حرز امام جواد علیه السلام یکی از مهمترین و معتبر ترین حرزهایی است که در میان علما و بزرگان مرسوم و متداول است، نسخه های مختلف و گاهی اضافات برخی سایتها به که سندیت ندارد ما را بر آن داشت نسخه کامل و صحیح را منتشر سازیم.
از همین رو سایت هدانا برای مخاطبان محترم از روی چندین نسخه روایی این حرز را همراه با شرایط آن آماده کرده است. امیدواریم مورد استفاده قرار بگیرد و از دعای خیر ما را محروم نکنید.
برای کسب اطلاعات بیشتر به فروشگاه حرز امام جواد مراجعه فرمایید.
من در مورد ختومات از استادم (مرحوم آيت الله قاضی) چيزی نمی پرسيدم. اما گاهي خود ايشان ميفرمودند. از جمله سه عمل را:
اول: حرز امام جواد عليهالسلام كه بايد به بازو بسته شود و خاصيت آن، (خصوصا برای باطلكردن سحر و طلسم) فقط در صورت بستهشدن به بازو است.
دوم: ختم سوره مباركه واقعه كه در ماه قمرياي كه اولين روز آن، دوشنبه باشد است.
سوم: هم، نماز روز پنجشنبه كه چهار ركعت است و ركعت اول، يك حمد و ۱۱ بار سوره توحيد، ركعت دوم يك حمد و ۲۱ بار توحيد و سلام ميدهد و دو ركعت ديگر و ركعت سوم حمد و ۳۱ توحيد ركعت چهارم حمد و ۴۱ بار توحيد و سپس سلام ميدهد و ۵۱ بار توحيد ۵۱ صلوات و به سجده ميرود و ۱۰۰ بار «يا الله» ميگويد.
منبع:سایت هدانا برگرفته از کتاب زمزم عارفان/ اثر آیت الله ری شهری.
طریقه نوشتن حرز امام جواد علیه السلام
دو حرز از امام نهم علیه السلام در روایات نقل شده است، حرز اول که کوتاه است و در مفاتیح نیز آمده بدین شرح است:
يَا نُورُ يَا بُرْهَانُ يَا مُبِينُ يَا مُنِيرُ يَا رَبِّ اكْفِنِي الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسْأَلُكَ النَّجَاةَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ.
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 42.
این حرز شرایط خاصی ندارد و شما می توانید آن را بنویسید و به همراه داشته باشید.
تعويذى كه از مولاى ما، امام جواد صلوات الله عليه، نقل شده و براى پيشگيرى از ضربات شمشير و هر ترسى مفيد است
اين حرز را جماعتى از اصحاب ما ذكر كرده اند و ما آن را از كتاب «منية الدّاعي و غنية الواعي» نوشته ى دانشمند بزرگوار، علىّ بن محمّد بن علىّ بن حسين[ به جاى علىّ بن حسين، علىّ بن على درست است. (ويراستار)] ابن عبد الصّمد تميمى رضى اللَّه روايت و نقل مىكنيم. مؤلّف (كتاب ياد شده) گويد: اين حديث را عموى پدرم، فقيه ابو جعفر محمّد بن ابى الحسن رحمه اللَّه، بر ايمان نقل كرد از ابو عبد اللَّه جعفر بن محمّد بن احمد بن عبّاس دوريستى و او از پدرش و او نيز از فقيه ابو جعفر محمّد بن علىّ بن حسين بن [موسى بن] بابويه.
(علىّ بن محمّد نام برده) هم چنين از نياى خود چنين نقل مىكند: پدرم، فقيه ابو الحسن رحمه اللَّه، نقل كرد از برخى اصحاب ما رحمة اللَّه عليهم از جمله دانشمند بزرگوار، ابو البركات و شيخ ابو القاسم علىّ بن محمّد معاذى و ابو بكر محمّد بن علىّ معمّرى و ابو جعفر محمّد بن ابراهيم بن عبد اللَّه مدائنى كه گفتند:
شيخ ابو جعفر محمّد بن علىّ بن حسين [بن موسى بن بابويه] قمى قدّس اللَّه روحه گفت: پدرم نقل كرد از علىّ بن ابراهيم بن هاشم و او از جدّش و او از ابو نصر همدانى و او از حكيمه خاتون، دختر امام محمّد بن علىّ بن موسى بن جعفر، عمّهى ابو محمّد حسن بن على عليهم السّلام، كه چنين گفت:
هنگامى كه امام محمّد بن على عليهما السّلام به دار بقا شتافت، نزد همسرش امّ عيسى، دختر مأمون، رفتم و به او تسليت گفتم. ديدم به شدّت اندوهگين است و بر فقدان آن بزرگوار چنان بى تابى و گريه و زارى مى كند كه نزديك است خود را تباه سازد. ترسيدم زهره اش بتركد. [سایت هدانا: ام فضل قاتل امام جواد علیه السلام است و بارها تلاش کرده بود که ایشان را به شهادت برساند، نگرانی او برای ظاهر سازی و برای فرار از تهمت قتل می باشد!. مامون عباسی لعنه الله بخاطر جاسوسی و فریب عوام الناس دختر خود را به اجبار به همسری امام جواد علیه السلام درآورد.].
در بين اين كه ما در باره ى صفات پسنديده و جوان مردى و خوى هاى نيك آن حضرت و شرافت و پاكى و بى ريايى و ارجمندى ها و امور خارق العاده اى كه خداوند بزرگ به وى مرحمت فرموده بود، سخن مى گفتيم، امّ عيسى آرام شد و گفت: آيا مايلى خاطره ى شگفت انگيزى را از آن جناب برايت بازگو كنم كه به تعريف و اندازه نگنجد؟ گفتم: آرى، آن چيست؟
گفت: همواره از او مراقبت مى كردم كه مبادا همسر ديگرى بگيرد. چه بسا از گوشه و كنار سخنانى به گوشم مى رسيد و به پدرم شكايت مى نمودم و پدرم در پاسخ مى گفت: بردبار باش؛ زيرا او پاره ى تن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم است. روزى نشسته بودم كه دخترى نزدم آمد و سلام كرد. گفتم: كيستى؟ گفت: از فرزندان عمّار ياسر و همسر ابو جعفر محمّد بن على عليهما السّلام، همسر تو، هستم. از شنيدن اين سخن به اندازه اى ناراحت شدم كه خواستم سر به بيابان نهم. شيطان به قدرى مرا وسوسه كرد كه نزديك بود آن زن را آزار دهم؛ ولى با اين همه، خشم خود را فرو خوردم و به او خوش آمد گفتم و نوازشش كردم و به او خلعت دادم.
هنگامى كه زن بيرون رفت، نزد پدرم شتافته جريان را به او گزارش دادم.
او كه در آن وقت، بر اثر مستى، عقلش را از دست داده بود، به غلامى كه در پيش رويش قرار داشت، گفت: شمشير را بياور. غلام اطاعت كرد.
پدرم بر مركب نشست و گفت: به خدا سوگند، مىروم و او را مىكشم.
از ديدن اين صحنه، آيه ى إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ را خواندم و باخود گفتم: اين چه بلايى بود كه بر سر خود و شوهرم آوردم؟! و به صورت خود سيلى زدم.
[به دنبال پدرم رفتم] تا اين كه داخل اطاقى شد كه امام در آن جا بود. با شمشير به او حمله ور شد و به اندازه اى ضربات پى در پى به ايشان زد كه بدن تكّه تكّه شد و سپس بيرون آمد. من از پشت سر پدرم گريختم و سرتاسر آن شب خواب از چشمم ربوده شد.
هنگامى كه صبح شد و قسمتى از روز گذشت، نزد پدرم رفتم و گفتم: مى دانى ديشب چه كردى؟ گفت: نه. گفتم: پسر امام رضا عليه السّلام را كشتى. با شنيدن اين خبر، از چشمان پدرم برقى جهيد و بى هوش شد.
پس از مدّتى كه به هوش آمد، رو به من كرد و گفت: واى بر تو! چه مىگويى؟ گفتم: همان كه گفتم و شنيدى. به خدا سوگند، رفتى و آن قدر شمشير بر پيكرش زدى تا كشته شد.
در حالى كه وحشت سراپايش را فرا گرفته بود، گفت: به ياسر خادم بگو بيايد. او را صدا زدم. وقتى آمد، نگاه تندى به او كرد و گفت:
واى بر تو! اين چه مىگويد؟ ياسر گفت: راست گفته است. مأمون در حالى كه بر صورت و سينه ى خويش مى كوفت، گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! تا قيامت ميان مردم رسوا و نابود شديم! [سایت هدانا: مامون علیه العنه از شورش شیعیان و نابود شدن حکومتش می ترسید و علت اینکه امام جواد علیه السلام را تحت کنترل شدید داشت بخاطر محبوبیت و جایگاه رفیع امام جواد علیه السلام در نزد مردم بود، وگرنه باکی از به شهادت رساندن امامان نداشت!].
واى بر تو اى ياسر! برو و ببين چه خبر شده و حال آن حضرت چه طور است و هر چه زودتر نتيجه را به من خبر ده كه نزديك است جان از كالبدم بيرون رود.
ياسر خارج شد و من هم به صورت خود مىزدم.
طولى نكشيد كه برگشت و گفت: امير، تو را بشارت باد! پدرم گفت: چه خبر؟ گفت: وقتى خدمت ايشان رسيدم، ديدم نشسته است و پيراهنى در بر دارد و رو اندازى به روى خود كشيده است و مسواك مى زند. سلام كردم و گفتم: خواهش مى كنم اين پيراهنى را كه در بر داريد به من بدهيد تا با آن نماز بخوانم و آن را براى خود مايه ى خير و بركت قرار دهم.
هدفم از اين در خواست آن بود كه وقت برهنه شدن او را خوب ببينم كه آيا زخمى و يا جاى ضربه ى شمشيرى بر پيكرش وجود دارد يا نه؟ فرمود: «نه، بلكه پيراهنى بهتر از اين به تو مى دهم.» عرض كردم: اى فرزند رسول خدا، غير از اين را نمى خواهم. آن را از تنش بيرون آورد و من هم به بدنش نگريستم كه آيا اثرى از زخم شمشير دارد يا خير؟ به خدا سوگند، بدن مقدّس او مانند عاج سپيد بود كه مايل به زردى باشد و كوچكترين نشانهاى از زخم شمشير و غير آن بر پيكرش وجود نداشت.
مأمون پس از شنيدن اين گزارش، گريه ى زيادى كرد و گفت: اين حادثه ى بى نظيرى است و براى همه ى جهانيان، از پيشينيان و آيندگان، پندى خواهد بود. سپس به ياسر گفت: سوار شدن و برداشتن شمشير و داخل شدن خود را به ياد دارم؛ ولى كيفيّت بازگشتم و كارهايم در آن جا را به خاطر ندارم. نمى دانم چرا چنين شد كه به آن حضرت حمله ور شدم؟
لعنت خدا بر اين دخترم باد! همين حالا پيش دخترم مى روى و به او مىگويى: پدرت به تو گفته است: به خدا قسم، اگر بعد از اين از حضرت جواد عليه السّلام شكايت كنى يا بدون اجازه ى آن بزرگوار از خانه بيرون آيى، انتقام او را از تو خواهم گرفت. پس از رساندن اين پيام، خدمت پسر امام رضا عليه السّلام مى روى و سلام مرا به او مى رسانى و مبلغ بيست هزار دينار به هم راه اسبى كه ديشب سوار شدم را به او تقديم مى كنى. آنگاه به همه ى هاشميان دستور مى دهى كه براى سلام دادن بر او به محضرش بروند و بر او سلام كنند.
ياسر گفت: دستور مأمون را اجرا و هاشميان را جمع كردم و هم راه آنان به خدمتش شرفياب شديم. سلام كردم و سلام مأمون را هم ابلاغ نمودم و آن مبلغ را به هم راه اسب كه شهرى[شهرى گونه اى است از اسب. (ويراستار)] بود، به خدمتش تقديم داشتم. لحظهاى به آن نگريست و سپس لبخندى زد و فرمود: آيا آن عهد و پيمانى كه ميان من و او و بين پدرم و وى بود، اين بود كه با شمشير به من حمله ور شود؟ آيا نمى داند كه ياور و نگهبانى دارم كه جلوى او را مى گيرد؟ گفتم: اى آقاى من، اى پسر رسول خدا، مأمون چنان مست بود كه نمى دانست چه مى كند و در كدام نقطه از زمين است و به راستى براى خدا نذر كرده و سوگند خورده است كه بعد از اين ديگر هرگز به چيز مست كنندهاى نزديك نشود؛ چون مستى از دامهاى ابليساست. خواهش مىكنم وقتى نزد او رفتيد از اين بابت با وى سخن نگوييد و تندى نكنيد. آن حضرت فرمود: «به خدا سوگند كه تصميم و نظر خودم هم همين بود.» آن گاه فرمود تا لباسهايش را آوردند. پوشيد و برخاست و مردم همگى با ايشان راه افتادند تا به نزد مأمون آمدند. چون آن حضرت را ديد، برخاست و او را در آغوش كشيد و به سينه چسباند[ ابن شهر آشوب در مناقب تا اين جا را نقل كرده است (مناقب 4: 394).] و خوش آمد گفت و دستور داد هيچ كس وارد نشود و همواره با آن جناب از هر درى سخن مىگفت. در پايان جلسه امام فرمود: «مأمون!» گفت: بله.
فرمود: «مىخواهم يك پندت دهم؛ آن را بپذير.» گفت: با كمال سپاسگزارى، آن را مى پذيرم.
فرمود: «دوست دارم شب بيرون نروى؛ چون من به اين خلق نگونسار بر تو اطمينانى ندارم. من دعايى دارم؛ خود را به آن متحصّن ساز و به سبب آن خود را از بدى ها و بلاها و ناگوارى ها و آسيب ها نگهدار. همچنان كه خداوند مرا ديشب از گزند تو نگاه داشت و اگر با سپاه روم و ترك برخورد كنى و تمامى آنان با همگى اهل زمين در برابر تو متّحد شوند، به اذن خداوند قاهر قادر، نخواهند توانست آسيبى به تو وارد سازند. اگر مى خواهى، برايت بفرستم تا از همه ى آن چيزها كه گفتم، ايمن گردى.»
[حجت الاسلام یوسف وند: علت اینکه امام جواد علیه السلام این حرز و دستور را به مامون (علیه العنه) دادند بخاطر آنست که ظاهرا در صورت کشته شدن مامون در آن زمان خطری بدتر و سنگین تر جامعه مسلمین را تهدید می کرده است و جامعه به هرج و مرج یا کشتارهای زیاد دچار می شد، به تعبیری برای اینکه شر بدتری دامنگیر مردم نشود توصیه هایی به این ملعون ازل و ابد کردند، در هر حال قطعا امام معصوم مصلحت هایی می دیده اند که بر ما پوشیده است!].
گفت: بلى، به خطّ خود بنويس و برايم بفرست. آن حضرت پذيرفت.
فردا صبح ابو جعفر عليه السّلام مرا احضار كرد. چون به خدمتش رسيدم و در پيشگاهش قرار گرفتم، فرمود پوست آهويى را كه از سرزمين تهامه گرفته شده بود، آوردند. بعد به خطّ خود اين عقد را نوشت و بعد فرمود:
«اين را به امير بده و به او بگو براى آن لوله ای از نقره بسازد و آن چه را بعد از اين خواهم گفت، بر آن حك كند و چون خواست بر بازو ببندد، به بازوى راست خود ببندد و وضوى كامل بسازد و چهار ركعت نماز گزارد و در هر ركعت حمد يك مرتبه و آية الكرسى و آيه ى «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»[آل عمران (3): 19] و سوره هاى وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها و وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هفت مرتبه بخواند و چون نمازش به پايان رسيد، بر بازوى راست خود ببندد كه در سختى ها و تنگناها، به حول و قوّهى الهى، از هر چه مى ترسد و گريزان است، سالم مى ماند و بايد در وقت بستن آن به بازو قمر در برج عقرب طلوع نكرده باشد و اگر با روميان و يا پادشاهان پيكار كند، به بركت اين حرز بر آنها چيره گردد.»
روايت شده است كه: مأمون- چون از امام همه ى اين خواص را در باره ى اين حرز شنيد- به جنگ با روميان تصميم گرفت و خداى بزرگ او را بر آنان پيروز كرد و غنايم جنگى فراوانى به دست آورد و در هيچ غزوه و پيكارى اين بازوبند را از خود دور نمى ساخت و خداوند به فضلش او را يارى مى كرد و به مشيّتش او را فاتح مىساخت. به راستى كه خدا به حول و قوّه ى خود، آن را به انجام مى رساند. حرز اين است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ* إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ* اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ* صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ[ سوره ى حمد] أَ لَمْ تَرَ أَنَ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ؟ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ[ حج (22): 66.].
اللّهمّ أنت الواحد الملك الدّيّان يوم الدّين تفعل ما تشاء بلا مغالبة و تعطي من تشاء بلا منّ، تفعل ما تشاء و تحكم ما تريد، و تداول الأيّام بين النّاس و تركبهم طبقا عن طبق. أسألك باسمك المكتوب على سرادق المجد، و أسألك باسمك المكتوب على سرادق السّرائر، السّابق الفائق الحسن النّضير، ربّ الملائكة الثّمانية و العرش الّذي لا يتحرّك و أسألك بالعين الّتي لا تنام و بالحياة الّتي لا تموت و بنور وجهك الّذي لا يطفأ و بالاسم الأكبر الأكبر الأكبر و بالاسم الأعظم الأعظم الأعظم الّذي هو محيط بملكوت السّماوات و الأرض و بالاسم الّذي أشرقت به الشّمس و أضاء به القمر و سجّرت به البحار و نصبت به الجبال و بالاسم الّذي قام به العرش و الكرسىّ و باسمك المكتوب على سرادق العرش و باسمك المكتوب على سرادق العظمة و باسمك المكتوب على سرادق البهاء و باسمك المكتوب على سرادق القدرة و باسمك العزيز و بأسمائك المقدّسات المكرّمات المخزونات في علم الغيب عندك و أسألك من خيرك خيرا ممّا أرجو و أعوذ بعزّتك و قدرتك من شرّ ما أخاف و أحذر و ما لا أحذر.
