رامان علی پور
رامان علی پور
خواندن ۹ دقیقه·۱ ماه پیش

چگونه باید با سختی‌های زندگی روبرو شد؟

زندگی مدرن امروزی، مملو از سرعت، تنش‌های روزمره و چالش‌هایی است که گاه فراتر از توان ذهنی و جسمی ما جلوه می‌کنند. از فشارهای شغلی گرفته تا دغدغه‌های مالی و خانوادگی، هر انسانی به نوعی در گردونه‌ای شتابان سرگردان است و در این میان، رنج و سختی بخش اجتناب‌ناپذیر تجربه زیستن به حساب می‌آید. اما در همین دنیای پرسرعت، شاید زمان آن رسیده باشد که مکثی کوتاه داشته باشیم و از نگاه فلاسفه‌ پیشین و اندیشمندان امروزی بهره ببریم تا دریابیم چگونه می‌توانیم راهی برای آرامش و بالندگی در میان این دشواری‌ها بیابیم. از رواقیان و افلاطون، تا نیچه و کی‌یرکگور، همگی در آثارشان به ما نشان می‌دهند که رنج، اگرچه ناگوار است، ولی می‌تواند فرصتی باشد برای رشد، خودشناسی و ایجاد معنای فردی در زندگی.

در این مقاله، تلاش می‌کنیم با تمرکز بر شرایط زندگی امروز، پنج راهکار کلیدی فلسفی را بررسی کنیم تا به یاری آن‌ها، با سختی‌های عاطفی، مالی، ارتباطی و روانی‌مان روبه‌رو شویم و از درون آن‌ها، نیرویی تازه برای ادامه راه کسب کنیم. امیدواریم این نگاه فلسفی ـ کاربردی، انگیزه‌ای باشد برای عمیق‌تر اندیشیدن به وضعیت کنونی‌مان و در پیش گرفتن مسیری متعادل‌تر، آگاهانه‌تر و معنادارتر.

بازتعریف مفهوم سختی در زندگی مدرن

نخستین گام برای مواجهه با دشواری‌ها، بازتعریف مفهوم «سختی» در بستر زندگی امروز است. در جوامع صنعتی و پساصنعتی، ما مدام در معرض انتظارات بیرونی و فشارهای درونی هستیم. از یک سو، جامعه ما را دعوت به رقابتی دائمی برای دست یافتن به اعتبار، ثروت یا موقعیت شغلی بهتری می‌کند و از سوی دیگر، میل‌های شخصی‌مان ما را به دستیابی به تجملات بیشتر تحریک می‌کنند. این وضعیت، گاه بحرانی از اضطراب، فرسودگی شغلی و احساس بی‌هدفی ایجاد می‌کند که افراد را در چرخه‌ای فرساینده گرفتار می‌کند.

فلاسفه رواقی، مانند سنکا و مارکوس اورلیوس، به ما یادآور می‌شوند که این فشارها اغلب از نحوه نگرش ما به امور سرچشمه می‌گیرد. سنکا در نامه‌هایش تأکید می‌کند که بسیاری از رنج‌های ما ساخته‌ و پرداخته ذهنمان است؛ چون ما بی‌وقفه دنبال موفقیت‌های بیرونی هستیم و از داشته‌های کنونی‌مان غافل می‌شویم. در روزگار امروز نیز اگر بتوانیم در مواجهه با هجوم قیاس‌ها، تبلیغات کالایی و خواسته‌های افراطی کمی درنگ کنیم و بپذیریم که بخشی از سختی‌های ما «اصیل» نیستند، یک قدم به آرامش نزدیک می‌شویم.

به این ترتیب، بازتعریف سختی به معنای آن است که از خود بپرسیم: «آیا این مشکلات، واقعاً متعلق به من و اهدافم هستند یا برخواسته از جریان‌های بیرونی و توقعات دیگران؟» این پرسش ساده اما ژرف، می‌تواند ما را در شناسایی ریشه‌های رنج کمک کند. همچنین، با درک این نکته که بخشی از دشواری‌ها حاصل ساختار اجتماعی یا سبک زندگی مدرن است، به جای احساس شکست شخصی، می‌توانیم برای پیدا کردن راه‌حل‌های جایگزین یا دست‌کم تغییر نگرش، تلاش کنیم. بدین‌ترتیب، سختی تنها مانعی ناامیدکننده نیست، بلکه قدم اول برای تامل بیشتر و بازنگری در اهداف و نیازهای واقعی ما خواهد بود.

ریشه‌های اخلاقی و روانی تاب‌آوری

تاب‌آوری یا Resilience در ادبیات روان‌شناسی و فلسفه، به معنای قدرت بازگشت به وضعیت پایدار و حتی قوی‌ترشدن پس از تجربه ناکامی‌ها و فشارهاست. در زندگی مدرن، این مفهوم از حساسیت ویژه‌ای برخوردار است؛ چراکه با گسترش شبکه‌های اجتماعی و حضور دائمی در فضای مجازی، شرایط آسانی برای توجه به سلامت روان و بازسازی درونی نداریم. ما مدام بمباران اطلاعاتی می‌شویم و در برابر ناکامی‌ها یا مقایسه خویش با دیگران، به‌سرعت دچار استرس و حس کمبود می‌شویم.

فلاسفه رواقی، از زمان باستان تاکنون، یکی از بهترین منابع برای یادگیری تاب‌آوری بوده‌اند. آن‌ها تأکید می‌کنند که انسان باید تنها بر آنچه در حیطه توان و اختیارش است تمرکز کند و در قبال مسائلی که بیرون از کنترل اوست، آرامش ذهنی خویش را حفظ کند. این نگرش به‌ویژه در روزگار کنونی، که فرد در معرض هزاران عامل بیرونی خارج از کنترل قرار دارد، بسیار کاربردی است. برای مثال، نمی‌توانیم جریان‌های اقتصادی یا سیاسی جهان را مطابق میل خود تغییر دهیم، اما می‌توانیم رویکرد و واکنشمان در برابر آن‌ها را مدیریت کنیم.

از منظر اخلاقی نیز، همان‌طور که کانت در اخلاق وظیفه‌گرایانه خود بیان می‌کند، زمانی که با مشکل یا سختی مواجه می‌شویم، باید بپرسیم: «وظیفه اخلاقی من در این وضعیت چیست؟» این پرسش، دست ما را از واکنش‌های سطحی و احساساتی کوتاه می‌کند و مسیر را برای برخوردی اصولی باز می‌گذارد. به بیان دیگر، هرچه در بحبوحه گرفتاری‌ها بیشتر به اصول اخلاقی ــ مانند صداقت، همدلی و مسئولیت‌پذیری ــ پایبند باشیم، احتمال اینکه از دل سختی‌ها فهم و کمالی بالاتر حاصل شود، افزون خواهد شد. همین وفاداری به ارزش‌ها و اصول اخلاقی، پشتوانه‌ای قوی برای تاب‌آوری بلندمدت در زندگی امروز محسوب می‌شود.

مواجهه نقادانه با تکنولوژی و سرعت

بخش عمده‌ای از سختی‌های امروزی، از شتاب بی‌امان تکنولوژی در زندگی ما سرچشمه می‌گیرد. تلفن‌های هوشمند، شبکه‌های اجتماعی و اینترنت به‌ظاهر برای راحتی و تسهیل ارتباطات ایجاد شده‌اند، اما گاه خود بستری می‌شوند برای افزایش اضطراب، سردرگمی و مقایسه‌های ناخودآگاه. در چنین فضایی، لازم است نگاهی نقادانه به تکنولوژی داشته باشیم و درک کنیم که چگونه از این ابزارها بهره هوشمندانه ببریم تا به جای افزون‌ترکردن بار اضطراب، از آن‌ها برای ساده‌ترکردن زندگی و رشد ذهنی استفاده کنیم.

نیچه در قرن نوزدهم با عبارت «اراده معطوف به قدرت»، از نیروی خلاقه و تغییرپذیری انسان سخن گفت. اگر امروز بخواهیم از این دیدگاه بهره بگیریم، می‌توان گفت تکنولوژی نیز ابزار قدرت است؛ قدرتی که می‌تواند ما را از محدودیت‌های سنتی برهاند و امکانات بی‌نهایت برای یادگیری، ارتباط و پیشرفت فراهم کند. اما هم‌زمان، اگر مدیریت نشود، بدل به ابزاری می‌شود که حریم ذهنی و آرامش روحی ما را درهم می‌کوبد.

راهکار فلسفی برای مواجهه با این دشواری، اتخاذ «میانه‌روی» و مدیریت هوشمندانه زمان در مواجهه با اطلاعات بی‌پایان است. درست مانند توصیه ارسطو به فضیلت اعتدال، ما هم می‌توانیم به فضای مجازی نه به‌صورت صفر یا صد، بلکه با یک برنامه‌ریزی متعادل وارد شویم. برای مثال، اگر هر روز چند ساعتی را از تلفن همراه فاصله بگیریم و لحظاتی را تنها به مراقبه، گفتگو با نزدیکان یا فعالیت‌های بدنی اختصاص دهیم، در مسیری گام برمی‌داریم که چرخش‌ش تکیه بر شناخت حقیقی خویش دارد، نه گم‌شدن در سیل بی‌پایان درگیری‌ها و اخبار. در این رویکرد، تکنولوژی به جای حکم‌رانی بر زندگی ما، ابزاری خواهد بود برای ارتقای کیفیت زندگی و شناخت بهتر از خویشتن.

معنای شخصی و مسئولیت‌پذیری در برابر رنج

یکی از مسائل مهم در فلسفه اگزیستانسیالیسم، مسئله معنا دادن به زندگی و پذیرش مسئولیت فردی است. کی‌یرکگور، فیلسوف دانمارکی، بر این باور بود که انسان در لحظات بحرانی و اضطراب، می‌تواند به سطح تازه‌ای از آگاهی برسد و معنایی یکتا برای زیستن خود بیابد؛ معنایی که از دیگران و جامعه تقلید نشده، بلکه از ژرفای وجود فرد برمی‌خیزد. در جامعه امروزی، ما به روش‌های مختلف، تشویق به پیروی از کلیشه‌ها می‌شویم؛ از تبلیغات تجاری گرفته تا رسوم فرهنگی. به همین دلیل، لحظات سخت اغلب زمانی رخ می‌دهند که ما احساس می‌کنیم نیازهای درونی‌مان درست پاسخ داده نمی‌شوند یا در مسیری ایستاده‌ایم که برای ما نبوده است.

مسئولیت‌پذیری در اینجا به معنای پذیرش این نکته است که نمی‌توانیم همیشه دیگران یا شرایط اجتماعی را مقصر بدانیم. گاه به‌خاطر شتاب یا بی‌توجهی خودمان، وارد مسیری می‌شویم که با ارزش‌ها و استعدادهای حقیقی‌مان همخوانی ندارد. اگر به گفته سارتر، «انسان محکوم به آزادی است»، ما آزادیم مسیر خود را انتخاب کنیم، اما باید پیامدهای آن را نیز بپذیریم. در این میان، سختی‌ها می‌توانند نشانه‌ای باشند که ما را به تصحیح مسیر یا تغییر بازدارنده‌ها سوق دهند. هرچه بیشتر این سختی‌ها را بخشی از روند رسیدن به معنا و هدف بدانیم، گذران از آن‌ها ساده‌تر خواهد شد.

در عمل، این به معنای بازنگری دوره‌ای در آن چیزی است که حقیقتاً به زندگی ما معنا می‌بخشد. آیا فعالیت حرفه‌ای فعلی ما صرفاً ابزاری برای درآمد است یا با ارزش‌های بنیادین ما همخوانی دارد؟ آیا روابطی که در آن‌ها حضور داریم، واقعاً ما را رشد می‌دهند یا تنها برای گریز از تنهایی شکل گرفته‌اند؟ پاسخ به این پرسش‌ها اگرچه ممکن است دشوار و حتی دردآور باشد، اما می‌تواند حلقه گم‌شده‌ای را در زندگی‌مان آشکار سازد و راه را برای همسویی با ارزش‌ها و علایق واقعی باز کند.

آ
آ

ابزارهای عملی و روزمره برای غلبه بر دشواری‌ها

تا این بخش، از زاویه‌ فلسفی به بازتعریف سختی، تاب‌آوری اخلاقی، نقش تکنولوژی و یافتن معنای شخصی پرداخته‌ایم. اکنون بد نیست به چند ابزار عملی اشاره کنیم که می‌توانند در زندگی روزمره امروز به یاری ما بیایند.

• مراقبه و تن‌آرامی: در فضای مدرن و پرتحرک، چند دقیقه خلوت روزانه با خود می‌تواند معجزه کند. این خلوت می‌تواند به شکل مراقبه، انجام حرکات کششی یا حتی قدم‌زدن در طبیعت باشد. زمانی که مغز فرصتی برای استراحت و مرور وضعیت فعلی‌مان داشته باشد، بسیاری از نگرانی‌های ما نظم می‌گیرند و تصمیم‌گیری راحت‌تر می‌شود.

• گفتگوی پرسشگرانه با خود: بر اساس سنت سقراطی، پرسشگری یکی از روش‌های رسیدن به آگاهی است. می‌توانیم هر شب، چند پرسش اساسی از خود بپرسیم: «امروز بزرگ‌ترین رنجم چه بود؟ چه چیزی درباره این رنج درک کردم؟ آیا رویکرد بهتری می‌توانستم در برابرش داشته باشم؟» این نوع پرسش‌ها ما را به فرآیندی از خودشناسی سوق می‌دهند و اعتمادبه‌نفس مواجهه با سختی‌های بعدی را افزایش می‌دهند.

• شبکه پشتیبان اجتماعی: انسان موجودی اجتماعی است. کاستن از رنج‌های امروز، بدون کمک و همدلی دیگران دشوار است. داشتن دوستان یا اعضای خانواده‌ که بتوان با آن‌ها درد دل کرد یا از مشاوره آنان بهره برد، اهمیت بالایی دارد. حتی گفتگوی آنلاین با گروهی کوچک و همفکر می‌تواند به فرد احساس قدرت و آرامش بدهد.

• تعیین اهداف خرد و تدریجی: زندگی پیچیده امروز امکان ندارد همیشه مطابق برنامه پیش برود. اما اگر اهداف بلندمدتی داشته باشیم و آن‌ها را به اهداف کوچک‌تر روزانه یا هفتگی تبدیل کنیم، عبور از دشواری‌ها آسان‌تر می‌شود. هر موفقیت کوچک، انگیزه و پشتکار ما را تقویت می‌کند و تداوم حرکت رو به جلو را امکان‌پذیرتر می‌سازد.

• مطالعه آثار فلسفی و تمرکز بر درس‌های آن: گاه مرور دوباره سخنان فیلسوفانی چون نیچه، سنکا یا حتی مولانا در لحظات بحرانی، بذرهای امید را در ما بارور می‌کند. هرچند جامعه امروز با آن زمان‌ها متفاوت است، اما حکمت نهفته در اندیشه ایشان همچنان زنده است و می‌توان از بین سطورشان راهی برای زیستن هوشمندانه‌تر پیدا کرد.

جمع‌بندی:

در نهایت، شناخت سختی‌ها و مسیر مواجهه با آن‌ها، نیازمند آمیزه‌ای از بینش فلسفی و عمل روزمره است. از یک سو، اندیشه‌های افلاطون و رواقیان به ما یاد می‌دهند که چگونه درون خود را قوی کنیم و هدف زندگی را گسترش دهیم. از سوی دیگر، متفکرانی مانند کی‌یرکگور و نیچه ما را به مسئولیت‌پذیری فردی و خلق معنای یگانه‌ای برای خویش فرا می‌خوانند. این آموزه‌ها هنگامی ارزش واقعی خود را نشان می‌دهند که در بطن زندگی ماشینی روزمره نیز جایگاهی بیابند

در طرز مواجهه ما با گوشی‌های هوشمند، در شیوه رفتار با همکاران و اطرافیان و در لحظاتی که در تنهایی به خودمان می‌نگریم و از خویش می‌پرسیم «چرا اینجایم؟»


زندگیشبکه‌های اجتماعیفضای مجازیسختی های زندگیتنهایی
فلسفه، نوشتن و تمام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید