کار خانگی—شامل آشپزی، نظافت، مراقبت از کودکان و سالمندان—همواره بخشی ضروری از حیات خانوادگی بوده است.
در یک آیندهٔ فرضی که مردان و زنان از فرصتهای کاملاً برابر در آموزش، اشتغال و زندگی عمومی برخوردار باشند، تقسیم وظایف خانگی باید بر اساس تمایل فردی و توافق آزادانه انجام شود.
با این حال، نگرشهای فرهنگی میتوانند ارزش کار خانگی را بهشدت تحت تأثیر قرار دهند و حتی در نبود نابرابری ساختاری، باعث ناسازگاریهای سیستماتیک بین زوجها شوند.
این مقاله دو بخش را ترکیب میکند:
چارچوب تحلیلی کیفی برای شناسایی عوامل مؤثر بر سوگیری فرهنگی علیه کار خانگی.
مدلسازی کمی برای سنجش تأثیر این سوگیری بر کارایی مچشدن در تقسیم وظایف خانگی.
فمینیسم کلاسیک ← خواهان بهرسمیتشناختن ارزش کار خانگی و تقسیم عادلانه آن بین دو جنس بوده است.
فمینیسم افراطی یا برداشتهای تحریفشده ← گاهی کار خانگی را ذاتاً نشانهٔ سرکوب یا عقبماندگی معرفی میکند، حتی وقتی تقسیم آن توافقی است.
اثر شبکههای اجتماعی ← پیامهای رادیکال معمولاً بازنمایی بیشتری پیدا میکنند و اثر فرهنگیشان بیش از سهم واقعیشان دیده میشود.
گفتمانهای نئولیبرالی و مصرفگرایی:
تبلیغات تجاری، کار خانگی را «کمارزش» یا «اتلاف وقت» نشان میدهند.
تأکید بر پیشرفت شخصی و مصرفگرایی، ارزش اجتماعی این کار را کمرنگ میکند.
افزایش اشتغال زنان ← زمان در دسترس برای کار خانگی را کاهش میدهد و گاهی آن را به مانعی بر سر پیشرفت شغلی تبدیل میکند.
رشد بازار خدمات خانگی ← باعث میشود کار خانگی بیشتر بهعنوان «شغل مزدبگیران» دیده شود تا بخشی از مسئولیت خانوادگی.
تغییر سبک زندگی شهری ← مهارتهای خانهداری کمتر آموزش داده میشوند و نسل جوان ممکن است تجربهٔ مثبت از آن نداشته باشد.
کلیشههای موفقیت ← موفقیت بیشتر با شغل، درآمد و موقعیت اجتماعی بیرون از خانه سنجیده میشود، نه با کیفیت مدیریت خانه.
بازنمایی منفی در رسانهها ← زنان خانهدار اغلب بهعنوان افراد وابسته یا کمانگیزه نمایش داده میشوند.
الگوسازی معکوس ← زنان موفق در داستانها معمولاً کمترین مشارکت را در کار خانه دارند.
تجربههای خانوادگی ← دیدن مادر یا زنان خانواده در شرایطی که کار خانه وظیفهای اجباری بوده، میتواند مقاومت ناخودآگاه ایجاد کند.
فشار همسالان ← در برخی گروههای اجتماعی، کار خانگی بهعنوان «اتلاف پتانسیل» قضاوت میشود.
هر یک از مردان و زنان در سه گروه رفتاری بر اساس تمایل به کار خانگی قرار میگیرند:

امتیاز سازگاری (۰ تا ۱۰۰) نشان میدهد که یک زوج فرضی در تقسیم کار خانگی تحت شرایط بدون سوگیری فرهنگی چهقدر سازگارند.
جدول ۱ – ماتریس موفقیت (بدون سوگیری فرهنگی)

میانگین موفقیت کل (با توزیع مساوی انواع): ۷۲٫۸ از ۱۰۰
فرض: مردان به «تقسیم کار بهینه» رسیدهاند (بدون سوگیری)، اما زنان سوگیری فرهنگی علیه کار خانگی دارند.
اثر سوگیری بر ماتریس:
زن N ← جریمه ۱۵- (مقاومت نسبت به کار خانگی).
زن C ← جریمه ۸- (مشارکت ناپایدار).
جریمههای خاص برای ناسازگاری شدید (مثل مرد N × زن C: جریمه ۱۰-).
جدول ۲ – ماتریس موفقیت (سوگیری فقط در زنان)

میانگین موفقیت کل: ۶۳٫۴ از ۱۰۰ ← افت ۹٫۳- نسبت به حالت بدون سوگیری.




با ترکیب تحلیل عوامل و مدلسازی عددی، نتایج نشان میدهد:
سوگیری فرهنگی—صرفنظر از منشأ ایدئولوژیک آن—اثر منفی و قابل اندازهگیری بر همکاری خانگی دارد.
حتی در جامعهای با برابری کامل فرصتها، این سوگیری نامتقارن میتواند کارایی مچشدن را تا حدود ۱۳٪ کاهش دهد.
بیشترین افت مربوط به مردان مشارکتی و غیرخانگی است، چون انتظاراتشان بیشتر بر همکاری یا سهم طرف مقابل استوار است.
برای کاهش این سوگیری:
مداخلات فرهنگی ← بازتعریف ارزش اجتماعی کار خانگی.
آموزش مهارتهای زندگی ← گنجاندن مهارتهای خانهداری برای هر دو جنس.
اصلاح بازنمایی رسانهای ← نمایش متعادل نقشهای خانگی.
کمپینهای مسئولیت مشترک ← عادیسازی تقسیم کار متنوع بدون برچسب منفی.
ادغام تحلیل کیفی و مدل کمی نشان میدهد:
برابری فرصتها لزوماً به برابری در همکاری خانگی منجر نمیشود.
روایتها و انتظارات فرهنگی بهاندازهٔ ساختارها میتوانند بر نتایج تأثیر بگذارند.
برای بهبود کارایی و رضایت روابط، باید هم به برابری ساختاری و هم به تصحیح نگرشهای فرهنگی توجه شود.