فکرش را بکنید یک انسان اولیه در دورههای ابتدایی تاریخ هستید که توی غارتان نشستهاید و برای اینکه خودتان را سرگرم کنید مشغول درست کردن فرفرۀ سنگی شدهاید. این کار برایتان جنبۀ تفننی دارد و قصد ندارید به شکل یک کسب و کار جدی به آن نگاه کنید؛ بنابراین به ساختن فرفرههای سنگی ادامه میدهید تا آنجا که غارتان را تبدیل به انبار اسباببازی سنگی میکنید. به تدریج توجه همسایگان شما در غارهای مجاور، به سرگرمی جذابتان جلب میشود و خواهان آن میشوند. شروع میکنید به فروختن (یا مبادلۀ پایاپای فرفره با کالای مورد نیازتان). کمکم از ایدۀ فروش فرفره خوشتان میآید و برای فروش بیشتر دست به برنامهریزی جدی میزنید. به این ترتیب برای معرفی کالایی که درست میکنید از پیکها و خبررسانهای موجود استفاده میکنید و به ایدههای جدیدی فکر میکنید که کمکتان کند فرفرههای بیشتری به فروش برسانید. کاری که شما – به عنوان یک انسان اولیه -- مشغول انجام دادنش هستید، همانطور که امروز در قرن بیستم آن را مینامند"بازاریابی" است.
حالا کمی جلوتر بیاییم و با هم مسیری را که بازاریابی از دورۀ غارنشینی تا امروز طی کرده است مرور کنیم.
*
پیشینۀ بازاریابی به طور رسمی به سال ۱۴۵۰ میلادی برمیگردد. زمانی که گوتنبرگ صنعت چاپ را متحول کرد و به ظهور و گسترش مجلات و مطبوعات کمک بهسزایی کرد. بعد از گذشت چند دهه در سال ۱۷۹۸ میلادی، اختراع لیتروگرافی به تولید پوسترهای چاپی و رنگی کمک کرد؛ به این معنا که اگر شما تا پیش از آن برای تبلیغ محصولتان عکس آن را بر پوسترهای چوبی و فلزی به تصویر میکشیدید، با پیشرفت این صنعت حالا این امکان را در اختیار داشتید که تصویر فرفرههای سنگیتان را روی پوسترهای چاپی و رنگی منتشر کنید و با زحمت کمتری، کاردستیتان را به مشتریان بیشتری عرضه کنید.
بازاریابی در مسیر پیشرفت خودش بعد از ایستگاه چاپ به فتح آسمانها دست پیدا کرد و موفق شد بیلبوردها را نیز از آن خود کند. اولین بیلبورد در نوامبر ۱۸۹۴ در شهر اوهایو توسط ویلیام دونالدسون برافراشته شد و به اسم "تبلیغات بیلبوردی" شهرت یافت. مرحلۀ بعدی در پیشرفت صنعت بازاریابی و تبلیغات، ظهور تبلیغات رادیویی در سال ۱۹۲۲ و به فاصلۀ بیست سال پس از آن در سال ۱۹۴۱ اولین تبلیغ تلویزیونی بود که نویدبخش تغییرات بسیار گستردهای در این صنعت بود و به تولد مشاغل زیادی انجامید. حالا اگر سری به فرفرههای سنگیِ داخل غارتان بزنید میتوانید تصویر محصولتان را در صفحههای چند اینچی تلویزیون هم مشاهده کنید، کیفور این همه دیده شدنِ محصولتان هستید که با صدای زنگ تلفن به خودتان میآیید؛ کسی از پشت خط، از شما میپرسد که آیا مایلید یک فرفرۀ سنگی متعلق به دوران غارنشینی داشته باشید؟
پیشرفت بعدی صنعت تبلیغات به "تلهمارکتینگ" رسید که از زمان تلفنچیهای دهۀ ۷۰ میلادی رواج داشت و هنوز هم در بسیاری از کسب و کارها از آن استفاده میشود.
گونهای دیگری از بازاریابی نیز در سال ۱۹۸۴ رواج پیدا کرد که با الهام از جنگهای نامنظم چریکی به آن "بازاریابی چریکی" میگفتند. در این مدل هرگونه فعالیت یا تماس کوچکی از طرف فروشنده یا تبلیغکننده گامی در راستای مجموع فعالیتهای ریز و درشت تبلیغاتی دیگر محسوب میشود که نهایتا ختم به فروش یا آگاهی از برند میشود.
همینطور که با هم جادۀ بازاریابی را از نظر میگذاریم از دور، تابلوی "موتورهای جستجو" نمایان میشود. "آلتا ویستا" اولین موتور جستجو بود که در سال ۱۹۹۵ ساخته شد اما نتوانست در مقابل گوگل تاب بیاورد و نهایتا در سال ۲۰۰۳ شرکت یاهو آن را خرید. در سال ۱۹۹۸ موتورهای جستجوی گوگل و msn پدیدار شدند و بعد از آن رشد صنعت بازاریابی سرعت بیشتری به خود گرفت. در سال ۲۰۰۴ تبلیغات PPC (پرداخت به ازای هر کلیک) و به دنبال آن ادوردز، پا به عرصه گذاشتند و به بازاریابِ فرفرهفروش آمار دقیقی از تعداد کسانی ارائه کرد که هربار روی تصویری از محصولات او کلیک کردهاند یا تبلیغات آن را در جایی از گسترۀ بینهایت جهان وب، مشاهده کردهاند. تولد شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک هم صنعت تبلیغات را به طبقۀ بالاتری ارتقا داد و نقش جدیتری به بازاریابی موبایلی داد. در کنار تمام ابزارها، تکنیکها و تاکتیکها، پیشرفت علم و دانش در حوزههایی مثل تحلیل داده و مهندسی ماشین، کاری کرد که برای هر شخصی بنابر حوزۀ علاقمندیهایش محتوای تبلیغاتی منحصربهفردی به نمایش درآید و به این ترتیب پیام انسان هنرمند غارنشین مبنی بر معرفی و فروش فرفرههای سنگی در درستترین زمان به کسانی که بیشترین احتمال خرید این محصول را دارند رسید.
از یاد نبرید که دانش بازاریابی همچنان در حال پیشرفت است و هیچ معلوم نیست دفعۀ بعد که این متن را میخوانید این مسیر پرشتاب به چه ایستگاهی رسیده باشد بنابراین سعی کنید به روز باشید تا اگر علاقمند به حوزۀ بازاریابی هستید از تحولات سریع آن جا نمانید.