چندی پیش، مسافرِ سامانه اتوبوس تندروی میدان راهآهن-میدان تجریش تهران بودم. در بخش ورودی آقایان، ازدحام جمعیت بالایی وجود داشت. افراد تمام تلاش خود را میکردند که به هر نحو ممکن و ناممکن، وارد BRT شوند. کوچکترین تماس فیزیکی نیاز بود تا دو نفر با هم درگیر و محیط عمومی را متشنج نمایند. برای کشوری همچون ایران با آن پیشینه غنی تاریخی و فرهنگی، صحنه ناخوشایندی بود. این اولین بار نبود که شاهد وقوع این اتفاق بودم. چه بسا پیشتر، خودم نیز در نقطه آغازین شروع یک کشمکش قرار گرفته بودم. در طول مسیر فرصت را مغتنم دانسته و به دلایل احتمالی این موضوع فکر کردم. نتیجه اینکه شوربختانه، از دیدگاه نگارنده، جامعه ایران دچار پدیده شوم "خشم پنهان" شده است.
اگر بخواهیم یک تعریف عمومی از آن داشته باشیم، خشم پنهان یعنی دلایل اجتماعی مختلفی باعث شده که تابآوری روانی گروههای مختلف جمعیتی به کمترین حد ممکن، که میتوان آن را نقطه انفجار نامید، برسد. از جمله این دلایل در مقیاس کلان میتوان به عدم ثبات اقتصادی کشور (کاهش مستمر ارزش پول ملی، تورم، بیکاری، انزوای بینالمللی مالی)، بازار نابسامان مسکن، ایجاد شکاف طبقاتی عمیق، حذف شدن تدریجی طبقه میانی، خدشه دار شدن اعتماد میان مردم و دولت، ناامیدی از آینده، خودِ فرسودگی سیستم حمل و نقل عمومی و عدم آموزش صحیحِ مهارت هوش هیجانی اشاره کرد. هر کدام از عوامل مذکور، به نوبه خود میتوانند نقش پررنگی در ایجاد پدیده مذکور ایفا نمایند.
از دیدگاه نظام سلامت، عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، یعنی عواملی که اختصاصا در حیطه اختیارات و عملکرد این نظام نیستند (سابقاً به چند مورد از آنها مختصرا اشاره شد)، سهم پررنگ تری در سقوط شاخصهای عمومی سلامتِ روان جامعه دارند. در داخل مجموعه نظام سلامت، تحت پوششِ بیمه قرار دادن خدمات مشاوره و روانشناسی که از قضا یکی از چالشهای این نظام نیز بوده و هست، میتواند در بهبود وضعیت فعلی قدری تاثیرگذار باشد. از طرفی، توزیع عادلانه روانشناسان در سطح کشور و در دسترس قرار دادن آنها برای اقشار مختلف، به خصوص افراد و خانوارهای آسیب پذیر مالی و دارای سطح سواد سلامت پایینتر، میتواند جزو سازوکارهای سودمند باشد.
در مجموع، به نظر میرسد که پدیده خشم پنهان در جامعه ایران لحظه به لحظه وخیمتر میگردد. این پدیده چند سطحی بوده و برای کاهش آن لازم است که اقدامات راهبردی و مبتنی بر شواهد در سطوح خرد، میانی و کلان و با همکاری نهادهای مختلف صورت گیرد. قدر مسلم، عدم توجه و رسیدگی به آن میتواند هزینههای اجتماعی گزافی را برای عموم مردم در پی داشته باشد. در پایان به نظر میرسد که تلاش همهجانبه در راستای بهبود شرایط اقتصادی کشور و ایجاد پایداری در آن در بالاترینِ اولویتها استقرار یافته است. طبیعتا این بهبود، همه اجزای جامعه را به شکل مطلوبی متاثر خواهد کرد. امید که "خشم پنهان" در جامعه ایران، پیوسته جای خود را به "آرامش استوار" بدهد.