يا صاحب محمّد يوم حنين و يا صاحب عليّ يوم صفّين، أنت يا ربّ مبير الجبّارين و قاصم المتكبّرين. أسألك بحقّ طه و يس و القرآن العظيم و الفرقان الحكيم أن تصلّي علي محمّد و آل محمّد و أن تشدّ عضد صاحب هذا العقد، و أدر أبك في نحر كلّ جبّار عنيد و كلّ شيطان مريد و عدوّ شديد و عدوّ منكر الأخلاق و اجعله ممّن أسلم إليك نفسه و فوّض إليك أمره و ألجأ إليك ظهره.
اللّهمّ بحقّ هذه الأسماء الّتي ذكرتها و قرأتها و أنت أعرف بحقّها منّي و أسألك يا ذا المنّ العظيم و الجود الكريم وليّ الدّعوات المستجابات و الكلمات التّامّات و الأسماء النّافذات و أسألك يا نور النّهار و يا نور اللّيل و يا نور السّماء و الأرض و نور النّور و نورا يضيء به كلّ نور يا عالم الخفيّات كلّها في البرّ و البحر و الأرض و السّماء و الجبال و أسألك يا من لا يفنى و لا يبيد و لا يزول و لا له شيء
موصوف و لا إليه حدّ منسوب و لا معه إله و لا إله سواه و لا له في ملكه شريك و لا تضاف العزّة إلّا إليه و لم يزل بالعلوم عالما و على العلوم واقفا و للأمور ناظما و بالكينونة عالما و للتّدبير محكما و بالخلق بصيرا و بالأمور خبيرا.
أنت الّذي خشعت لك الأصوات و ضلّت فيك الأحلام و ضاقت دونك الأسباب و ملأ كلّ شيء نورك و وجل كلّ شيء منك و هرب كلّ شيء إليك و توكّل كلّ شيء عليك و أنت الرّفيع في جلالك و أنت البهيّ في جمالك و أنت العظيم في قدرتك و أنت الّذي لا يدركك شيء و أنت العليّ الكبير، مجيب الدّعوات قاضي الحاجات مفرّج الكربات وليّ النّعمات. يا من هو في علوّه دان و في دنوّه عال و في إشراقه منير و في سلطانه قويّ و في ملكه عزيز؛ صلّ على محمّد و آل محمّد و احرس صاحب هذا العقد و هذا الحرز و هذا الكتاب بعينك الّتي لا تنام و اكنفه بركنك الّذي لا يرام و ارحمه بقدرتك عليه فإنّه مرزوقك.
بسم اللَّه الرّحمان الرّحيم بسم اللَّه و باللَّه لا صاحبة له و لا ولد بسم اللَّه قويّ الشّأن عظيم البرهان شديد السّلطان، ما شاء اللَّه كان و ما لم يشأ لم يكن. أشهد أنّ نوحا رسول اللَّه و أنّ إبراهيم خليل اللَّه و أنّ موسى كليم اللَّه و نجيّه و أنّ عيسى بن مريم صلوات اللَّه عليه و عليهم أجمعين كلمته و روحه و أنّ محمّدا صلّى اللَّه عليه و آله خاتم النّبيّين لا نبيّ بعده و أسألك بحقّ السّاعة الّتي يؤتى فيها بإبليس اللّعين يوم القيامة و يقول اللّعين في تلك السّاعة: و اللَّه ما أنا إلّا مهيّج مردة. اللَّه نور السّماوات و الأرض و هو القاهر و هو الغالب له القدرة السّابغة و هو الحليم الخبير.
اللّهمّ و أسألك بحقّ هذه الأسماء كلّها و صفاتها و صورها:
تصویری دیگر از حرز:
سبحان الّذي خلق العرش و الكرسيّ و استوى عليه و أسألك أن تصرف عن صاحب كتابي هذا كلّ سوء و محذور فهو عبدك و ابن عبدك و ابن أمتك و عبدك و أنت مولاه. فقه اللّهمّ الأسواء كلّها و اقمع عنه أبصار الظّالمين و ألسنة المعاندين و المريدين به السّوء و الضّرّ و ادفع عنه كلّ محذور و مخوف و أيّ عبد من عبيدك أو أمة من إمائك أو سلطان مارد أو شيطان أو شيطانة أو جنّيّ أو جنّيّة أو غول أو غولة أراد صاحب كتابي هذا بظلم أو ضرّ أو مكر أو كيد أو خديعة أو نكاية أو سعاية أو فساد أو غرق أو اصطدام أو عطب أو مغالبة أو غدر أو قهر أو هتك ستر أو اقتدار أو آفة أو عاهة أو قتل أو حرق أو انتقام أو قطع أو سحر أو مسخ أو مرض أو سقم أو برص أو بؤس أو فاقة أو سغب أو عطش أو وسوسة أو نقص في دين أو معيشة فاكفه بما شئت و كيف و أنّى شئت إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ* و صلّى اللَّه على سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين أجمعين و سلّم تسليما كثيرا و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العليّ العظيم و الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ*.»
ترجمه:
« (به نام خداوند بخشايندهى مهربان؛* ستايش خدايى را سزد كه پروردگار جهانيان است؛* خدايى كه بخشاينده و مهربان است؛* حاكم روز قيامت است؛* پروردگارا، تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم.* ما را به راه راست رهبرى فرما.* راه آنان كه به آنها انعام فرمودى، نه راه كسانى كه بر آنان خشم ورزيدى و نه گمراهان.)[4] (آيا نديدى كه خدا رام كرد بر شما آن چه در زمين است و كشتى كه در دريا به مشيّت او در حركت است و نگاه مىدارد آسمان را از اين كه بر زمين فرود آيد، مگر به اذن او؟ همانا او به مردم مهربان و رحيم است).
خداوندا، يگانه حكمران و پاداش دهندهى روز جزايى. هر چه بخواهى، انجام مىدهى؛ بىآنكه كسى بر تو چيره گردد و به هر كه بخواهى، بدون منّت مىدهى. كارى را كه اراده كنى، انجام مىدهى و به آن چه خود بخواهى، حكم مىنمايى و چرخ روزگار را به گردش در مىآورى و آنها را پياپى كامياب مىسازى و آنها را از حالى به حال ديگر مىگردانى. خدايا، تو را مىخوانم به نامت كه بر سرا پردهى عظمت نقش بسته است و به نامت كه بر سر سراى محرم خانهى رازهايت نوشته شده است و به نام پيشىگيرنده و شكافنده، نيكو و تازهات؛ اى پروردگار ملائكهى هشتگانه و عرشى كه از جاى خود نمىجنبد. از تو مىخواهم به چشمى كه به خواب نمىرود و به حياتى كه پايانى ندارد و به پرتو نور وجه تو كه به خاموشى نمىگرايد و به نام بزرگتر بزرگتر بزرگترت و به نام برتر برتر برترت كه ملكوت آسمانها و زمين را فرا گرفته است و به نامى كه خورشيد با آن نور افشانى و ماه با آن روشنگرى مىكند و طوفان دريا با آن فروكش مىكند و كوهها با آن پا بر جا مىشوند و به نامت كه عرش و كرسى با آن برپاست و به نامت كه بر سراپردهى عرش نوشته شده است و به نامت كه بر سراپردهى بزرگوارى نگاشته شده است و به نامت كه بر خيمهى شكوه نوشته شده است و به نامت كه بر قبّهى توانايىات رقم زده شده است و به نام ارجمندت و به نامهاى پاكيزه و ارزشمندى كه در علم غيب نزد تو نگاهدارى مىشوند؛ از تو مىخواهم كه از نيكىات، بهتر از آن چه را كه آرزومندم، به من عطا فرمايى و از زيان هر چه مىترسم و گريزانم و يا ترسان نيستم، به بزرگوارى و نيرويت پناه مىبرم.
اين ياور محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم در نبرد حنين و اى نگه دارندهى على عليه السّلام در جنگ صفّين، تويى نابودكنندهى سركشان و در هم كوبندهى گردن كشان؛ از تو درخواست مىكنم، به حقّ طاها و ياسين و به حقّ قرآن عظيم و فرقان حكيم كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى و دست دارندهى اين بازو بند را نيرومند گردانى تا هر گردن كش ستيزنده و هر شيطان خبيث و دشمن قوى پنجه و زشت سيرت را از خود دور كند و او را از كسانى قرار دهى كه خود را به تو تسليم و كارش را به تو واگذار كرده و تو را پشتيبان خود ساخته است.
پروردگارا، به حقّ نامهايى كه ياد كردم و خواندم- و حقّ آنها را تو بهتر از من مىشناسى- از تو درخواست مىكنم اى دارندهى منّت بزرگ و بخششهاى بزرگوارانه، اى پذيرندهى دعاهاى قبول شده و كلمات تامّه و نامهاى روان و رسا و از تو مىخواهم اى روشنى بخش روز و اى تابندهى شب و اى مايهى درخشندگى آسمان و زمين و اى پر تو بخش نور و اى فروغ هستى كه فرو زندگى هر روشنايى از توست، اى آن كه به تمامى پنهانىها در خشكى و دريا و در زمين و آسمان و كوهها آگاهى و از تو مىخواهم اى پايندهاى كه هرگز از بين نرود و از حالى به حال ديگر تغيير نكند و به چيزى توصيف نگردد و محدود نگردد و معبودى با وى نباشد و خدايى جز او نيست و در قلمرو فرمانروايىاش شريك و انبازى ندارد و ارجمندى و عزّت [از آن اوست و] به ديگرى نسبت داده نمىشود و همواره به دانشها آگاه و به علمها داناست و نظم دهندهى كارها است و به ايجاد خلقها آگاه است و تدبير [امور] را استوار مىدارد و بر مخلوقات بصير و به كارها آگاه است.
تويى كه آواها در برابر عظمتت لرزان است و خيالات را به حريمت راهى نيست و پيش قدرت تو هر وسيلهاى از كار مىافتد. پرتو نورت همه جا را فرا گرفته است و همگى موجودات از تو ترساناند. همه چيز به سوى تو در شتاب و اعتماد هر چيز بر توست. تو در شوكتت بلند مرتبه و در نيكويىات ارزشمند و در توانايىات بزرگى و آن چنان والايى كه هيچ انديشهاى نتواند تو را دريابد و تويى بلند مرتبهى والا، پذيرندهى دعاها، بر آورندهى نيازها، گشايندهى گرههاى كور دشوارىها و بخشندهى نعمتها. اى كسى كه در عين بلندمرتبگى نزديك و در نزديك بودنت والامقامى، در درخشندگى تابان و در حكم رانىات نيرومند و در زمام دارى قوى و شكست ناپذيرى، بر محمّد و خاندانش درود فرست و دارندهى اين بازوبند و اين حرز و اين نوشته را به چشم هميشه بيدارت نگهبانى فرما و به قوّت و غلبهاى كه شكست ندارد، يارىاش نما و به توانايىات بر وى، به او مهر ورز؛ زيرا او روزى خوار توست.
به نام خداوند بخشايندهى مهربان؛ به نام خدا و به يارى او، خدايى كه همسر و فرزندى ندارد؛ به نام خدايى كه شوكتش قوى و برهانش بزرگ و حكومتش خلل ناپذير است؛ با ارادهاش هر چه بخواهد، پديد مىآيد و هر چه را اراده نكند، ايجاد نمىگردد. گواهى مىدهم حضرت نوح عليه السّلام فرستادهى خداست و حضرت ابراهيم عليه السّلام دوست خدا و حضرت موسى عليه السّلام هم سخن و هم راز خدا و حضرت عيسى بن مريم عليهما السّلام كلمه و روح اوست و گواهى مىدهم حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم آخرين پيامبران است؛ پس از وى كس ديگرى به رسالت مبعوث نگرديده است. از تو درخواست مىكنم به حقّ لحظهاى كه ابليس ملعون را روز قيامت مىآورند و آن تبه كار در آن وقت مىگويد: به خدا سوگند، من تنها سركشان را آشفته مىكردم.
خداوند باعث درخشندگى آسمانها و زمين است و اوست
پيروزمند و اوست فايقشونده؛ او كه توانايىاش گسترده است و بردبار و آگاه است.
خداوندا، تو را مىخوانم به حقّ تمامى اين نامها و صفات و شكلهايشان و آن اين چنين است.[تصویر در بالا آمده] منزّه است آن كه عرش و كرسى را آفريد و بر آنها مستولى گرديد. از تو مىخواهم كه دارندهى اين نوشته را از هر بدى و امر وحشتناكى دور گردانى؛ چون او بندهى تو و فرزند بندهى تو و پسر كنيز توست. او بردهى توست و تو صاحب اختيار وى هستى. پروردگارا، تمامى بدىها را از وى دور گردان و چشمهاى طمع بزهكاران و زبانهاى دشمنان و نيّتهاى بد خواهان و زيان رسانندگان را ريشه كن ساز و هر حادثه ى بلا انگيز و ترسزايى را از وى بگردان و هر بندهاى از بندگانت يا كنيزى از كنيزانت يا حاكم سركش و شيطان مرد و زن يا جنّ نر و ماده يا ديو نر و مادهاى كه خواسته باشد به دارندهى اين نوشته هر نوع آسيبى وارد سازد يا ستم كند يا زيان برساند يا حيله و نيرنگ بزند يا قصد كشتن و مجروح ساختن وى را داشته باشد يا بخواهد باج و خراج بگيرد يا فسادى به پا كند يا او را در آب خفه سازد يا او را ريشهكن كند يا سخت بر او خشم گيرد يا درگير شود يا حقّه بازى و چيره دستى يا آبرو ريزى كند يا از خود ضرب شستى نشان دهد يا مايهى آسيب و سيهروزى گردد يا خواستار مرگ يا سوزاندن وى يا كينهتوزى يا بريدن يا جادو كردن يا دگرگونى خلقت يا بيمارى يا ملالت يا پيسى يا گرفتارى يا درماندگى، يا گرسنگى توان فرسا يا تشنگى زياد يا انديشهى بد يا كمبود در دين و زندگانى او باشد، از همهى اينها به هر چه و هر گونه و هر وقت كه مىخواهى او را محافظت فرما؛ همانا تو بر هر كار توانايى. درود بسيار خدا بر محمّد و خاندان پاكيزهى او باد! هيچ جنبش و نيرويى نيست جز به خداى بلند مرتبهى بزرگ و سپاسگزارم خداوندى را كه پروردگار جهانيان است.»
امّا كلماتى كه بر لوله ى نقره- كه بايد از نقره ى خالص باشد- نوشته مى شود، اين است:
«يا مشهورا في السّماوات، يا مشهورا في الأرضين، يا مشهورا في الدّنيا و الآخرة، جهدت الجبابرة و الملوك على إطفاء نورك و إخماد ذكرك فأبى اللَّه إلّا أن يتمّ نورك و يبوح بذكرك وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ*.»
«اى كه در آسمانها نام دارى و اى كه نامت در زمينها مشهور است و اى كه نامت در دنيا و آخرت معروف است، سركشان و حكمرانان تلاش كردند نور تو را خاموش سازند و ياد تو را از دلها بزدايند؛ ولى خدا نخواست جز اين را كه نور تو تابنده بماند و بر خلاف خواستهى مشركان يادت جاودان باشد.»
[توضیح: سید بن طاووس رحمه الله گوید:] در قسمت سوم از كتاب «الواحدة»[ تأليف محمّد بن حسن بن جمهور عمّى بصرى.( ويراستار)] ديدم كه مقصود از قولش: «اى مشهور در آسمانها و …» مولايمان، علىّ بن ابى طالب عليه السّلام، است
و اين گفته اش كه: «فأبى اللَّه إلّا أن يتمّ نورك »«خدا نخواست جز اين را كه نورت تمام گردد» يعنى نور تو اى اسم اعظمى كه در حرز نوشته شده اى.[مهج الدّعوات: 89 تا 100 و نيايشهايى از سويداى دل( ترجمهى مهج الدّعوات)، حرزهاى حضرت جواد الائمّة عليه السّلام.( ويراستار)].
در نسخه ى ديگرى ديدم كلام به گونه ى ديگرى نقل شده و آن اين است:
«و تو نخواستى مگر آن كه نورت كامل گردد». روايت اوّلى يعنى: «خدا نخواست»، با آن كه مولا على عليه السّلام مراد از دعا، تا آخر آن، باشد، شايسته تر است و مقصود من از آن چه گفتم بر همه روشن است.
منبع: مقابله چند نسخه توسط سایت هدانا برگرفته از: آداب سفر در فرهنگ نيايش( ترجمه الأمان) ص171الی 181،نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى،تاريخ وفات مؤلف: 664 ق، مترجم: محمدى شاهرودى، عبد العلى،موضوع: ادعيه و زيارات، ناشر: نشر آفاق،.مكان چاپ: تهران. ر.ک: مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 39، / بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج91، ص: 354 / عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج23-الجوادع، ص: 244 / مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج5، ص: 413.
1-نوشته شده بر روی پوست آهو.
2-حرز باید در قاب نقره ای که روی آن دعای مطرح شده بالا نوشته شده نگهداری شود.
3-اولین بار که می خواهید استفاده کنید زمان قمر در عقرب نباشد. (خوبست هنگام نوشتن نیز این نکته رعایت شود).
4- نماز مذکور به صورت دو تا دو رکعت می باشد.
5-حرز حتما باید به بازوی راست بسته شود.
6- اگر می خواهید برای بچه استفاده کنید که نابالغ است می توانید به نیابت از او نماز را بخوانید.
منبع حرز امام جواد https://herzjavad.ir