صبح شده بود و او مطابق معمول روزش را با صرف صبحانه و مرور برنامه ماموریت شروع کرد. طبق برنامه برای یک کاوش دو ساعته با خودرو سیاره نورد از سفینه خارج شد.
تصمیم گرفت مسیرش را عوض کند و به منطقه جدیدی برای جستجو برود. در راه افکارش هم مثل همیشه با او به حرکت درآمد... در مورد اینکه آیا آن چیزی که برایش به این سیاره آمده است را پیدا می کند... آیا ماموریت او با دستاوردی مشخص به پایان می رسد... آیا پیام ها و گزارش هایش به سیاره مادر و یا هر جای دیگری رسیده است...
همچنان با این افکار در حرکت بود اما ناگهان چیزی روی خاک سیاره نظرش را جلب کرد. سیاره نورد را متوقف کرد، پیاده شد و نگاهی به سطح زیر پایش کرد... باورش برایش سخت بود... اما ردی از حرکت یک وسیله متحرک بر روی خاک سیاره نقش بسته بود!
" امکان نداره !... اینجا قبلا هیچ سفینه ی سرنشین دار یا بی سرنشینی فرستاده نشده !!! "
مطمئن بود که آن وسیله ناشناس از سیاره مادر فرستاده نشده.
تصمیم گرفت رد روی زمین را دنبال کند...