شب یلدا، شب زیباییها و مهربانیهاست. شب طولانیترین شب سال، که در آن دلها به هم نزدیکتر میشوند و خاطرات شیرینی در دلها نقش میبندند. وقتی به این شب میاندیشم، یاد لبخندهای دوستان و خانواده میافتم که دور هم جمع میشویم، در کنار هم، با دلهای پر از عشق و امید.
یاد آن شبهای یلدا میافتم که سفرهای رنگین از انار و هندوانه، و آجیلهای خوشمزه در کنارمان بود. هر دانه آجیل، یادآور محبت و دوستی، و هر تکه هندوانه، نمادی از شیرینی زندگیست. صدای خندهها و شوخیها در فضا طنینانداز میشود و دلها را گرم میکند.
در آن لحظات، وقتی که چراغها کمنور میشوند و سایهها به آرامی در گوشههای اتاق میرقصند، داستانهایی از گذشته روایت میشود. داستانهایی که هر کدامشان گنجینهای از تجربه و عشق را به همراه دارند. یاد آن لحظات که چای داغ در دستانمان بود و عطر دارچین در فضا پیچیده بود، دل را شاد و روح را تازه میکند.
یاد آن شبها میافتم که با دوستانم دور هم جمع میشدیم، و هر بار که نوبت به قصهگویی میرسید، قلبهایمان به هم نزدیکتر میشد. گاهی قصههای عاشقانه، گاهی داستانهای خندهدار، اما همیشه پر از احساس و عشق. در آن شبها، مهربانیها به اوج خود میرسید و هر کلمهای که از دهان بیرون میآمد، همانند نغمهای دلنشین در گوش جانم مینشست.
یلدا، نه تنها یک شب، بلکه یک حس عمیق از تعلق و دوستی است. این شب، یادآور آن است که در کنار یکدیگر، میتوانیم از تاریکیها عبور کنیم و به روشنایی برسیم. با هر لحظهای که در کنار عزیزانم میگذرانم، عشق و محبت در دلم ریشه میزند و یادآوری میکند که زندگی، با همه چالشهایش، زیباست و ارزشمند.
این شبهای یلدا، لحظاتی هستند که در آنها میتوانم عشق را در چشمان دوستانم ببینم و گرمای محبت را در دلهایمان حس کنم. امیدوارم هر سال این شب را با دلهای پر از عشق و خاطراتی زیبا جشن بگیریم و به یاد داشته باشیم که مهربانی، همیشه راهی برای روشن کردن تاریکیهاست.
✍️ رامین نصیری