به نظر من مهمترین شرط بقای یک موجود داشتن حس استفاده به موقع و مناسب از فرصتها و دانستن این نکته است که کی و در چه موقعی باید ساکت و بی عمل باقی بماند و چه موقع باید وارد عمل شود. چنین توانایی به میزان انعطاف و سازگاری آن موجود بستگی دارد نه به میزان قدرت آن. شما هر چه قدر قدرت داشته باشید یا نداشته باشید به بقای شما کمک نمی کند. ایا عمر شیر قدرتمند با آن همه ماهیچه های قوی و آن نعره های رعد اسایش بیشتر است یا عمر طولانی لاک پشت وامانده و کندرو در درون لاکش و یا سوسمار بینوا در لای آن جلد زمختش؟ نگاه ما به همه این قوانین و حتی قوانین انقلابی نیز همین بود. هر قانونی حدود و محدودیت های خاص خود را داشت. به همین دلیل من در انتهای تمام قوانین، بندی را اضافه می کردم که همه قوانین گذشته را ملغی می کرد. به عبارت دیگر من یک برزخ قانون ایجاد کرده بودم که موجد نظامی بود که مبانی آن خارج از حوزه قانون گذاری تعریف می شد. هربار که قانون جدیدی ملاک عمل قرار می گرفت، قانون قبلی در حوزه بی قانونی قرار می گرفت. تا کجا می توانستیم قدرت را بالاتر از قانون قرار بدهیم؟ ما هرگز قوانین را به این دلیل که مانع ما شده اند زیر پا نگذاشتیم و نادیده نگرفتیم. ما قوانین را لغو کردیم. قانون لغو شده هم که نه زیر پا قرار می گیرد و نه نادیده گرفته می شود.