نویسنده: دکتور راغب سرجانی
ترجمه: امیرحمزه امینی
اقلیتهای غیر مسلمان در مجتمع اسلامی از چنان جایگاهی برخوردار هستند که هیچ اقلیتی در هیچ قانون و سرزمین دیگری از این حقوق و مزایا برخوردار نیست.
این حقوق در اسلام چیست؟ حقوقی که برای اقلیتها در مجتمع اسلامی و شریعت اسلام عنوان میشود در هیچ تمدن و کشوری دیگر تعریف نشده است؛ چرا که رابطه مجتمع اسلامی با اقلیتهای غیر مسلمان از این فرمان الهی نشات میگیرد که میفرماید: «لاَ يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْـمُقْسِطِينَ»؛ خدا شما را از کسانی (از کفار) که با شما درباره دین نجنگیده و شما را از خانههایتان بیرون نکردهاند منع نمیکند که به آنها نیکی کنید و با قسط و عدل رفتار نمایید، زیرا خدا عدالتپیشگان را دوست دارد. (ممتحنه: 9)
این آیه/فرمان الهی معیارهای اخلاقی و قانونی که بایستی مسلمانان در برخورد با دیگران داشته باشند را بیان میکند و این اساسی است که بشریت قبل از اسلام با آن بیگانه بوده و قرنها پس از صدورش نیز به علت کوتاهی در اجرای آن مشکلات و سختیهای زیادی را متحمل شده است و تا امروز نیز جوامع برای دستیافتن بدان تلاش میکنند، اما به دلیل پیروی از خواهشات نفسانی و تعصبهای نژادی، در راه رسیدن به آن ناتوان بوددهاند.
آزادی اعتقاد برای اقلیتها
شریعت اسلامی برای اقلیتهای غیر مسلمان حقوق و مزایای بیشماری را ضمانت کرده است که مهمترین آنها میتواند، آزادی عقیده باشد؛ چنانچه خداوند میفرماید: «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»؛ در دين هيچ اجباري نيست (بقره: 256). این فرموده الهی در نامه رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، که برای اهل کتاب از باشندگان یمن که آنان را به سوی اسلام فرا میخواند، نمود میکند؛ چنانکه میگوید: «وَإِنَّهُ مَنْ أَسْلَمَ مِنْ يَهُودِيٍّ أَوْ نَصْرَانِيٍّ فَإِنَّهُ مِنَ الْـمُؤْمِنِينَ، لَهُ مَا لَهُمْ، وَعَلَيْهِ مَا عَلَيْهِمْ، وَمَنْ كَانَ عَلَى يَهُودِيَّتِهِ أَوْ نَصْرَانِيَّتِهِ فَإِنَّهُ لا يُفْتَنُ عَنْهَا… [1] /هر یهودی و یا مسیحیای که اسلام بیاورد از مومنان است؛ هرآنچه برای مسلمانان است برای او نیز خواهد بود و آنچه مسلمانان از آن منع شدهاند او نیز بازداشته میشود و کسی که بر یهودیت و مسیحیت خود اسرار ورزید از او جلوگیری نمیشود».
البته شریعت اسلامی اینگونه نیست که غیر مسلمانان را در آزادی عقیده میدان بدهد و از سوی دیگر برای حفاظت از زندگیشان هیچ برنامهای نداشته باشد؛ چرا که انسانند و حق زندگی را دارند. از این رو رسول خدا، صلیاللهعلیهوسلم، میگوید: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لم يَرِحْ رَائِحَةَ الْـجَنَّةِ [3]/ کسی که معاهدی را به قتل برساند، بوی بهشت را هم استشمام نخواهد کرد».
منع از ظلم به غیر مسلمانان
پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، همواره از ظلم به غیر مسلمانان و پایمال کردن حقوق شان برحذر میداشت و خویشتن را مدافع کسی که بر او تجاوز شده بود قرار میداد و میگفت: «مَنْ ظَلَمَ مُعَاهَدًا، أَوِ انْتَقَصَهُ حَقًّا، أَوْ كَلَّفَهُ فَوْقَ طَاقَتِهِ، أَوْ أَخَذَ مِنْهُ شَيْئًا بِغَيْرِ طِيبِ نَفْسٍ مِنْهُ؛ فَأَنَا حَجِيجُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ [4]/کسی که بر معاهدی ظلم کند یا حقی از او پایمال نماید و یا بیشتر از توانش او را مکلف به کاری کند، و یا بدون رضایت خاطر وی چیزی از او بستاند، من حجت او در روز قیامت خواهم بود».
واقعهای ک برای انصار در خیبر رخ داد، دلیل روشنی بر این مدعاست؛ به طوری که عبدالله بن سهل انصاری، رضیاللهعنه، به قتل میرسد و این رخداد در زمین یهودیان اتفاق افتاده بود؛ بنابراین بیشتر گمان آن می رفت که قاتل از بین یهودیان باشد و چون دلیلی بر این مدعا وجود نداشت پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، هیچ یک از آنان را سرزنش نکرد. بلکه تنها از آنان خواست سوگند یاد کنند که آنان چنین نکردهاند. سهل بن ابی حیثمه، رضیاللهعنه، در این باره چنین روایت میکند: جماعتی از قومش به سوی خیبر رفتند و در آنجا از یکدیگر جدا شدند. سپس یکی از افراد خود را یافتند که کشته شده است. پس نزد آن حضرت، صلیاللهعلیهوسلم، رسیدند و گفتند: ای رسول خدا، به خیبر رفتیم و یکی از افراد خود را کشته یافتیم. پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، فرمود: بزرگتر شما پیش آید. [بزرگترشان نزدیک شد] دوباره فرمود: گواه و مدرکی بر قاتل او دارید؟ گفتند: خیر! دلیلی نداریم. آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، عرض کرد: پس سوگند یاد کنند. آنان گفتند: ما سوگند یهود را باور نداریم. چون آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، نمیتوانست هدر رفتن خون مسلمانی را تحمل کند، دیهاش را از شتران صدقه پرداخت کرد.[5]
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم، کاری کرد که کسی جز ایشان توانایی آن را نداشت. آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، خود پرداخت دیه مقتول را از اموال بیتالمال به عهده گرفت تا هم انصار را آرام کند و هم جلوی ظلم بر یهود را بگیرد. بنابراین دولت اسلامی بار این مسئولیت را به دوش گرفت تااینکه حدی که در آن شبهه وجود دارد بر یک یهودی اجرا نگردد.
حمایت از اموال غیرمسلمانان
شریعت اسلامی حمایت و دفاع از اموال و داراییهای غیر مسلمانان را به عهده گرفته است؛ به طوری که گرفتن و چیره شدن به نا حق آن را حرام کرده است. به این معنا که به سرقت رود یا غصب گردد و یا از بین برود و یا هر صورت دیگری که با نام ظلم یاد گردد. و این در سیره عملی آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، با اهل نجران ثابت شده است. چنانچه آمده است: «وَلِنَجْرَانَ وَحَاشِيَتِهِمْ جِوَارُ اللهِ وَذِمَّةُ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ رَسُولِ اللهِ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَمِلَّتِهِمْ وَبِيَعِهِمْ، وَكُلِّ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ… [6] / برای اهل نجران و حوالی آن عهد و امان خداوند و ضمانت رسول او محمد، صلیاللهعلیهوسلم، است که مال و مردم و معاملاتشان و هرآنچیزی که در اختیار دارند، محفوظ بماند».
بهترین نمونه از حقوق اقلیتهای غیر مسلمان که در این خصوص میتوان عنوان کرد، حمایتهای دولت اسلامی است که از بیتالمال به هنگام ناتوانی، پیری و یا فقر آنان به عهده گرفته است. و این بنابر سخن آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، است که میفرماید: «كُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّ رَاعٍ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِ [7] / هر یک از شما چون چوپان است و هر چوپان مسئول زیردست خود میباشد». به این معنا که آنان نیز چون مسلمانان، باشنده مرزوبوم دولت اسلامی هستند و دولت در نزد خدا پاسخگوست.
در این خصوص ابوعبیده در باب اموال از سعید بن مسیب روایت میکند که گفت: رسول الله، صلیاللهعلیهوسلم، بر خانوادهای از یهود صدقه داد و به نزد آنان برده شد.[8]
از مواردی که بزرگی اسلام و انساندوستی تمدن اسلامی را در این خصوص آشکار میکند، میتوان به این رخداد اشاره کرد: موقفی که کتابهای سیره نبوی، صلیاللهعلیهوسلم، به کثرت از آن یاد کردهاند و آن زمانی است که جنازهای از برابر ایشان برده شد و آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، از جای خود برخواستند. گفته شد: او یهودی است. ایشان پاسخ داد: «أَلَيْسَتْ نَفْسًا[9] / آیا انسان نیست».
باری! این گونه است حق اقلیتهای غیر مسلمان در اسلام و تمدن اسلامی، پس قاعده اساسی در این باره چنین است: «انسان آزاد و محترم است تا آنگاه که ظلم نکرده و سرکشی ننموده است».
………………………………………………………………..
[1] أبو عبيد: الأموال ص28، وابن زنجويه: الأموال 1/109، وابن هشام: السيرة النبوية 2/588، وابن كثير: السيرة النبوية 5/146، وقال ابن حجر العسقلاني: ورواه ابن زنجويه في «الأموال» عن النَّضر بن شميلٍ، عن عوفٍ، عن الحسن قال: كتب رسول الله.. فذكره، وهذان مرسلان يقوِّي أحدهما الآخر. انظر: ابن حجر العسقلاني: التلخيص الحبير 4/315.
[2]المعاهد كما قال ابن الأثير: أكثر ما يطلق على أهل الذمة، وقد يطلق على غيرهم من الكفار إذا صولحوا على ترك الحرب. انظر: ابن الأثير: النهاية في غريب الحديث والأثر 3/613.
[3] البخاري عن عبد الله بن عمرو: أبواب الجزية والموادعة، باب إثم من قتل معاهدًا بغير جرم (2995)، وأبو داود (2760)، والنسائي (4747).
[4] أبو داود: كتاب الخراج، باب في تعشير أهل الذمة إذا اختلفوا بالتجارات (3052)، والبيهقي (18511)، وقال الألباني: صحيح. انظر: السلسلة الصحيحة (445).
[5] البخاري: كتاب الديات، باب القسامة (6502)، ومسلم في كتب القسامة والمحاربين والقصاص والديات، باب القسامة (1669).
[6] البيهقي: دلائل النبوة، باب وفد نجران 5/485، وأبو يوسف: الخراج ص72، وابن سعد: الطبقات الكبرى 1/288.
[7] البخاري عن عبد الله بن عمر: كتاب العتق، باب كراهية التطاول على الرقيق (2416)، ومسلم: في الإمارة باب فضيلة الإمام العادل وعقوبة الجائر (1829).
[8] أبو عبيد: الأموال ص613، وقال الألباني: سنده صحيح إلى سعيد بن المسيب. انظر: تمام المنة ص389.
[9] مسلم عن قيس بن سعد وسهل بن حنيف: كتاب الجنائز، باب القيام للجنازة (961)، وأحمد (23893