ویرگول
ورودثبت نام
پناه
پناهبرای خودم من گذشته و منِ تسلیم تقدیر
پناه
پناه
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

اکراه

راستش رو بخواید می ترسم،

از چی؟

از اینکه نکنه چون به جز مامان بابام از کسی دیگه ای عشق و اهمیت نمیبینم ،

بیوفتم تو تله

با کوچکترین توجه از یه غریبه دل و بدم بره

اابته نه دیگه همین که اونا دوستم دارن باید منو بی نیاز کنه

باید برام کافی باشه

اما نیست

متاسفانه نیست

دلم یه دنیا محبت میخواد

یه عالمه رفیق

حالا یه عالمه هم نه ، صد تا شاید اون هم زیادِ

باشه به خاطر حرف یه بزرگی که میفرماید دوست زیاد ، رفیق یدونست

بنده به ده تا بسنده میکنم ، اخه میدونید این از کجا میاد از اونجایی که یه دونه رفیق داشتم ، رفت

و الان حالم این

میخوام انقد زیاد باشن که اگه این رفت یکی دیگه باشه

اره عزیزم



۱
۰
پناه
پناه
برای خودم من گذشته و منِ تسلیم تقدیر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید