مشغول کرده بود. زنان به طور گسترده در تولید کتان و ابریشم برای بازارهای گیلان و مازندران، اصفهان، کاشان و یزد و نیز مصارف خانگی شرکت داشتند. تا پیش از اکتشاف نفت در ایران، بیشتر صادرات ایران را محصولاتی نظیر محصولات کشاورزی، صنایع دستی و تولیدات زنان تشکیل می‌داد که نشان از نقش پررنگ زنان در صادرات در ایران دارد. از طرفی فرش ایران به عنوان یکی از محصولات پرطرفدار و پرفروش صادراتی در قرن نوزدهم به طور عمده در خانه‌ها و توسط زنان تولید می‌شد هرچند سودی از آن عاید زنان نمی‌شد و زنان قالی‌باف در تنگدستی زندگی می‌کردند(مقدم، 1395). در خانواده‌های معمولی زنان علاوه بر پرورش کودکان به وظایف دیگری چون آشپزی، نظافت منزل، دوخت و دوز لباس‌های افراد خانواده و خرید خارج از منزل را نیز به عهده داشتند. آنان در کنار این مسئولیتها به کارهای دیگری چون قالی‌بافی، پشم‌ریسی و دیگر هنرهای دستی نیز می‌پرداختند (سلطانی مقدم، 1393).

زنان شهری بخصوص زنان طبقه ضعیف یا کارگر در عهد قاجاریه، خواه از طریق تولید برای خانواده و خواه تولید برای امرار معاش نقش مهمی در معیشت خانواده ایفا می‌کردند. یکی از عرصه‌های اشتغال رایج زنان خدمتکاری آنها با عناوین متفاوتی چون گیس‌سفید و دایه در نزد خاندان‌های متمول بود. زنان علاوه بر مشاغل خدماتی به طبابت سنتی با تکیه بر گیاهان دارویی می‌پرداختند. آنها در یکی از تکایای تهران آن روزگار، بیمارستان و یا درمانگاه عمومی تشکیل داده بودند و از مراجعان که اکثر بانوان بودند، معاینه به عمل می‌آوردند. زنان عهد قاجار در مبادلات تجاری و بازار نیز در سطح بسیار محدودی سهیم بودند؛ بدین صورت که یا مانند فروشندگان دوره‌گرد به فروختن پارچه در منازل می‌پرداختند و یا اینکه در خیابانها مشغول دست فروشی می‌شدند. جالب است بدانیم که زنان در اواخر دوران قاجار و در زمان سلطنت احمدشاه وارد نظمیه می‌شدند و به عنوان پلیس مخفی در مکان‌هایی که به وجود آنان نیاز بود به خدمت می‌پرداختند(سلطانی‌مقدم، 1393).

به این ترتیب زنان در حیطه اجتماعی و اقتصادی نقشی کمرنگ در جامعه ایفا می‌کرده‌اند. آنها بیشتر در چهارچوب خانواده و تحت سرپرستی مرد در آن به کار مشغول بوده اگر هم سهمی از کار خود می‌برده‌اند، میزان آن بسیار اندک بوده است. فعالیت‌های اجتماعی آنها محدود و منحصر به خدماتی برای زنان بوده اگر بیش از آن کاری انجام می‌داده‌اند مانند پلیس مخفی، در خفا و پنهانی و به دور از انظار عمومی صورت می‌گرفته است. نباید فراموش کرد که آنچه زنان انجام می‌داده‌اند کارهای پست با درآمدی پایین بوده و در نهایت همانند زن شاغل اروپایی با مشکل معیشتی روبرو بوده‌اند.

زنان در روستاها نیز همانند زنان در قرن نوزدهم، علاوه بر نقش همسری و مادری، نقش مشارکتی در مدیریت واحدهای بهره‌برداری مانند تصمیم‌گیری درخصوص واحد بهره‌برداری و پذیرش نقش مرد در هنگام غیاب او، فعالیت‌های زراعی مانند مشورت و تصمیم گیری درباره کاشت محصولات کشاورزی و نیز بر عهده گرفتن برخی مراحل کاشت و برداشت، انجام فعالیت‌های اقتصادی بخصوص در امور خانه مانند شیردوشی، تهیه سوخت، تهیه فراورده‌های لبنی و پخت نان و گردآوری مواد اولیه غذاهای زمستانی و در نهایت کمک به فروشی برخی از مواد تولیدی کشاورزی و لبنی در بازار محلی را به عهده داشته‌اند هرچند امکان تصمیم‌گیری‌های مهم مانند آینده فرزندان و ازدواج ایشان یا بهره‌گیری از عایدات کار خود را در اختیار نداشتند. (طالب، 1394).

با پیشروی مدرنیته در ایران و شکل‌گیری و گسترش شهرها به مفهوم امروزی آن، خانواده و مفهوم آنها نیز دستخوش برخی تغییرات شد. خانواده هسته‌ای به مرور جایگزین خانواده گسترده شد. شکل خانواده غالب در شهرها در ایران بر اساس سرشماری 1345 خانواده گسترده با وسعتی در حدود پنجاه درصد خانواده‌های شهری بوده‌است اما خانواده مستقل زن و شوهری با ملحقات اعم از پدر و مادر پیر و خانواده هسته‌ای مستقل نیز از دیگر انواع شایع خانواده شهری در ایران در ابتدای دوره پهلوی در شهرها بوده‌است (بهنام، 1347). همچنین میزان فرزندآوری بخصوص در دوره پهلوی دوم رو به کاهش گذارد. با گسترش صنایع نقش مردان به عنوان وزنه اقتصادی در محیط سپهر عمومی پررنگ و نقش زنان به عنوان مادر و نیز مدیرخانه (خانه‌دار) در سپهر خصوصی حائز اهمیت دانسته شد. مرد نان‌آور و زن خانه‌دار را می‌توان در توصیف خانواده ایده‌آل در ایران با وضوح بیشتر دید و به گفته روحانی‌مشهدی(1393) در این تعریف تفاوت مرد و زن حاکی از نوعی تقسیم‌پذیری مسئولیت‌هاست که از یک سو وظیفه حمل و نگه‌داری و تربیت فرزند را به عهده زن سپرده و از سویی مسئولیت سنگین مراقبت، حفاظت و تامین نیازهای معیشتی و اقتصادی خانواده را بر دوش مرد نهاده است.

در حال حاضر در حدود 90 درصد جمعیت ایران در خانواده‌های هسته‌ای زندگی می‌کنند. از طرفی تنها 10 درصد از زنان شاغل هستند و این درحالی است که 60 درصد مردان مشغول به کارند. تغییر شکل خانواده از گسترده به هسته‌ای و میزان بسیار زیاد زنان به عنوان خانه‌دار، ما را به یاد ایدئولوژی زندگی خانگی عصر ویکتوریایی می‌اندازد[1].

با مقایسه ایران در دوران پهلوی و اروپای قرن نوزدهم، می‌توان مشاهده نمود که تشابهات بسیاری در مفهوم زن و کارکرد او در خانواده به چشم می‌خورد. ایران از زمان پهلوی و اروپای قرن نوزدهم با حرکت در مسیر صنعتی شدن تغییراتی را بخصوص در حیطه خانواده شاهد بوده‌اند که می‌توان آنها را به طور خلاصه اینگونه دسته بندی کرد. زندگی شهرنشینی رونق گرفت و جایگزین زندگی روستایی شد. شهرها با جمعیت بیشتر خود زمینه را برای تغییرات دیگر آماده کردند. همچنین خانواده گسترده جای خود را به خانواده هسته‌ای داد. به این ترتیب خانواده‌ در شهرها به نسبت قبل از نظر اندازه کوچکتر شد. خانواده کوچک هسته‌ای به عنوان یک واحد تولیدی (کارگاه خانگی در اروپا و کشاورز در ایران) کارکرد خود را از دست داد و بخصوص با انتقال مردان به سپهر عمومی، محیط کار و خانواده تفکیک شدند. در حیطه اقتصادی، مسئولیت تامین معاش خانواده بر عهده مردان گذاشته و از دوش زنان برداشته شد و در تربیت فرزندان مسئولیت رسیدگی و تربیت به مادر داده و مسئولیت پدر که به عنوان حرفه‌آموز شناخته می‌شد، به دلیل جدایی کار از خانه، در این زمینه محدودتر شد. شکل استاندارد خانواده با تفکیک نقش‌ها و تعریف سپهر عمومی و سپهر خصوصی همراه شد و این شکل از خانواده به عنوان شکل منطقی و مناسب آن ریشه دواند. به این ترتیب زن به کلی از مرکز فعالیت در خانواده کنار رفت، همه مسئولیت‌ها و توانمندی او در تولید و کمک به خانواده از او سلب شد و برای زن تعریفی کارکردی مبتنی بر این اصل که زن و مرد تفاوتی طبیعی با یکدیگر دارند که سبب می‌شود زن در خانه بماند و مرد به کار بیرون از خانه شاغل شود ارائه شد. وجوه مردسالارانه خانواده پررنگ‌تر از پیش شد و زن عملا هیچ دسترسی به منابع مالی نداشته از نظر اقتصادی کاملا به مرد وابسته شد. به این ترتیب زن اهمیت خود در خانواده و به صورت کلان در جامعه را از دست داد.

نتیجه‌گیری:

می‌توان مشاهده نمود که تغییر در شکل جوامع از پیشاصنعتی به صنعتی، سبب تغییر شکل در خانواده، بازتعریف نقش زن و مرد و تعریف سپهر خصوصی و عمومی و در نتیجه آن ایجاد تغییر در نقش و کارکرد زنان در خانواده شد. شاید عوامل دیگر مانند مذهب، ملیت یا فرهنگ اجتماعی نیز در میان نقش داشته اند، اما روند صنعتی شدن و تغییر شکل خانواده نقش بسیار پررنگی در تعریف نقش و کارکرد زنان در خانواده و به دنبال آن در جامعه داشته است. به این ترتیب با صنعتی شدن و رشد مظاهر جوامع مدرن، جوامع سنتی دستخوش تغییرات عمده در حوزه فرهنگ شده‌اند (شکربیگی، 1388). نظامی که روزی در تولید خانوادگی زن محور بود حالا از دست زن گرفته شده و به بازار و صنعت داده شده است. زن اعتبار و ارزش خود را از دست داده و به موجودی تبدیل شد که وابستگی او به خانواده و خانواده به او گسسته شد و اگر مجبور به کار، بیرون از خانه می‌شد باید زندگی دردناکی را تجربه می‌کرد که در جهان پیشاصنعتی هرگز چنین نبود. سپهر عمومی قدرت اقتصادی را به مردان داد، آنها را از خانه بیرون برد، آنها را به دست بازار بدون احساس و عاطفه سپرد و خانه را ازوجودش خالی کرد و سپهر خصوصی هر آنچه را در که در توان و اختیار زن بود از او گرفت و به صنعت داد، احساس و عاطفه را به او اختصاص داد، در خانه تنهایشان گذاشت و زندگی بیهوده‌ای را به ایشان تحمیل کرد.

اروپای قرن نوزدهم با حرکت به سمت صنعتی شدن، شاهد تغییراتی در حوزه خانواده بود. این تغییرات به بازتعریف نقش زن و مرد در خانواده و در زندگی زناشویی منجر گردید و برای هرکدام وظیفه و مسئولیتی خاص تعریف کرد. به این ترتیب فرآیند صنعتی شدن به تعریف مفاهیم مرتبط با جنسیت و نقش هر جنس در جامعه پرداخت. این رویداد در ایران در ابتدای دوره پهلوی و حرکت به سوی ایران مدرن نیز رخ داد و سبب شد زن خانواده ایده‌آل از نظر خصوصیات نزدیکی بسیاری به زن در خانواده ایده‌آل قرن نوزدهم اروپا بخصوص انگلستان پیدا کند. می‌توان دریافت که آنچه خصوصیات ملی و مذهبی شناخته می‌شود، در واقع می‌تواند تاثیرات مدرنیزاسیون یا صنعتی شدن بر ساختار جوامع و به همراه آن زن و نقش وی در ساختار خانواده باشد.

منابع

1. بهنام، جمشید (1347) نظری به انواع خانواده در ایران، نامه علوم اجتماعی، 92، 70-78

2. تانگ، رزمری (1396) درآمدی جامع بر نظریه‌های فمنیستی. ترجمه نجم‌عراقی، منیژه. نشر نی. تهران

3. روحانی‌مشهدی، فرزانه (1393) نقش اجتماعی زنان در مقایسه با مردان: ازنگاه قرآن و روایات، زن در فرهنگ و هنر، 4، 445-460

4. سلطان محمدی، حسین (1396) نمایش یک خانواده سنتی ایرانی، هنر و تجربه، 2، 60-61

5. شکربیگی، عالیه (1388)، تجددگرایی، سرمایه اجتماعی و خانواده ایرانی، علوم رفتاری، 1، 139-154

6. طالب، مهدی و عنبری، موسی (1394) جامعه شناسی روستایی، چاپ چهارم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران

7. مقدم، والنتین (1395) پنهان در تاریخ؛ زنان و نقش اقتصادی آنان در ایران عصر قاجار و پهلوی، ترجمه قریشی کرین، سید حسن. پهلوانی، خدیجه، فصلنامه تاریخ نو، 16، 79_127

8. هال، استوارت. گیبن، برم (1992)، درآمدی بر فهم جامعه مدرن، ترجمه متحد، محمود. مخبر، عباس. مرتضوی، حسن. مهاجر، مهران. نبوی، محمد. انتشارات آگه. تهران

منابع اینترنتی:

9. سلطانی مقدم، سعیده (1393) زن در دوره قاجار، به روز رسانی شده در تاریخ 24 آبان 1393. http://pajoohe.ir/%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1__a-34407.aspx#_ftn7 بازیابی شده در تاریخ 8 مرداد 1398.

10. مرکز آمار ایران(1395) نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395، https://www.amar.org.ir/ بازیابی شده در 10 مرداد 1398

منبع انگلیسی:

11. Barnett, R.C. and Hyde, J.S., 2001. Women, men, work, and family: An expansionist theory. American psychologist, 56(10), p.781.

12. Ehrenreich, B. and English, D. 1979. For Her Own Good. New York.

خانوادهخاواده ایده‌آلزنتبعیض جنسیتیخانه داری
هرچه در دنیاست از دل نگاه انسان خلق می‌شود. دنیا را با نگاه مان تغییر دهیم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید