ویرگول
ورودثبت نام
پناه
پناهبرای خودم من گذشته و منِ تسلیم تقدیر
پناه
پناه
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

کُرَند

خودم را شاید به خاطر آن روز ببخشم،

اما هر بار که یادم می‌آید چگونه و چقدر بی‌منت محبت کردم، عشق ورزیدم،

و خالصانه برایت ارزش قائل شدم،

خشم و اندوهی در وجودم شعله می‌کشد

که مرا دوباره شرمنده می‌کند؛

نه از تو،

بلکه از خودم،

از این همه صداقت بی‌پاسخ.


گفتم شاید خودم را ببخشم...

اما تو...

تو را نمیدانم !

احتمالا تا اخرین لحظه ی زندگی ام آن روز را، با تمام حس و عطرش،

بر تن سلول‌های ذهنم می‌پوشانم؛

تا یادم نرود،

تا بماند برایم،

به‌عنوان درسی برای روزهای بعد،

تا همیشه بدانم

که صمیمی‌ترین آدم زندگی‌ات هم

می‌تواند بی‌رحمانه‌ترین قضاوت را در حق تو داشته باشد.

۱
۰
پناه
پناه
برای خودم من گذشته و منِ تسلیم تقدیر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید