امیررامتین بختیاری
امیررامتین بختیاری
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

ریشه برند شخصی !

داشتن برند شخصی یک اتفاق شیرین برای هر فرد است. خیلی از ما، راجع به برند شخصی چیزهای زیادی نمی‌دانیم، اما بسیاری از اصول آن را پیگیر بودیم و به کار گرفتیم.

شما می‌توانید به‌صورت آگاهانه به شکل‌گیری برند شخصی کمک کنید و آن را سرعت ببخشید مهم‌ترین آرمان یک برند شخصی از 3 اصل زیر شکل می‌گیرند.

1- بینش

2- منش

3- رفتار

شما با بینش خود نسبت به مسائل و اتفاقات، آینده‌ها را شکل می‌دهید. " بینش" پایه و اساس تصمیمات خودآگاهانه و یا ناخودآگاهانه ما هستند. "منش" نحوه نگاه ما بر اساس باورهای است که در ذهنمان شکل‌گرفته که به کمک "رفتار" آن‌ها را نمایش می‌دهیم.

در حقیقت، رفتار می‌تواند به‌صورت ترجیحی عمل شود؛ یعنی ما در محیط کار ترجیح دهیم رفتارهای اجتماعی خاصی داشته باشیم که اتیکت و شأن شخصیتی خود را نیز بر همان اساس نمایش می‌دیدم اما در نقطه‌ای دیگر مثلاً در منزل یا بین دوستان رفتار کاملاً متفاوتی را انتخاب می‌کنیم.

این ترجیحات ما هست و با توجه به نوع کهن‌الگو و مدل شخصیتی‌مان، تغییر می‌کند. به یک مثال با سه سناریو متفاوت توجه نمایید. فرض کنید که یک زنجیر طلا بر روی زمین افتاده است در سناریوی اول، فردی از کنار این زنجیر عبور می‌کند و توجهش جلب می‌شود و آن را برمی‌دارد و فکر می‌کند اگر آن را رها کند، شخص دیگری این کار را می‌کند سپس آن را در جیب خود می‌گذارد و می‌برد.

در سناریوی دوم، فرد دیگری از کنار زنجیر طلا رد می‌شود و آن را می‌بیند و با پرس‌وجو و جستجو اطراف به دنبال صاحب آن می‌گردد و یا آن را به مغازه‌داری می‌سپارد. در سناریوی سوم هم فردی از کنار این زنجیر طلا رد می‌شود و آن را می‌بیند چون مال او نیست کلاً توجهی نمی‌کند و عبور می‌کند.

در هرکدام از این 3 سناریو، ما با بینش‌های متفاوتی را دیدیم. اگر بینش را مثل بذر گل بدانیم، با کاشتن در خاک و نوردیدن و آب دادن رشد می‌کند و منشأ خیلی از رفتارهای ما در آینده می‌شود. فردی که در رابطه دوستی خیانت می‌کند و یا شخص دیگری که اختلاس می‌کند، هرکدام از ابتدا با این نیت‌ها قدم برنمی‌داشتند؛ اما یک نقطه‌ای در بینش آن‌ها وجود داشته است که به این افراد این قدرت را می‌دهد که درجایی، مکانی، زمانی رفتارهای عجیب تر و متفاوتی داشته باشند.

بینش ریشه همه اعمال و رفتارهای شما است و این موضوع یکی از اساسی‌ترین قواعد پایه‌ای اصول برند سازی شخصی است؛ یعنی بینش شما، انتخاب‌های آینده شمارا شکل می‌دهد و تصویر دیگران را در ذهن شما و تصویر شمارا در ذهن دیگران تثبیت می‌کند.

برند اصل یا تقلبی

هرکدام از ما شاید علاقه داشته باشیم که خیلی موجه و قابل‌قبول ظاهر شویم و برای آنکه این اتفاق شکل بگیرد ممکن است مجبور شویم "پرسونا" یا نقابی را بر چهره داشته باشیم. این نقاب همان حالتی است که ما دوست داریم بقیه ما را این‌گونه ببینند اما در مسیر زندگی و کار، توانایی نمایش آن را تا انتها نداریم و همین موضوع بار ما را سنگین و سنگین‌تر می‌کند تا جایی که از شخصیت اصلی خودمان فاصله می‌گیریم و تحت تأثیر مسائل غیرواقعی متعددی تبدیل به فرد دیگری می‌شویم. شبیه فردی که حتی خودمان هم برایمان تعجب دارد. او سعی می‌کند خوب باشد، منظم و مرتب باشد، خوشحال و خنده‌رو باشد و همواره سعی کند که شاداب، هدفمند و پرانرژی نسبت به مسائل روز عمل کند. همین موضوع روان را تحت‌فشار شدیدی قرار می‌دهد و این فشار باعث افزایش استرس و اضطراب شخص می‌شود که درنهایت کیفیت اصلی کار، تصمیمات و تفکرات ما را همه و همه تحت تأثیر قرار می‌دهد.

این موضوع برای هر فردی ممکن است اتفاق بیافتد و درنهایت از ما یک برند قلابی یا Fake به یادگار می‌گذارد. اکثر فشارهای افراد به خاطر وجود همین برندهای قلابی است که نتیجه تبدیل‌شدن به فردی است که اصلاً وجود واقعی در روان ما ندارد و با توانایی‌ها و یا معیارهای ذهنی و ارزشی ما متفاوت است.

چطور واقعی‌تر باشیم؟

کار سختی است برای واقعی‌تر بودن باید بیشتر پذیرای شرایط فعلی باشد. ابتدا باید قبول کنید هر آنچه شما در خودتان دارید، توانایی‌ها و نقاط ضعف خود را در نظر بگیرید. برند شما با رشد توانایی‌های شما ارتقاء پیدا می‌کند.

در اکثر مواقع ما به دلیل آنکه علاقه‌ای به بخش‌های نا توانمندی و ضعف‌های خودمان نداریم، آن‌ها را نیز یکجایی در روانمان پنهان می‌کنیم. پنهان کردن آن موارد کم‌کم ایجاد زخم می‌کند و این زخم‌ها هرکدام می‌تواند دلایل زیادی برای انجام کارهای مختلف و یا گرفتن تصمیم‌های بی‌کیفیت باشد.

برای آنکه واقعی‌تر باشیم، باید روی توانایی‌هایمان سرمایه‌گذاری کنیم. اول مشخص کنید که توانایی‌های شما در چه حوزه‌ای است و چقدر می‌توانید آن را توسعه دهید.

توسعه توانایی‌ها و یا سرمایه‌گذاری کردن روی داشته‌هایتان، همان نقاط قوت اصلی برند شما می‌شود. در دنیای تجاری، کمپانی‌ها می‌توانند در خیلی از حوزه‌های اقتصادی حضور پیدا کنند، اما اکثراً این کار را نمی‌کنند و تمرکز را بر روی محصولاتی که نقاط قوت آن‌ها هست می‌گذارند.

به‌عنوان‌مثال کمپانی Dell نیز می‌تواند دوچرخه تولید کند، اما ترجیح می‌دهد مردم دوچرخه را از دوچرخه‌ساز بخرند. اشتباهی که کمپانی کادیلاک مرتکب شد و با شکست سنگین اقتصادی و سقوط ارزش برند خودش مواجه شد.

برای آنکه اصل باشید، اول باید بپذیرید که چه نقاط قوتی دارید تا بعدازآن، آن‌ها را به توانایی تبدیل کنید. وقتی توانایی‌های خود را توسعه دهید، کم‌کم همه شمارا با آن توانایی‌ها می‌شناسند و به‌صورت ناخودآگاه، نقاط ضعف شما زیر سایه توانمندی‌هایتان از بین می‌رود و یا خیلی کم‌رنگ می‌شود.

اگر خودتان را به‌زور بخواهید در نقابی جا می‌کنید، کم‌کم متوجه می‌شوید اعتمادبه‌نفس واقعی خیلی مسائل را ندارید و بعد از گذر زمان مدام می‌خواهید یا به‌روزرسانی کردن خودتان در کلاس و دانشگاه‌های مختلف را در فضای جدید پیدا کنید.

اشتباهات قدیمی

بسیاری از ما به دلیل آنکه همیشه به مواردی اعتماد کردیم که بزرگ‌ترها عنوان کرده‌اند، خیلی از حرف‌ها را بدون آنکه بخواهیم تغییر خاصی در باورمان ایجاد کنیم سعی می‌کنیم بپذیریم. ما باور داریم "اگر به‌اندازه کافی تلاش کنیم به هر آنچه
می‌خواهیم می‌رسیم"؛ اما این باور انگیزشی خوب است که می‌تواند پایه و اساس و انرژی حرکت روبه‌جلوی ما باشد؛ اما مسئله این است که همین باور می‌تواند باعث تحمیل زحمت‌های زیادی و شاید هم بی‌خودی به خیلی از افراد شود. آن‌ها چون فکر می‌کنند با تلاش زیاد می‌توانند به خواسته‌هایشان برسند، زمان و انرژی زیادی را صرف می‌کنند که درواقع مبتنی بر توانایی‌ها و توانمندی آنان نیست. متأسفانه این روش، سخت‌ترین راه موفق شدن و دیرترین راه برای رسیدن به یک برند فردی کامل است.

الزاما در پایان همه سختی و تلاش ها ، رستگاری نیست ....

مخلصیم ..


brandبرند شخصیبرندتوسعه فردی
مرکز نوآوری بانک ایران زمین/ داده پردازی آزموده کاران / نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید