ممکن است میلیون ها بار شنیده باشید که اقتصاد ایران یک اقتصاد دستوری و رانتی است. ما در علم اقتصاد بوسیله برخی نظریات مکتب کلاسیک و تمام نظریات مکتب اتریش بسیار حرف در مزمت دولت بزرگ داریم. در همین حوالی روزهای عجیب و ترسناک دولت جدید شاهد اتفاقات دهشناکی در اقتصاد کشور هستیم. تمامی ارگان های پولی و غیر پولی در کنترل صددرصد دولت مرکزی در حال فروپاشی است و چه بسا مرگ انسان ها در پی فقر!
یک اصل ساده و اساسی اقتصاد می گوید تنها و تنها وظیفه دولت تامین امنیت عمومی، بهداشت عمومی، تغذیه عمومی و آموزش عمومی است و حاکمیت دولتی خارج از این موارد یعنی تزلزل و فروپاشی یک جامعه. فهم این مساله اصلا سخت نیست ولی چه عواملی باعث می شود که پایه های کمونیسم و سوسیالیسم در طول سالهای پس از انقلاب، روز به روز به سمت محکم تر شدن و خالص تر شدن پیش رود؟
من در مطالعات و پژوهش های جدیدم در حوزه توسعه اقتصادی، متوجه شدم که اساسا این کشور (ایران) از بعد اقتصادی و البته سیاسی و فرهنگی از تفکرات چپ و نداستن اینکه اصلا علم اقتصاد چیست، رنج می برد. علاقه عجیب حاکمیت به تقویت دولت مرکزی که نقش برنامه ریزی تمام و کمال را برای تمام ابعاد یک کشور دارد، سبب شده تا تصور کنیم دولت حامی بی بدیل مردمش است و حق دارد هر کاری بکند تا ثبات قیمت ها را حفظ کند. شاید بپرسید اشکالش چیست؟ کشور در تحریم است و دولت معتقد است که اقتصاد بسته بهترین گزینه برای پیشرفت کشور اسلامی است. لذا تمامی تلاش های افراد متخصص در زمینه اقتصاد سیاسی در دولت قبل را از بین برده است . این در حالی است که میزان واردات را در تمام کالاها به حداقل ممکن رسانیده( افزایش تعرفه های گمرکی و کاهش صادرات که متعاقبا کاهش ورود ارز به کشور را در پی دارد) و این در حالی است که ایران مزیت نسبی یا مطلق در تولید بسیاری از کالاها را ندارد. این سیاست در چنین شرایطی هزینه تولید افزایش قابل توجهی را بر تولید کننده و سپس مصرف کننده تحمیل می نماید. از طرف دیگر اوضاع صادرات کشور به شدت نگران کننده است. ایران در بازار جهانی تقریبا هیچ سهمی ندارد و این بدان معناست که سهم صادرات ایران از تولید ناخالص ملی بسیار کوچک است. چند ماه قبل گزارشی در انتشارات مرکز پژوهش های ریاست جمهوری( اواخر دولت 12) در رابطه با تجارت غذا منتشر کردم و بخشی از ساز و کار تولید و صادرات معیوب ایران را در زمینه محصولات کشاورزی به چالش کشیدم. در نوشته های بعد به آن خواهم پرداخت و ادامه مرگ دولت بزرگ را خواهم نوشت.